![]() |
گپ خانم های باردار - نسخهی قابل چاپ +- دورهمی خانم ها (http://khanumha.com) +-- انجمن: والد و کودک (http://khanumha.com/forumdisplay.php?fid=35) +--- انجمن: والدگری (http://khanumha.com/forumdisplay.php?fid=36) +--- موضوع: گپ خانم های باردار (/showthread.php?tid=49) صفحهها:
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
37
38
39
40
41
42
43
44
45
46
47
48
49
50
51
52
53
54
55
56
57
58
59
60
61
62
63
64
65
66
67
68
69
70
71
72
73
74
75
76
77
78
79
80
81
82
83
84
85
86
87
88
89
90
91
92
93
94
95
96
97
98
99
100
101
102
103
104
105
106
107
108
109
110
111
112
113
114
115
116
117
118
119
120
121
122
123
124
125
126
127
128
129
130
131
132
133
134
135
136
137
138
139
140
141
142
143
144
145
146
147
148
149
150
151
152
153
154
155
156
157
158
159
160
161
162
163
164
165
166
167
168
169
170
171
172
173
174
175
176
177
178
179
180
181
182
183
184
185
186
187
188
189
190
191
192
193
194
195
196
197
198
199
200
201
202
203
204
205
206
207
208
209
210
211
212
213
214
215
216
217
218
219
220
221
222
223
224
225
226
227
228
229
230
231
232
233
234
235
236
237
238
239
240
241
242
243
244
245
246
247
248
249
250
251
252
253
254
255
256
257
258
259
260
261
262
263
264
265
266
267
268
269
270
271
272
273
274
275
276
277
278
279
280
281
282
283
284
285
286
287
288
289
290
291
292
293
294
295
296
297
|
RE: گپ خانم های باردار - shiningdiamond - ۱۴۰۰/۸/۵ بچه ها مامانم از شهرستان میخواد بیاد پیشم واسه زایمان. قرار بود جمعه یا شنبه بیاد. عصر یهو زنگ زد که بلیت خوب گیرم اومده بگیرم؟ ما هم هنوز خونمون کلی کار داره و همین ظهری همسرم داشت می گفت خسته شدم و اقلا یه روز در کنارت استراحت کنم. منم یجوری بهونه آوردم که مامانم همون شنبه بیاد. بعد که همسرم فهمید خودش زنگ زد به مامانمکه بیاین و چرا نمی یاین؟ دیگه مامانم گفت نه. حالا عذاب وجدان دارم. کارم خیلی بد بوده به نظرتون؟؟ واقعا آمادگیش رو نداشتیم واسه امشب امیدوارم مامانم ناراحت نشده باشه RE: گپ خانم های باردار - nona - ۱۴۰۰/۸/۶ نه دیگه کنایون جان وقتی دکترت گفته نزن، نزن خدای نکرده کوچکترین اتفاقی بیفته میگه گفته بودم نزنی. RE: گپ خانم های باردار - ستیلیته - ۱۴۰۰/۸/۶ (۱۴۰۰/۸/۵، ۱۱:۵۳ عصر)shiningdiamond نوشته است: بچه ها مامانم از شهرستان میخواد بیاد پیشم واسه زایمان. قرار بود جمعه یا شنبه بیاد. عصر یهو زنگ زد که بلیت خوب گیرم اومده بگیرم؟ ما هم هنوز خونمون کلی کار داره و همین ظهری همسرم داشت می گفت خسته شدم و اقلا یه روز در کنارت استراحت کنم. منم یجوری بهونه آوردم که مامانم همون شنبه بیاد. بعد که همسرم فهمید خودش زنگ زد به مامانمکه بیاین و چرا نمی یاین؟ دیگه مامانم گفت نه. شاینینگ عزیز، شوهرِ به این خوبی و مهربونی که در هر حالی این همه به خانوادهت احترام قلبی میذاره، این همه به فکر خوشحالی تو هست، و در کنارش مامانِ به این کمکحالی، انشالله زایمانت هم به سلامت و بدون مشکل، بیخیال همه چیز باش و فقط بابت نعمتهایی که داری که مطمئنم خیلی دخترها آرزوش رو دارن شاکر باش. توی زندگیت دنبال مشکل نباش، چون واقعاَ همه چیز زندگیت سر جاش هست و هیچ نیازی به این همه دغدغهمند بودن نیست. (اینا رو دارم تو پرانتز به خودم هم میگم. خودم هم گاهی به همین تلنگرها نیاز دارم). یک سوءتفاهم یا اتفاق خیلی خیلی خیلی کوچیکی هست که پیش اومده، سعی کن ازش سریع عبور کنی. اگر هم دوست داری خودت زنگ بزن به مامانت بگو مامان لطفاَ بیا با بلیط خوبه. بهونهای که آوردی رو ماسمالی کن اگر میتونی، اگر نه هم فقط زنگ بزن به مامانت اصرار کن بگو راستش به دلم افتاده که شاید زودتر مجبور شم زایمان کنم، کاش بتونی امروز بیای. اما اگرم واقعاَ خوشحالی که قراره یه روز با همسرت استراحت کنین، نمیخواد دیگه زنگ بزنی. چون شاید دیگه فرصت دوتایی بودن حالا حالاها نداشته باشین. اشکالی نداره گاهی یه کم خودخواه باشی. بعداَ مهربون باش مامانت از دلش در میاد. مامانها خیلی مهربونن و با مهربونی سریع گول میخورن. RE: گپ خانم های باردار - shiningdiamond - ۱۴۰۰/۸/۶ (۱۴۰۰/۸/۶، ۱۱:۴۲ صبح)ستیلیته نوشته است: شاینینگ عزیز، شوهرِ به این خوبی و مهربونیستی جان ممنون از پاسخ انرژی بخشت. من هم خودم هم همون موقع تماس گرفتم با مامانم و دقیقا همین زایمان رو گفتم و بعدش هم همسرم تماس گرفتم اما مادرم گفت نه دیگه همون جمعه اینا می یام انشالله و زودتر زایمان نمی کنی. راستش ما همین دیروز با همسرم صحبت داشتیم که چقدر روزا داره زود می گذره، کارا تموم نمی شه و دلم واقعا می خواست لا اقل یه نصف روز استراحت کنه . چون خودمم مودم زیاد بالا پایین شده بود این یکی دو روز و نیاز به آرامش حد اقل چند ساعته داریم. واقعا دلم نمی خواد با این همه خستگی تازه همسرم بخواد پذیرایی کنه(بالاخره چند ساعت یا یکی دو روز اول رو اون پذیرایی می کنه) الان هم باز با مامانم صحبت کردم، یجوری ماسمالی کردم، گفت با خودم گفتم الان فکر می کنی من ناراحت شدم ولی نه و اینها خدا انشالله همه مامانا رو حفظ کنه. واقعا زود همه چی یادشون می ره و کینه به دل نمی گیرن. امیدوارم منم بتونم در آینده زود بگذرم از بچم?????? RE: گپ خانم های باردار - lili_61 - ۱۴۰۰/۸/۶ شیطون خانم غصه نخور منم درک درستی از تکونهای بچه ندارم یه روزایی یه تکونهایی حس میکنم یه روزایی هیچی!!!! قبل از این هم خیلی حس نمیکردم همیشه اینقدر نفخ شکمم زیاده آخر نمیدونم تکونه یا نفخه! اولا نگران بودم الان بیخیال شدم خواستم بگم نگران نباش منم اینطوری ام اما منم با بچم حرف نمیزنم خیلی ![]() RE: گپ خانم های باردار - سحر بانی - ۱۴۰۰/۸/۸ سلام بچه ها خوبید من به امید خدا فردا سزارین میکنم ممنون میشم واسم انرژی مثبت بفرستید فردا همه چیز به خوبی بگذره برامون RE: گپ خانم های باردار - Rose - ۱۴۰۰/۸/۸ سحر جان ان شاءالله همه چیز عالی خواهد بود و فردا این موقع گل پسرت بغلته برای ما هم دعا کن خواهر RE: گپ خانم های باردار - nona - ۱۴۰۰/۸/۸ سحر جان بسلامتی ایشالا همه چی عالی عالیه RE: گپ خانم های باردار - 2015 - ۱۴۰۰/۸/۸ سحرجان بسلامتی عزیزم زایمان میکنی و پسر گلت رو بغل میگیری...اصلا نکران نباش توکل به خدا ![]() RE: گپ خانم های باردار - سحر بانی - ۱۴۰۰/۸/۸ ممنون عزیزان از دعاهای قشنگتون توکل بخدا همیشه فکر میکردم امشب پر از استرس خواهم بود خداروشکر تا الان که اینطور نبوده اگه لایق باشم چشم رز عزیز حتما |