دورهمی خانم ها
خريد خانه - نسخه‌ی قابل چاپ

+- دورهمی خانم ها (http://khanumha.com)
+-- انجمن: خانه و خانه داری (http://khanumha.com/forumdisplay.php?fid=52)
+--- انجمن: کارهای مرتبط با مدیریت منزل (http://khanumha.com/forumdisplay.php?fid=54)
+--- موضوع: خريد خانه (/showthread.php?tid=538)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59


RE: خريد خانه - شیدا - ۱۴۰۱/۵/۴

سلام عزیزانم مبارک باشه. لیانه جان خیلی تبریک میگم، میشه از تجربیاتت از رفتار با بنگاه دار ها بگی؟ چطوری دروغشون رو درمیاری؟ چون ما هم یه راه این مدلی در پیش داریم.


RE: خريد خانه - liyane - ۱۴۰۱/۵/۴

سلام عزيزم
راستش موردي رو كه بهم معرفي ميكنن رو اول ميرم ميبينم ، بعد ميگردم توي ديوار و پيداش ميكنم قيمت اعلاميشو اونجا نگاه ميكنم و اختلاف عدد بين املاك و ديوار پيدا ميشه
بعد زنگ ميزنم و با مشاوري كه توي ديوار خونه رو گذاشته قرار بازديد ميذارم و به همونم مثلا ميگم اگه ١٠٠ ميليون قيمت رو پايين تر بياري به خودت ١٠ ميليون جداگانه شيريني ميدم
اونوقت مشاور ترغيب ميشه تمام سعيشو بكنه تا قيمت چيزي بشه كه من ميخوام


RE: خريد خانه - lili_61 - ۱۴۰۱/۵/۵

اینه جان آره منظورم شما بودی! خخخخ اصلاحگر این گوشی خودش کلمات رو عوض می‌کنه!!!! مبارکت باشه عزیزم
خدا از دهنت بشنوه منم هربار خودم می‌گشتم تهشو درمیاوردم اما متاسفانه چیزی که بپسندیمو به پولمون بخوره گیرمون نمیومد
امسال سپردم مثلا به شوهرم الان یک ماه بیشتره هر وقت میپرسم میگه دارم بررسی میکنم هنوز!!!!!!!! می‌دونم آخرشم خودم باید دست بجنبونم


RE: خريد خانه - liyane - ۱۴۰۱/۵/۵

لي لي جون بايد پيگير باشي و همچنان بگردي موقعيت شكار هميشه هست
خونه اي كه ما خريديم هم جزو موقعيت هاي شكار بود ، فروشنده پول لازم بود
راستي يه موضوع ديگه هم ميتونه به بودجه كمك كنه
خونه هاي نوسازي كه پايان كار گرفتن ولي هنوز سندشون نيومده ميتونه براتون زمان بخره
چون ١٠ درصد مبلغ خونه مي مونه موقع انتقال سند
و اين خودش كمك بزرگيه براي خريد خونه


RE: خريد خانه - شیدا - ۱۴۰۱/۵/۵

لیانه جان، چرا من ندید از خونه ای که خریدین حس خوبی میگیرم؟Smile)) اگه دوست داشتی و مایل بودی عکسش رو بذار، باز هم مبارکه.


RE: خريد خانه - liyane - ۱۴۰۱/۵/۵

شيدا جون نظر لطفته
ممنونم ازت اره راستش خودمم خيلي دوسش دارم هميشه همچين چيزي توي ذهنم بود
عكسارو حتما ميذارم
اخه داريم يه سري تغييرات به سليقه ي خودمون توش انجام ميديم
البته خونه كليدنخورده ست ولي مثلا سراميك كف ماته ما مدل آينه اي و سوپر پوليش دوست داريم
يا كابينتش هاي گلاسه ما مدل نئوكلاسيك دوست داريم
اونارو عوض كنيم حتما عكسارو ميذارم
البته حالا فكر نكن چيه ها ولي در حد وسع مون خوبه


RE: خريد خانه - شیدا - ۱۴۰۱/۵/۵

چه عالی لیانه جون، خیلی حس خوب گرفتم، امیدوارم همونطور که می‌خواین بشه و توی خونه قشنگتون روزهای عالی و هیجان انگیز در پیش داشته باشید


RE: خريد خانه - lili_61 - ۱۴۰۱/۵/۷

اینه جان راستش اصلا وقتشو ندارم بچه که بیدار میشه من نمیتونم یه گوشی دستم بگیرم همش باید چشمم بهش باشه
ببینه گوشی دسته جیغ میزنم با اینکه ۷ ماهشهر اما کاملا متوجه میشه بهش توجه میکنم یانه!!!
وقتایی هم که خوابه من یه ذره به درسام میرسم خداییش وقتی برام نمی‌مونه
باید یه راهی واسش پیدا کنم
ممنون از راهنماییت گلم


RE: خريد خانه - liyane - ۱۴۰۱/۵/۲۰

كژال جون هر وقت تونستي بيا تعريف كن تا الان چكارا كردي؟!
اسباب كشي من و تو به شمارش معكوس رسيده
هفته ي اينده انشالله ميان وسايلاي منو بسته بندي كنن


RE: خريد خانه - (کژال) - ۱۴۰۱/۵/۲۵

لیانه جان من که دیگه احساس میکنم یه پوسته هستم. یعنی داخلم خالی از انرژیه. قشنگ پوک
هر لحظه ممکنه بیفتم
از یه طرف کارای خونه جدید. مثلا کمددیواری ها طبقه بندی نشده بود، شیشه های کابینتو نزده بودن، هر اتاق یه دیوارش رنگ نشده بود که به سلیقه خودمون کاغذدیواری کنیم، شوهرم میخواست پشت تلویزیون سنگ کار کنن و.... بعد همه آدمایی که شغلش اینجوریه روانی میکنن آدمو. بدقولن. کثیف کار میکنن و حتما باید بالا سرشون باشی و...
از یه طرف کارای این خونه و جمع کردن وسایل
حالا مریضی پسرمم شده قوز بالاقوز
یعنی عین سنجاق سینه چسبیده به من. 24 ساعته
ما فردا آخرین چکمون پاس میشه و سند میزنیم. جمعه هم اسباب کشی میکنیم
البته کلید خونه رو 5،6 روز بعد تحویل میدیم و مجبور نیستم همه چیرو جمعه با کامیون بفرستم. این یکم خیالمو راحت میکنه

چیزی که یکم اینور کارمو راحت کرد این بود که کارتن همه وسایلو داشتم. یعنی انباری اینجا که هستم خیلی بزرگه جهیزیمو که باز کردم بابام همه کارتن هارو ریخت تو کارتن یخچال فریزر و گذاشتن تو انباری.
الان کارتن هارو آوردیم و هرچی رفت جای خودش. خیلی سریع پیش رفت و دیگه روزنامه پیچی اینا نداشت. چون خودشون یونولیت و اینا داشتن.
لباس و کیف و کفش ها که با ماشین های خودمون میبریم که خراب نشن
پنجشنبه هم قراره داداشم بیاد تخت و باز کنه و وسایل چوبیرو ازین پلاستیک حبابدارا بپیچه