دورهمی خانم ها
گپ خانم های باردار 1401 - نسخه‌ی قابل چاپ

+- دورهمی خانم ها (http://khanumha.com)
+-- انجمن: والد و کودک (http://khanumha.com/forumdisplay.php?fid=35)
+--- انجمن: والدگری (http://khanumha.com/forumdisplay.php?fid=36)
+--- موضوع: گپ خانم های باردار 1401 (/showthread.php?tid=473)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 105 106 107 108 109 110 111 112 113 114 115 116 117 118 119 120 121 122 123 124 125 126 127 128 129 130 131 132 133 134 135 136 137 138 139 140 141 142 143 144 145 146 147 148 149 150 151 152 153 154 155 156 157 158 159 160 161 162 163 164 165 166 167 168 169 170 171 172 173 174 175 176 177 178 179 180 181 182 183 184 185 186 187 188 189 190 191 192 193 194 195 196 197 198 199 200 201 202 203 204 205 206 207 208 209 210 211 212 213 214 215 216 217 218 219 220 221 222 223 224 225 226 227 228 229 230 231 232 233 234 235 236 237 238 239 240 241 242 243 244 245 246 247 248 249 250 251 252 253 254 255 256 257 258 259 260 261 262 263 264 265 266 267 268 269 270 271 272 273 274 275 276 277 278 279 280 281 282 283 284 285 286 287 288 289 290 291 292 293 294 295 296 297 298 299 300 301 302 303 304 305 306 307 308 309 310 311 312 313 314 315 316 317 318 319 320 321 322 323 324 325 326 327 328 329 330 331 332 333 334 335 336 337 338 339 340 341 342 343 344 345 346 347 348 349 350 351 352 353 354 355 356 357 358 359 360 361 362 363 364 365 366 367 368 369 370 371 372 373 374 375 376 377 378 379 380 381 382 383 384 385 386 387 388 389 390 391 392 393 394 395 396 397 398 399 400 401 402 403 404 405 406 407 408 409 410 411 412 413 414 415 416 417 418 419 420 421 422 423 424 425 426 427 428 429 430 431 432 433 434 435 436 437 438 439 440 441 442 443 444 445 446 447 448 449 450 451 452 453 454 455 456 457 458 459 460 461 462 463 464 465 466 467 468 469 470 471 472 473


RE: گپ خانم های باردار 1401 - مینو - ۱۴۰۱/۱۱/۱۰

منم تا ۱۰،۱۲ ساعت بعد اجازه ی خوردن و نوشیدن نداشتم.اون فشار شکمی واسه من وحشتناک بود.چاقم نیستم.فکر نکنم ربطی به وزن داشته باشه یوتاب.کلا زایمان واسه من وحشتناک بود.ایشالله واسه شماها راحت و آسون باشه. Heart Heart


RE: گپ خانم های باردار 1401 - نسیمه جااان - ۱۴۰۱/۱۱/۱۰

ستی ،تو ک طبیعی بودی بیا با من صحبت کن Smile
زایمان بی درد بودی یا فیزیولوژیک؟؟
بچه ها زاییدن معمولا تا ۶ سانت درد ها قابل تحمل هستن
بعد اونم میشه بی دردی اپی دورال گرفت
راستش من هم سز دیدم ،هم طبیعی
طبیعی بخوای تو عمقش دقت کنی فاجعه س !!!
سزارین هم همینطور
کلا فرایند زاییدن رو نمیدوستم!!
ترجیح میدادم بچه رو از دهنم بالا بیارم Big Grin Big Grin
از بس بالا آوردم این مدت ،خل شدم ،خخخخخ

ماساژ رحمی ،مربوط میشه ب میزان خونریزی بعد عمل
اگه زیرت خییلی خونریزی کرده باشه یعنی رحم از سفتی در اومده
ماساژ میدن ک خون خارج بشه و رحم خودش رو جمع کنه ..
کسایی ک زیاد ماساژ نداشتین لابد رحمتون خوب جمع شده بوده


RE: گپ خانم های باردار 1401 - youtab - ۱۴۰۱/۱۱/۱۰

عه راستی مینو؟ اخه پرستاره میگفت چون شکمش خیلی بزرگ مونده باید دوباره فشار بدیم
البته به مدل دکتر هم هستا
من با ترس گفتم برای من می هست گفت دکتر اقا حسینی توی بخش فشار رحمی نداره خخخ
اصلا انقده مزه داد این حرفش  Big Grin


RE: گپ خانم های باردار 1401 - Gitii - ۱۴۰۱/۱۱/۱۰

من طبیعی زایمان کردم و خیلی بد بود. درد طولانی نزدیک به ده ساعت، و بعدش وحشتناک. کلا دیر بخیه هام خوب شد. البته چون دخترم نمیتونست شیر درست بخوره و مجبور بودم هی بشینم بدترش کرد. و زیاد روم نمیشد از کسی کمک بگیرم.
ولی فکر کنم ما ژنتیکی بد زایمان هستیم. چون مامانم تعریف میکرد درد طولانی و بخیه زیاد..
اما خواهرشوهرم روز هفتم که رفتم دیدنش دامن تقریبا کوتاه پوشیده بود شنگول اینور و اونور میرفت.بخیه نداشت، درد زایمان هم کلا دو ساعت نکشید چون کیسه ابش پاره شد و سریع زایمان کرد (خودش تعریف میکرد) بعد دو هفته هم برگشت به سرکار،.!
کلا فکر کنم خیلی ژنتیکی باشه چون مامانش خوش زا بود به اصطلاح

من از دوازده شب که دردام شروع شد فاصلش کم بود، ده مین تا ساعت چهار تحمل کردم که دیر برم بیمارستان علاف نشم. چون تو کلاسا گفته بودن فاصله دردا کوتاه شد بیاین. اما چهار دیدم خونریزی یکم دارم سریع رفتیم اما تا ساعت 9 دهانه رحمم باز نمیشد. و فقط درد میکشیدم. دیگه با پاره کردن کیسه اب و امپول فشار باز شد. با اینکه ضربان بچه کم شده بود ولی دکتر احمق اصرار به طبیعی داشت.


RE: گپ خانم های باردار 1401 - Gitii - ۱۴۰۱/۱۱/۱۰

حرفت درسته ولی زایمان سخت (چه طبیعی یا سز) روی بقیه موارد خیلی اثر میزاره.


RE: گپ خانم های باردار 1401 - youtab - ۱۴۰۱/۱۱/۱۰

با احترام و درست دونستن حرف همه بچه ها
برای من زایمان اسونترین وبهترین مرحله بچه داری بود در کل
با اینکه هفته 34 زایمان کردم و کیسه ابم پاره شد و بچم رفت ان ای سیو و......
واقعا از اون به بعد فرسایشی ترین بود  Big Grin Heart


RE: گپ خانم های باردار 1401 - Seti69 - ۱۴۰۱/۱۱/۱۰

نسیمه جان

ببین سر و ته مدت زمانی که بیمارستان درد کشیدم ۳ ساعت شد، از زمانی که تصمیم به طبیعی گرفتم و ماما همراه گرفتم کلا ورزشایی که داده بودو انجام دادم و البته خیلییییی پیاده روی میکردم ، هفته های آخر مخصوصا
روزی که دردم شروع شد از بعدازظهر خورد خورد درد میکرد مثه پریودی ، از ۱۰ شب اینجورا شدید شد،دردش فوق العاده زیاده ، یعنی وقتی منظم میشه دقیقا ۳ دقیقه درد داری ۳ دقیقه نداری، تا خود خدا میریو برمیگردی اون ۳ دقیقه، ساعت ۱۱:۳۰ زنگ زدم ماما گفتم اینجوریه دردم گفت برو بیمارستان، دیگه رفتم تا ۱:۳۰ اینای صبح این درده بود، بعداپیدورال شدم ،دیگه به هیچوجه درد نداشتم تا ۳اینا که اثرش رفت، بعد دیگه اومدن معاینه دیدن سر دخترم معلومه شروع کردم زور زدن ، دیگه۳:۵۰ مین صبح بغلم بود ، این زور زدنا درد نداره، فقط معذرت میخوام انگار مدفوع داری
برای منم سختترین قسمت بارداریم زایمانم بود همش بین سز و طبیعی مردد بودم، تا آخرین لحظه هم گفتم اگه دردام‌خود به خود شروع شد میرم طبیعی اگه نه میرم سز
سختیش فقط اون درداس خداروشکر بعدش اصلا بخیه هام اذیتم نکرد و اومدم خونه دوش گرفتم تنهایی و مثه وقتای معمولی بودم( جدا از احساس ضعف اینا)

ایشالا که دست و پات به خیر باز بشه


RE: گپ خانم های باردار 1401 - Targol - ۱۴۰۱/۱۱/۱۰

(۱۴۰۱/۱۱/۱۰، ۰۱:۰۳ صبح)رخشید نوشته است: ترگل چه فشاری؟ همون ماساژ رحمی منظورته؟
اره. ماساژ هم نیست. مثل خر فشار میدن به داخل
من خونریزی اتفاقا زیاد داشتم. جوری که بهم خون هم زدن. اما نمیدونم چه خبر بود. انگاری داشتم میمردم Big Grin


RE: گپ خانم های باردار 1401 - خانم فسقلی - ۱۴۰۱/۱۱/۱۰

من چون بارداریم پرخطر بود و استراحت مطلق کلا لذتی نبردم ازش انگار هر لحظه اش داشتم جون میدادم
هفته ۳۴ دنیا اومد دخترم و بعدم رفت ان آی سی یو و خودمم بعد زایمان رفتم آی سی یو سه شب بودم و تنها روزایی بود که قشنگ استراحت کردم و خوابیدم انگار میدونستم تنها ساعت های خوابم هست! هرچی ام پرستار میومد حرف میزد میگفتم جان مادرت بذار بخوابم نه ماهه تو شکمم بود نمیذاشت بخوابم خونه ام بیارمش نمیذاره بخوابم دیگه بعد ۱۴ روز دخترم اوردم خونه هر پنج دقیقه الارم میذاشتم خواب نمونم هی چکش میکردم کلا روانی شده بودم دست تنها…! هیچکسم درک نمیکرد تا حرف و اعتراضم میکردم میزدن تو دهنم که همه مادرا همینن همه همینطوری دست تنها بچه بزرگ کردن جمیعا یک مشت … دورم احاطه کرده بودن کمک که نمیکردن هیچ تازه اورد هم میدادن و خط و نشون میکشیدن عملا لذتی نبردم تا وقتی یک ساله شد! دیگه دست تنها دکتر بردن هاشم به کنار
ولی از وقت حاملگی تا همین ثانیه فقط همون سه شب عین ادمیزاد خوابیدم بقیه اش همه اش جنگ اعصاب اطرافیان بود و چرت گفتن هاشون به قول بنسای نسخه پیچی هاشون و اینکه ادم حرفیم نمیتونه بزنه یعنی انقدر داغونی انرژی جنگیدن و بحث کردن نداری فقط اعصابت تحلیل میره

زایمانم با اینکه پرخطر بود و خون کلی از دست دادم و بهم خون زدن باز دوباره شکمم پاره شد تو ای سی یو دکتر اومد بالا سرم شکممو دوخت از بس هماتوم داشتم تمام پوست شکمم خون جمع شده بود ولی راحت ترین قسمتش زاییدن بود تا لحظه آخرم تهوع داشتم تو اتاق عمل! اون امپول ریه و مغز که برای بچه بهم زدن مخصوصا امپول مغز احساس میکردم تنم داره گر میگیره داغ شده بودم و میسوختم فشارم هی بالا میرفت نگران بودیم بچه نتونه تحمل کنه و… کلا انقدر استرس های مختلف تجربه کردم دیگه ذهنم به ترس از زایمان نمیرسید ولی گذشت…

تازه بعد یک هفته باز شکمم باز شد کارم به اتاق عمل کشید بچه ام روی تخت ان ای سی یو بود خودم تنهایی رفتم اتاق عمل شکممو جمع کنه دکتر خودم و دکتر گیتی تک و تنها
حتی یادمه از قبلش واسه خودم چیز میزم گرفته بودم بعدش بتونم سر پا بشم برم بالای سر بچه
قبلشم کلی شیر گرفته بودم تو سرنگ واسه اش بردم تحویلشون دادم بدن بخوره
یادش بخیر چقدر لذت داشت شیر دادن بهش حیف که قوم الظالمین انقدر بلا سرم اوردن نتونستم کامل بهش شیر بدمو چقدر سر این ناراحتم هنوز و عذاب وجدان دارم چون هنوزم شیرم خشک نشده با این که ۱۶ ماهه کامل شیر ندادم هنوز میاد و قطع نشده بیشتر رنج میبرم احساس میکنم در حق دخترم ظلم کردم


RE: گپ خانم های باردار 1401 - نسیمه جااان - ۱۴۰۱/۱۱/۱۰

ستی جون مرسی ک نوشتی
ولی چرا تاثیر اپیدورالت رفته بود اخرش؟
خب امیدورام اصن واسه همین خوبه ک امکان اضافه کردن دارو مجددا هست

چه جالب عزیزم ،منم میگم تلاش م رو واسه طبیعی انجام میدم اگر نشد سز میشم دیگه اصراری ندارم