![]() |
برنامه ریزی بارداری - نسخهی قابل چاپ +- دورهمی خانم ها (http://khanumha.com) +-- انجمن: والد و کودک (http://khanumha.com/forumdisplay.php?fid=35) +--- انجمن: والدگری (http://khanumha.com/forumdisplay.php?fid=36) +--- موضوع: برنامه ریزی بارداری (/showthread.php?tid=20) |
RE: برنامه ریزی بارداری - رخشید - ۱۴۰۱/۹/۱۰ آقا الکی تبریک نگید میگم خط کمرنگ افتاد ![]() شیدا آخه ببین پست های قبلی رو میگن یه شب درمیون انگار جنگه ![]() ما یه بار برای بار اول یه حرکت زدیم ![]() ![]() RE: برنامه ریزی بارداری - شیدا - ۱۴۰۱/۹/۱۰ رخشید با یکبار رابطه بدون ارگاسم و فقط با پیشاب احتمال بارداری هست چه برسه با یک اقدام اون هم روز تخمک گذاری ![]() تبریککککک ![]() RE: برنامه ریزی بارداری - رخشید - ۱۴۰۱/۹/۱۰ ![]() ![]() ![]() RE: برنامه ریزی بارداری - Heven - ۱۴۰۱/۹/۱۰ رخشید مبارکه درسته دیگه RE: برنامه ریزی بارداری - Celin - ۱۴۰۱/۹/۱۰ رخشید جان مبارکه عزیزم RE: برنامه ریزی بارداری - شیدا - ۱۴۰۱/۹/۱۰ نی نی مردادی میشه گمونم ![]() (۱۴۰۱/۹/۱۰، ۰۱:۲۲ عصر)رخشید نوشته است: RE: برنامه ریزی بارداری - رخشید - ۱۴۰۱/۹/۱۰ آقا فعلا تبریکاتون پذیرا نیستم ![]() ![]() ![]() RE: برنامه ریزی بارداری - Celin - ۱۴۰۱/۹/۱۰ نونا جان من کلا برنامه ام دوتا بچه بود اما فعلا بی خیال شدم فکر نکنم حالا حالاها بهش فکر کنم بخوام به احساسم توجه کنم باید به فکر دومی باشم اما عقلم میگه نه! من ویار بدی داشتم همسرم از حال من افسردگی گرفته بود پسرم گناه داره بخواد منو تو اون حال ببینه الان یه آخ بگم یا غذا بپره گلوم کلی نگران میشه چه برسه اون حال داغونمو ببینه RE: برنامه ریزی بارداری - صنوبر۷۱ - ۱۴۰۱/۹/۱۰ رخشید ![]() ![]() RE: برنامه ریزی بارداری - liyane - ۱۴۰۱/۹/۱۰ رخشيد جان مباركهههه هر وقت شك كردي ياد من بيوفت كه در يه زماني كه اصلا تخمك گذاري نبود و و هيچ اقدامي هم دركار نبود و حتي جلوگيري طبيعي هم انجام داديم ولي من ناخواسته باردار شدم پس بنابراين شما صد در صد بارداري سلين (۱۴۰۱/۹/۱۰، ۰۱:۲۸ عصر)Celin نوشته است: نونا جان من کلا برنامه ام دوتا بچه بود اما فعلا بی خیال شدم فکر نکنم حالا حالاها بهش فکر کنم دقيقا مثل من شما هم مثل من كيس بارداري نيستي من همش فكر ميكنم واقعا نميشه مادري صبح تا شب توي دستشويي داره به حالت سجده بالا مياره چطوري ميخواد روزي پنج وعده براي بچش غذاي تازه درست كنه و تازه كلي هم ادا دربياره تا بچه ي اولش غذاشو بخوره!! و گذشته از اين حرفا بچه دوم منو تبديل ميكرد به يه مادر تمام وقت كه ديگه تا يه مدت طولاني بايد قيد علايقم،تفريحاتم،مسافرتام رو ميزدم و ديگه نه يه مادر شاد و نه يه زن شاد نميبودم حالا خيليا مثل نونا قوي هستن و راحت ميتونن بگذرن ولي من اصلا |