دورهمی خانم ها
کاش قبل از مادر شدن می دانستم - نسخه‌ی قابل چاپ

+- دورهمی خانم ها (http://khanumha.com)
+-- انجمن: والد و کودک (http://khanumha.com/forumdisplay.php?fid=35)
+--- انجمن: والدگری (http://khanumha.com/forumdisplay.php?fid=36)
+--- موضوع: کاش قبل از مادر شدن می دانستم (/showthread.php?tid=19)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15


RE: کاش قبل از مادر شدن می دانستم - Mari90 - ۱۴۰۱/۲/۲۹

دقیقا بنفشه درست گفت
از نظر جامعه اگر یه مادر بیاد از بچه دار ‌شدن بد بگه یا بگه پشیمونم، خیلییییی کار اشتباهی کرده
انگار که اگر مادر شدی دیگه باید فقط خوبی بگی ایثار کنی و هیییییچ وقت پشیمون نباشی!! حتی نباید یه زبون بیاری

من یه بار رفته بودم آرایشگاه بعد اون خانم ازم پرسید چند تا بچه داری گفتم یکی، پرسید دیگه نمیخوای؟ گفتم نه، همینم توش موندم!
بچه ها باورتون نمیشه چقدر براش عجیب بود! گفت وااای نگو
بچه خیلی خوبه
من اگر بچه هام نباشن میمیرم (خودش ٣ تا داشت)
زندگی بدون بچه معنا نداره
انقدر عذاب وجدان داد که حد نداره، حتی اون آرایشگر که خودش زن بود و سه تا بچه هم داشت نمیتونست نظر مخالف را قبول کنه
نمیخواست باور کنه که بچه داری سخته
بچه بزرگ کردن سخته
دیگه چه انتظاری از کل جامعه هست؟!!
مادر و رنج هایی که میبینه در هیچ کجا به رسمیت شناخته نمیشن
زاییدن یه وظیفه زنه...


RE: کاش قبل از مادر شدن می دانستم - Rose - ۱۴۰۱/۲/۲۹

(۱۴۰۱/۲/۲۹، ۰۴:۰۱ عصر)رخشید نوشته است: وای مامانا من پستهای شمارو میخونم لرزه به وجودم میفته، من کلا آدم سختگیر و با برنامه ای هستم فکر کنم بعد بچه دار شدن نابود شم !!!
یه سوال با توجه به وضعیت بد اقتصادی مامانا برن سرکار و بچه رو بفرستن مهد یا پرستار بگیرن بهتر نیست ؟ البته بجز بعد اقتصادیش فکر کنم از لحاظ روانی هم خیلی بهشون کمک میشه اینکه هروز با بچه سروکله بزنی فرسوده میکنه ادمو ، نظرتون چیه

رخشید جان توی 6 ماه اول که بچه اینقدر ضعیفه و مادر اینقدر خودش شکننده اس و اصلا نیازمند کمک هست خودش و بدنش آسیب دیده و از لحاظ روانی خودش وابسته ی بچه هست که اکثر جاهای دنیا تا این سن رو مرخصی میدن حداقل...
کلا باید زمانی بچه بیاد که یه ثبات مالی توی زندگی هست، نیازهای اولیه کاملا تامینه و درگیر مسائل مالی پیچیده نیستیم... و یه پس اندازی هم برای خود بارداری (خود بارداری کلی خرج داره)، زایمان (باز زایمان ایمن و کم آسیب (هر کار کنیم یه آسیب هایی هست، پیدا و پنهان که عموما ازشون صحبت نمیشه) خرج داره، مراقبت هاش خرج داره)... تا اون 6 ماه که اصلا نمیشه روی کار کردن مادر حساب کرد... یعنی مادر توان نداره و باید استراحت کنه که با وجود بچه همون هم میسر نیست و اگه بخواد با این وضع بره سر کار واقعا خودش رو داغون میکنه...
از 6 تا 18 ماهگی هم که اضطراب جدایی هست و داستان خودش رو داره، باید یک (معمولا مادر) و حداکثر 2 نفر باشن که بصورت ثابت از بچه مراقبت کنن، که می تونه پدر یا پرستار باشه، که خود انتخاب پرستار که حرفه ای و متخصص باشه نه فقط نگهدار کودک (که اکثرا همین هستن حتی توی مهد)، تا بچه سالم بتونه رشد کنه یه پروسه ی تخصصیه و کلی مطالعه می خواد که من چون نتونستم اصلا بیخیالش هم شدیم...

بله خیلی فرسوده میشه آدم...

قدیما مادربزرگ مادری معمولا جای پدر رو می گرفته و مادر می تونسته یه زمانی رو آزاد کنه، یا خواهرهای خودش، خواهرزاده های خودش بودن که کمکش کنن... اما الان زن، به تنهایی ناگهان پا به دنیای مادری میذاره، کلی هم مطالعات جدید هست، هی می خوای بچه کم آسیب بزرگ بشه، خب شرایط دائم سخت تر هم میشه...
من حرف هلاکویی رو قبول دارم که اگه توی یه خانواده نمیشه که یک والد برای 2 سال و بهتر از اون 3 سال بصورت دائمی (که معمولا مادر هست) پیش بچه باشه و کلا با بچه اخت بشه، بچه نیارن... اگر خانواده در حدی وضعیت مالیش هست که نیاز هست مادر حتما برگرده سر کار، پدر هم سر کار باشه، این زوج بهتره بچه دار نشن (مسلما نسخه واحد برای همه نمیشه پیچید، اما اصل کلی اینه بهرحال... هر کس می خواد بچه آسیب کمی ببینه، باید این رو بدونه بعد اقدام کنه... اشتباهی که خودمم کردم و بعد از تولد صفر تا 3 سالگی هلاکویی رو گوش دادم...)

مهد هم که خودش دنیای خودش رو داره...
بچه ای که حرف نمیزنه، نمی تونه دستشویی بره، نمی تونه غذا بخوره و... مسلما توی مهد آسیب هایی می بینه... بخصوص اگه توی اضطراب جدایی باشه... و اصلا انتخاب مهد مناسب خودش یه پروسه ی سنگینه... هزینه ها هم که فوق العاده بالاست... ولی نگاه که می کنی کار آنچنانی نداره و آموزش خاصی اتفاق نمیبفته و اینقدر هزینه میگیرن... واقعا نگهداشتن بچه از کار توی معدن سخت تره اما کل کار مهد میبینی 8-9 کلا درگیر غذا هستن، 9-11 بازی، 11.5 تا 12.5 نهار، 12.5 تا 3.5 هم واسه خودشون می چرخن و می خوابن و بعدشم که میان می برنشون... یعنی نگاه می کنی کار شاقی توی مهدها انجام نمیشه اما قیمت ها نجومیه و باید ببینی اگه بری سر کار، می تونی اونقدر رو در بیاری؟

و نکته ی بعدی خود مهد بردن، به جز شهریه ی ثابت ماهانه، هزینه های پیدا و پنهان دیگه ای هم داره...

اولش که حالا یه هزینه ی آماده کردن وسائلیه که مهد میگه، تقریبا با 1 تومن میشه با لوازم ایرانی جمعش کرد... خارجی رو نمی دونم... بعضیاش رو ماهانه باید شارژ کرد مجددا...
لباس هست که دائم کثیف و پاره میشه... من سرهمی که کلا دوبار پوشیده بود رو برای بار سوم پوشوندم، بعد دو ساعت که رفتم گرفتمش زانوش پاره شده بود... خیلی لباساش پاره، رنگی و... میشن و...
هزینه ی غذا هست، مثلا سیب گذاشتم، مربی میگه امروز موز از دوستش برمیداشت!!!!!!!!!! (اصلا برام متصور نیستش چون سیب رو هم خیلی خیلی دوست داره... و خودم هزاران احتمال دادم ولی برای اینکه نگن به بچه بی توجه هست، میذاشتم براش دیگه...) یا مثلا مربی یه بار دیگه گفت پسته های یکی از بچه ها رو می خواست برداره، اون هم هی میذاشت اونطرفش!!! با اینکه پسر من درسته پسته دوست داره اما کم پیش میاد که بیاد بشینه بخوره، و اصلا من بدون نظارت نمیذارم پسته بخوره و جلوی خودم باز می کنه و می خوره، چطور توی این سن توی مهد که مسلما نمی تونن همش به بچه های نوپا نظارت داشته باشن، اولا نگفتن که پسته و بادوم زمینی و کلا آجیل درسته، ممنوعه و اونوقت پسرمم دنبال اون بچه بوده که پسته ش رو بخوره!!!! با اینکه خیلی وقتا منم که باید هی بگم بیا پسته بیا پسته (با اینکه میگم چیزیه که دوست داره) و باز من فرداش براش پسته گذاشتم...
بعد کلاس های مختلفی که هست (حتی نقاشی)، خودش باز هزینه داره... یعنی میگن 5 تومن هزینه ی مهده، اما اون 5 تومن هزینه ی نگهداری بچه هست، نه آموزش، شاید مهدهای خیلی گرونتر، آموزش هم دارن، ولی چند تا جایی که من دیدم، هزینه ی کلاس ها بین 150-200 جداگانه بود (برای هفته ای 1 جلسه 1 یا 2 ساعته).. که مثلا هر 5 تا کلاس رو بخوای باز حدود 1 تومن دیگه میاد روی هزینه ها...
نکته ی دیگه اینکه معمولا نمیشه همون ساعت 8 بچه رو برسونی، خیلی وقتا دیرتر میشه که صبحونه رو خوردن و دو ساعتم از بازگشایی مهد گذشته وووو...، ولی اگه یک دقیقه توی گرفتن بچه از مهد دیر کنی، جریمه می گیرن (برای مهد ما، هر یه ربع تاخیر 25 تومن هزینه داره که توی ماه بعدی می گیرن)... 
اکثر نهارهایی که میذارن، پلوی مخلوط یا خورش (ماکارونی، عدس پلو، استامبولی (به تعداد)، خوراک لوبیا، اینها غذاهایی هست که الان یادم میاد) هست، معلوم نیست اصلا گوشتی داره یا نه، و خب این مدل غذاها خاصیت آنچنانی هم که ندارن (واقعیتش من اینها رو غذا نمی دونم... یه چیز دم دستی میدونم که وقتی بخوام با یه گوشت کمی سر و ته یه وعده رو هم بیارم درست می کنم)... هیچ عکسی ازش گذاشته نمیشه، معمولا سوپ هم کنارش هست که بچه توی این سن سوپ رو میخواد چیکار؟ قبلش احتمالا سوپ میدن و بچه سیر میشه تا حدودی... و خب احتمالا قسمت عمده ی هزینه همین غذاست که پولش گرفته میشه اما کیفیتش به نظرم آنچنانی نیست (حداقل از روی اسمش که میگن امروز فلان چیز بوده) و مسلما باید برای بچه خودمون جبران کنیم و من وقتی از مهد میایم تازه خودم بهش کباب و شیر و تخم مرغ و دسر و از این چیزا میدم که جبران شه یکم...
نکته ی دیگه که به ذهنم میرسه اینه که عوامل مختلف تعطیلی مثل همین آلودگی، مثل تعطیلی های رسمی و... باعث نمیشه که هزینه کم بشه... نمی دونم واضح میگم یا نه، اما مثلا توی این 1 ماه و یک هفته که ما میریم مهد، 3 روز تعطیلی آلودگی داشتیم... 3 روز تعطیلی رسمی بوده فکر کنم... ما روزانه داریم حدود 170 تومن میدیم، برای 21 روز در ماه که مهد بازه دیگه، و این 6 روز توی 1 ماه و یک هفته که ما 4750 دادیم، انگار که 1 میلیون پول رو اضافه دادیم چون خدماتی نگرفتیم دیگه... و از اونور اگر من مادر شاغل باشم و مهد تعطیل بشه، باید مرخصی بگیرم و بشینم بچه رو نگهدارم دیگه... یعنی هم کار خودم به مشکل می خوره و پولی برای اون روز نمی گیرم، هم پولی رو به مهد دادم و خدمات نگرفتم... باز به همین صورت اگه بچه مریض بشه، باید بچه رو بگیری ببری دکتر و نگهش نمیدارن (درست هم هست) ولی اگر بهداشت بشه که رعایت بشه و تهویه مناسب باشه، بچه واقعا چرا باید مریض بشه؟

خلاصه که رخشید جان بحث و حرف و اینها زیاده... 
ولی هر کس نهایتا با توجه به شرایط زندگی خودش تصمیم می گیره... من اینا رو میگم چون دوست ندارم کسی تجربه های من رو مجدد تکرار کنه... فقط همین.. چون تجربه های دردناکی بودن... وقتی وارد شی و ببینی راه حلی نیست (یا هست و از توان و کنترلت خارجه) خودش عامل مهم افسردگیه


RE: کاش قبل از مادر شدن می دانستم - Rose - ۱۴۰۱/۲/۲۹

(۱۴۰۱/۲/۲۹، ۰۵:۳۷ عصر)Mari90 نوشته است: دقیقا بنفشه درست گفت
از نظر جامعه اگر یه مادر بیاد از بچه دار ‌شدن بد بگه یا بگه پشیمونم،  خیلییییی کار اشتباهی کرده
انگار که اگر مادر شدی دیگه باید فقط خوبی بگی ایثار کنی و هیییییچ وقت پشیمون نباشی!! حتی نباید یه زبون بیاری

من یه بار رفته بودم آرایشگاه بعد اون خانم ازم پرسید چند تا بچه داری گفتم یکی،  پرسید دیگه نمیخوای؟  گفتم نه،  همینم توش موندم!
بچه ها باورتون نمیشه چقدر براش عجیب بود! گفت وااای نگو
بچه خیلی خوبه
من اگر بچه هام نباشن میمیرم (خودش ٣ تا داشت)
زندگی بدون بچه معنا نداره 
انقدر عذاب وجدان داد که حد نداره، حتی اون آرایشگر که خودش زن بود و سه تا بچه هم داشت نمیتونست نظر مخالف را قبول کنه
نمیخواست باور کنه که بچه داری سخته
بچه بزرگ کردن سخته
دیگه چه انتظاری از کل جامعه هست؟!!
مادر و رنج هایی که میبینه در هیچ کجا به رسمیت شناخته نمیشن
زاییدن یه وظیفه زنه...
آخه حرف من به این مثلا مادر اینه که تو چی از بچه داری فهمیدی؟
زنی که با 3 تا بچه باز شاغله، داره یه آسیب هایی به بچه هاش میزنه که خودش حالیش نیست وگرنه می نشست پیش بچه تا ببینه یه بچه چه زحمتی داره... احتمالا خودش اصلا بچه داری نکرده که اینجوری راحت می بینه و تز میده...
زن حسابی تو الان بچه هات رو کجا گذاشتی که اومدی سر کار؟ مسلما بچه 2 ساله و 5 ساله و 7 ساله رو نمی تونی تنها توی خونه ول کنی بیای سرکار که... یا کمک داری یا مهدن یا پرستار دارن بالاخره... یا خیلی دیدم که بچه ی اول یا بزرگتر فدا میشه که بچه های دیگه رو بزرگ کنه و مادر شغلش رو حفظ کنه...


RE: کاش قبل از مادر شدن می دانستم - Rose - ۱۴۰۱/۲/۲۹

حالا این مطالب ما یه چیزی...
من می بینم خیلی از مادرای شاغل، اشکال خستگی و بی انگیزگی و شاغل نبودن و اینها رو میندازن گردن زن!!!

همین امروز یه کلیپ از اون زن ضد زن دیدم که آموزش "اتیکت" میده مثثثثثثثثثثثلا... و گویا تازه بچه دار شده... که آرههههه با بچه هم میشه شاد بود، سختیاش رو همه میدونن دیگه (زرشک)، شما ولی از بچه لذت ببرید، برید کارآفرین شید، با بچه میشه رشد کرد وووو... ولی نمیاد از امکاناتی که داره بگه... مسلما این خانم با این پوشش و این فیلمبرداری و اینها، مسلما خودش پی پی نمی شوره، مسلما خونه ی بزرگی داره که هر روز یه لباس می پوشه... مسلما سطح زندگی خاصی داره که دغدغه ش آموزش این چیزاست دیگه... وگرنه که با دو تا آموزش پا رو پا انداختن نه من کوئین و پرینسس میشم، نه اون میلیاردر میشه... او در یک سطح دیگه ای زندگی می کنه و برای زندگی دنبال یه لقمه نون ما تز میده...

مثل اینایی که شانتاژ می کنن کیتتتتت میدلتون حساس به غذای شاهزاده هاست!!! خودش نظارت می کند... بابااااااا یه سر زدن به آشپزخونه با پخت غذا یکیه؟ اون کیت که دیگه فقط زاییده (عین اکثر ملکه ها و همسران پادشاه ها و ولیعهدها) و حتی بعد از زایمانش هم نمایشی داشت برای مردم... دیگه با اونهمه خدم و حشم که حتی لباسهاشون رو خودشون انتخاب نمی کنن یا نمی پوشن حتی، مسلما خودش نمی رفته باسن بچه تمیز کنه یا درگیر قیمت پوشک باشه که...

یا مثلا هدافیت برای من خیلی خانم با شخصیت و مستند و قابل احترامیه اما همین که از دستاورداش میگه اما به شدت علاقه داره که نگه پرستار داره و مثلا از کادوی روز مادر که پرستارش بهش داده ما می فهمیم پرستار داره، برای من پوئن منفیه... و به نظرم اتفاقا اینجور ادما باید بیان بگن که کمک دارن که می تونن پیشرفت کنن... محیط مستعده که می تونن پیشرفت کنن... اینکه یه بچه چند ماهه و یه بچه ی 2 ساله رو کجا میذاری که میری ورزش؟ کجا میذاریشون که بچه ی چهارماهه داری و میخوای برگردی سر کار؟؟؟؟؟؟؟ چرا مقاومت می کنی؟؟؟؟؟؟ که نشون بدی خیلی موفقی و موفقیت هات رو مدیون خودتی؟ به خدا می دونیم رسیدن به موفقیت هزینه بره اما خب با این کار به نظرم فقط زنان تحت فشار مضاعف قرار می گیرن که آرهههههههه از همه نظر باید رشد کنی و اگه نتونی نه جامعه مقصره، نه همسر، نه خانواده ت، نه بچه ت... فقط خودتی که مقصری... (قبول دارم که بیشتر تقصیرها به گردن خودمونه، اما واقعا فرق نمی کنه یه گل رو توی بیابون بکاریم یا توی شمال یا توی شیراز؟ به خدا که فرق می کنه... ما که دیگه انسانیم... به نظرم شرایط منفی تاثیر بزرگی توی به خاک رفتن آدما داره... شرایط مثبت به نظرم اونقدر مهم نیست که حتما آدم رو موفق کنه، اما شرایط منفی با احتمال بیشتری آدم رو به فنا میده...)

در کل به نظرم باید بیشتر و بیشتر از این مباحث گفته بشه... من خیلی جاها به همین "مثلا" سلبریتی ها تذکر میدم، ولی خب کسی توجه نمی کنه... خوشحالم که اینجا دورهم یه محیطی داریم که بتونیم با هم در این مورد صحبت کنیم... واقعا جای خالیش توی ایران حس میشه... با اینکه زنان اینقدر دچار خودسانسوری و فشار هستن باز امثال این خانم اتیکت ساز میاد تز میده... بابا چه اهمیتی داره من فنجون رو از راست بگیرم یا از چپ... مهم اینه آدم باشیم، نه ربات که نفهمیم بقیه چی می کشن و دغدغه شون چیه و با آموزشامون اونها رو در سطح کالای عروسکی نگهداریم و بازار رو آماده ی رشد اینجور آدما کنیم... یعنی من .... ... به دنیا اومدم که پامو با زاویه ی فلان روی پام بندازم که ملت فکر کنن اووو ... ... خیلی با کلاسه... نه بخدا... من اصلا اینطور فکر نمی کنم... و هیچوقت هم با این اداها نه میشم ملکه الیزابت نه پرنسس ویکتوریا... و تازه حتی اگر شاهزاده و ملکه ی خونی هم بودم، باز برام چیز بی ارزشه نسبت به افرادی مثل ماری کوری که خودساخته اومد بالا... ارزش یه دونه ژاندارک برای من از هزاران ملکه ویکتوریا بالاتره واقعا... اونوقت این خانم داره میاد ذهن دخترای ما رو شستشو میده که ایده های هزاران سال پیش انگلیسی رو توی مملکت ما رواج بده...

عین همون کیم کارداشیان که با س.ک. تیپ به شهرت رسیده، بعد میاد برای زنها توصیه می کنه که ... تنگ کنید پاشید برید کار کنید!!!!! این اگه فقط دو تا بچه رو خودش بالا سرشون می بود، نه تنها دیگه از سلبریتی شدن جا می موند، بلکه برند لوازم آرایش و لباس زیر و اینهاشم به لقاءالله می پیوست... انگار ما نمی دونیم که باید کار کنیم........ ولی ایشون ... رو با کار اشتباه گرفته... و باز انگشت اتهام به سمت زنان هست...

اوف که امروز حالم خوب نبود این کلیپه هم آتیش به جونم انداخت اصلا...


RE: کاش قبل از مادر شدن می دانستم - Rose - ۱۴۰۱/۲/۲۹

حالا بنفشه جون یه عده کمک دارن، یه عده بیچاره هم مثل من همون کمک رو هم ندارن...


RE: کاش قبل از مادر شدن می دانستم - Mari90 - ۱۴۰۱/۲/۲۹

اتفاقا رز همون خانم آرایشگر در ادامه بهم گفت حتما بچه ات پیش مامانت بزرگ شده؟! با یه حالت سرزنش گری
دیگه اینجا منو میگی انگار آتیشم زده بودن
خیلی حرفش زور داشت برام.
گفتم نه خانووووم، شما با سه تا بچه اومدی آرایشگری، قطعا کسی بچه هاتو نگه داشته که اومدی آرایشگاه! پس تو بچه را دادی مامانت بزرگ کنه
من از ٢١ روزگی بچه ام خودم تنها بودم، کسی کمکم نکرد.
البته من با اینکه مادر کمک حال باشه اصلا مشکلی ندارم، مسئله من اینه که یک فردی خودش کمک داشته باشه و این کمک را به دیگری روا ندونه!
خودش سه تا بیاره بده مادرش بزرگ کنه ولی به یکی دیگه با اون حالت سرزنشگر بگه که نباید کمک گرفت و خودت باید بزرگ کنی...


RE: کاش قبل از مادر شدن می دانستم - Elhamgoli - ۱۴۰۱/۲/۲۹

میگم بچه ها من پسرم شیطونه ولی نه خیلی 
بیشتر پر جنب و جوش و کم خوابه ک میگم خاصیت پسربچه های 
ولی من زیاد پیش اومده دعواش کردم  Sadز
الان خوندم شما نوشتین اولین بار داد زدم یا دعوا کردم عذاب وجدان گرفتم 
من چندین و چندین بار با عزیزم و جانم ازش میخوام ولی گاهی تو ی فازی مبره ک توجه نمیکنه تهش مجبور میشم داد بزنم  Angel Sad
طفلی


RE: کاش قبل از مادر شدن می دانستم - Rose - ۱۴۰۱/۲/۲۹

(۱۴۰۱/۲/۲۹، ۰۶:۵۷ عصر)Mari90 نوشته است: اتفاقا رز همون خانم آرایشگر در ادامه بهم گفت حتما بچه ات پیش مامانت بزرگ شده؟! با یه حالت سرزنش گری
دیگه اینجا منو میگی انگار آتیشم زده بودن
خیلی حرفش زور داشت برام.
گفتم نه خانووووم،  شما با سه تا بچه اومدی آرایشگری،  قطعا کسی بچه هاتو نگه داشته که اومدی آرایشگاه! پس تو بچه را دادی مامانت بزرگ کنه
من از ٢١ روزگی بچه ام خودم تنها بودم،  کسی کمکم نکرد.
البته من با اینکه مادر کمک حال باشه اصلا مشکلی ندارم،  مسئله من اینه که یک فردی خودش کمک داشته باشه و این کمک را به دیگری روا ندونه!
خودش سه تا بیاره بده مادرش بزرگ کنه ولی به یکی دیگه با اون حالت سرزنشگر بگه که نباید کمک گرفت و خودت باید بزرگ کنی...

آره منم که مشکل با کمک ندارم، اتفاقا هر چی کمک بیشتر بهتر، همینجا هم میگم تا میشه به خانمهایی که تازه مادر شدن کمک کنیم همه مون... حفاظت از ژن ها و جامعه مون هست، مساله دقیقا همون روا ندونستن هست... که طرف خودش با کلی امکانات داره پیشرفت می کنه، در سطح دیگه ای اصلا زندگی می کنه، و اونوقت برای زندگی ای که لحظه ای تجربه ش نکرده، تز میده که بزااااااااااا تو فقط بزااااااااا... با خاک فنا هم رفتی مهم نیست... مهم اینه من کمک دارم و می تونم سر کار برم، ولی تو کمک نداری، بچه که بیاری یه نفر از بازار رقابت من کم میشه... بعد از یه مدتم من پز شاغل بودنم رو به تو میدم... (مورد یوتاب هم دقیقا همین مورد بود... یعنی اگه نگفته بود بالای خونه ی مادرشوهر می نشستم، می گفتم یوتاب تو با مادر من ملاقات داشتی احتمالا چون او هم تمام افتخارش همین بود که 25 سال شاغل بوده و 3 تا بچه هم بزرگ کرده اما نمیگه مامانش با ما زندگی می کرد... نمی گه خانواده رو پاشوند... نمیگه از بچه ها بیگاری می کشید.............. و چقدر این رفتار برام نفرت انگیزه...)

خلاصه که خیلییییی خوب کردی
آدم یاد دم خروس میفته با این آرایشگره Big Grin Big Grin


RE: کاش قبل از مادر شدن می دانستم - Seti69 - ۱۴۰۱/۲/۲۹

بچه ها همتونو خوندم
وای که چقدددددد خوشحالم اینجا هست و میفهمم تنها نیستم، بعضی روزا به عنوان یه مادر واقعا کم میارم و اصلا حوصله از رختخواب بیرون اومدنم ندارم،عاشق بچمم میمیرم اکه خاری بره به پاش

متاسفانه منم مثل نفیسه ام ، امان از اینکه دخترم از جلو چشمم دور باشه، چند روز پیش رفتم آرایشگاه که موهامو کوتاه کنم ( پسرونس ولی خب بلند شده بود و نامرتب بود ) بهاطر اینکه نمیرسیدم حموم درست درمون برم موهامو پسرونه زدم(تا کمرم بود) هیییییی ، بگذریم ، به خواهرم کفتم بیاد آرایشگاه که دخترمو نگه داره ، دادمش بغلش و رفتم تو اتاق که مخصوص کوتاهی بود، بعد مارم تموم شد اومدم دیدم خواهرم نیست برده بودش بیرون با ماشین بچرخونه، منو میگی دنیا رو سرم خراب شد هی با خودم میگفتم گریه کنه چی ، نکنه دعواش کنه، نکنه بهش محل نده! نکنه گشنش شه! اصن دست و پام میلرزید! زنگ زدم تا بیاد طول کشید یه ربع باز با خودم کفتم نکنه بیتابی میکنه وایساده ساکت شه و … زهر مارم شد، تا اومدو دیدم بغل خواهرزادم خوابه، باز مغزم شروع کرد نکنه گریه کرده و خوابش برده و ….
خلاصه مثه سگ پشیمون شدم چرا گفتم بیاد نگهش داره!
حالا رز میگه کمک داشته باشی خوبه، من درصورتی کمک داشتن برام خوبه که جلو چشمم باشه، حتی نره یه اتاق دیگه!
این حساسیت هم اصلا خوب نیست وگرنه هم خواهرم هم بچه هاش هزار بار گفتن هروقت خواستی بگو بیایم کمکت ولی من دوست ندارم ، میترسم چون نمیتونه حرف بزنه اتفاقی براش بیفته و نفهمم


RE: کاش قبل از مادر شدن می دانستم - رخشید - ۱۴۰۱/۲/۲۹

بچه ها پستها طولانیه من بعدا میام میخونم
ولی تا جایی که فرصت شد چندتا موضوع هست که بنظرم باید بیشتر بهش توجه بشه
یکی اینکه میگید جامعه از مادر انتظار داره کافی نه،عالی باشه
و چیزی که من از نوشته های اغلب برداشت میکنم اینه که شماها خودتون هم درگیر این کلیشه جامعه هستین چون خودتون خیلی اذیت میکنید

رز منظورم از وضعیت اقتصادی در شرایط بعد از ۲ سالگی بچه ، آیا فرصت کاری از دست نمیدی با این تورم و ارزش از دسته رفته این پس انداز تا چند سالگی جوابگو هست
بنظرم نورم جامعه که کارمند و کارگر هستن حقوقی بالاتر از 20 میلیون بعیده بگیرن من دست بالا برای مدارک تحصیلی بالا و سابقه کار و پ گفتم

من اصلا اعتقادی به حرفهای هلاکویی ندارم یعنی چی تا سه سال مادر نره سرکار !!!!! اصلا برای من عجیبه فکر کن یک عمر تلاش کردی درس خوندی زحمت کشیدی پوزیشن کاری فراهم کردی کدوم کارفرمایی ۳ سال منتظر تو میمونه ، یا اگر کار خصوصی خودتو داشته باشی تو ۳ سال همه چی از دست میره و شاید هیچوقت دوباره نتونی برگردی به اوضاع اولیه...نمیدونم ولی بنظرم خیلی دور از ذهن و دنبال رو همون کلیشه آزار دادن مادر و نظریه وقف شدن کامل مادر هست این حرف
خروجی خوبی هم نداره یه مادر خسته و آسیب دیده و فرسوده



راستی هدا همیشه گفته من برای بچه ام پرستار گرفتم و همسرم خیلی همکاری میکنه از بچه اولش اینو گفت و حتی پست یه خانم بنام پرستو ریشیر کرد که در مورد امتیازات هرشخص صحبت میکنه...

مثلا خانم دکتر آل یاسین که اغلب بهشون مراجعه کردین سال آخر رزیدنتی دخترشون بدنیا اومد برای بورد درس میخوندن الانم خیلی موفق و خوشحاله...