دورهمی خانم ها
کاش قبل از مادر شدن می دانستم - نسخه‌ی قابل چاپ

+- دورهمی خانم ها (http://khanumha.com)
+-- انجمن: والد و کودک (http://khanumha.com/forumdisplay.php?fid=35)
+--- انجمن: والدگری (http://khanumha.com/forumdisplay.php?fid=36)
+--- موضوع: کاش قبل از مادر شدن می دانستم (/showthread.php?tid=19)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15


RE: کاش قبل از مادر شدن می دانستم - **ماهور** - ۱۴۰۰/۱۲/۲۳

ساغر جون ک ا ن د و م میزاره. انقدر سریع این کارو میکنه متوجه نمیشی. اون وسیله هم اگه فلزی باشه یه دستگاهی دارن بعد هربار استفاده دستیارشون میشوره میزاره تو اون دستگاهه که کاملا کاملا ضد عفونی میکنتش، اونی که شما دیدی ضد عفونی شده بوده تو دستگاه. بعد اوردن گذاشتن اونجا.


RE: کاش قبل از مادر شدن می دانستم - Saghar685 - ۱۴۰۰/۱۲/۲۳

ممنون ماهور جان خیالم راحت شد.


RE: کاش قبل از مادر شدن می دانستم - nona - ۱۴۰۰/۱۲/۲۳

ساغر جان بچه ها توضیح دادند اما با این وجود خیلی خیلی مهمه به دکترت اعتماد کنی من توصیه میکنم اگر نگرانی شک داری یا بهداشتشو اکی نیستی حتی یه اپسیلون نری پیشش
چون خود این اضطراب تو هورمونا و بارداریت اثر میذاره‌ عزیزم

بچه ها خدا امواتتونو بیامرزه تا همین لحظه نمیدونستم اون پلاستیکه چیه Smile


RE: کاش قبل از مادر شدن می دانستم - Rose - ۱۴۰۱/۲/۲۸

...............
به‌رغم این که داشتن نوزاد، در ابتدا، رویدادی سرشار از خوشی و حال خوب به نظر می‌رسد؛ اما یافته‌های علمی نشان می‌دهد که در 67% زوج‌ها، شادمانی و رضایت از ازدواج در طول سه سال پس از به دنیا آمدن اولین نوزاد با افت قابل توجهی مواجه می‌شود و خصومت زن و شوهرها نسبت به یک‌دیگر به صورت چشم‌گیری افزایش پیدا می‌کند. ورود اولین کودک، فاجعه‌ای برای رابطه‌ی عاشقانه‌ی اغلب زوج‌ها است.

علم عشق_جان گاتمن


RE: کاش قبل از مادر شدن می دانستم - liyane - ۱۴۰۱/۲/۲۹

درسته
اين زندگي ديگه اون زندگيه سابق نميشه
من كه الان يه ماهه جاي پسرمو جدا كردم توي اتاق خودش
خودمم پايين تختش ميخوابم
همسرمم توي اتاق خودمونه
اخه اين چه وضعشه؟؟
تا كي من بايد اينجا بخوابم؟؟؟
پسرم نق ميزنه شبا
اگه به موقع به دادش نرسم نق ميشه گريه
بعد الان توي دورانيه كه توي اوج خوابم اگه يه كوچولو هشيار بشه بلند ميشه وايميسته!
راه حل شما چيه خانوما؟


RE: کاش قبل از مادر شدن می دانستم - 2015 - ۱۴۰۱/۲/۲۹

لیانه جان منم همینطورم الان.
کاملا بین ما فاصله افتاده و نمیدونم کی وقت کنم درست بشه


RE: کاش قبل از مادر شدن می دانستم - liyane - ۱۴۰۱/۲/۲۹

چه بايد كرد فاطمه جان؟!
اين وضعيت رو دوست ندارم


RE: کاش قبل از مادر شدن می دانستم - **ماهور** - ۱۴۰۱/۲/۲۹

خب همسرتون هم بیاد باهم تو اتاق بچه بخوابه. به نظرم این راه مناسبیه


RE: کاش قبل از مادر شدن می دانستم - liyane - ۱۴۰۱/۲/۲۹

ماهور جون دليلي كه من توي اتاق بچه ميخوابم به خاطر نق زدناي بچه ست ، نه ترسِ بچه توي تنهايي
يه موقع هاي صد بار نق ميزنه و شايد تا صبح دو سه ساعت بخوابم
همسرم ساعت ٧:٣٠ صبح از در ميره بيرون و ساعت كاريش طولانيه اگه بخواد مثل من بي خوابي بكشه نميتونه بره سركار

يعني اگه تايمي برسه كه پسرم تا صبح بتونه خوابشو مديريت كنه من ديگه اينجا نميخوابم


RE: کاش قبل از مادر شدن می دانستم - Rose - ۱۴۰۱/۲/۲۹

واقعا این شرایط برای منی که ۳ سال هم داره از والد شدنم میگذره با گوشت و پوست و استخون حس شده...
فوق العاده سخته که قبل از مادر شدن اینا رو نمی دونستم، کسی هم چیزی می گفت فکر می کردم او هست که استثناییه یا بچه ش مشکل داره... فکر نمی کردم شاید واقعا از حد توان آدمیزاد به تنهایی خارجه...
و بدتر از اون فکر می کردم چه مادر بی عاطفه ای!!! چه بی مسئولیت... و شاید بخاطر همینه که اینقدر صحبت کردن از این دردا تابو هست.... چون بقیه راحت قضاوت می کنن وقتی حتی یک ساعت بچه نگه نداشتن...
نمی فهمیدم یک ماه رابطه نداشتن یعنی چی.... اصلا توی ذهنم نمی گنجید...
نمی فهمیدم در اوج درد پریود، باید یه بچه رو هندل کنی یعنی چی... همونطور که الان هم برام حجم سختی دو تا بچه قابل درک نیست ولی شاید بتونم بگم فقط یکم قابل پیش بینی تره...
واقعا من به این نتیجه رسیدم که تا یه سری تجربه ها رو نداشته باشی، نمی تونی یه سری حرفا رو بفهمی.... مثلا تا وقتی عاشق نشده باشی، زیاد درد عشق رو نمی فهمی... تا درگیر مثلا عشق فرازناشویی نشده باشی، آنا کارنینا و مادام بوآری رو نمی فهمی... بچه هم دقیقا همینه... تا بچه نیاد نمی فهمی چند مرده حلاجی... بعدم بفهمی که کار شاید اشتباهی بوده که دبگه کاریش نمیشه کرد...
واقعا بچه اول مثل سونامی می مونه...
بچه ها من روم نمیشه بگم، ولی پسرم دو شب پیش اینقدر نق زد، نق زد، نق زد که من رفتم سمت اتاقش، با مشت زدم به در و در شکسته...........
فوق العاده از خودم شرمگینم، ولی به خدا سخته با یه بچه ی لجباز نق نقو توی خونه باشی، هر کاری کنی آروم نشه... بعد روانشناسا میگن به بچه حتی نگو شیطون یا نق نقو یا لجباز ووووو.... نگو ازت بدم میاد... نگو پسر بدی هستی... حتی با نگاه سعی نکن ادبش کنی، باهاش حرف بزن... بچه رو نزن، تنبیه نکن، توی اتاقش نذار بعنوان تنبیه...
خب من والد، چطور باید بهش نشون بدم که کارش بده؟ من آدم نیستم؟ تا کجا به دل بچه باید راه بیام هی او جیغ بزنه من نادیده بگیرم؟ تا کی هی خواسته های منطقی و غیرمنطقی داشته باشه و من با دلش راه بیام حتی شده با دادن دو تا انتخاب... وقتی علیرغم تمام تمهیدات و ایمن سازی ها، بچه داره روزی یکی دو تا وسیله خراب می کنه خب من با این حجم خشم چیکار کنم؟ رو بچه خالی نشه به خدا قابل هضم نیست، بالاخره قسمتیش روی همسر فرافکنی میشه و رابطه متلاطم میشه... تازه اینکه مرد داره چی می کشه رو ما نمی دونیم...
به خدا یه لحظه اصلا نفهمیدم چی شد... همین الانم دارم می نویسم دستام می لرزه که اگه خدای نکرده این انرژی به بچه خورده بود الان چی میشد...........
کاش میشد چند روزی از مادر شدن استعفا داد و فقط با خودم یا با همسرم بودم... ولی برای ما که احتمالا رفت تا وقتی پسرم بره دانشگاه...

بچه ها ببخشید خیلی دلم پره...
اون در رو با خنده رد کردم با همسر ولی از این حس هام نشد دیگه صحبت کنیم............