گپ و گفت مامانهای 1401

[خانم فسقلی]

رز دختر منم شیرخشکی شد از دوماهگی ولی راه به راه پیف میزنه تولید به مصرف
از بس جنب و جوش داره فکر کنم

[2015]

بچه ها منم همش به فکر دنیا بودم ولی این هفته نرسیدم بیام اینجا که ببینم خبرداده گل پسر زو تحویل گرفتن.
الان خوندم... خداروشکر.خیالم راحت شد و روزمو ساختی دنیاجان.تبریک میگم بهت عزیزم.مامان مهربونی هستی.

[Targol]

فاطمه یه بار نشد بیای بگی همش به فکر ترگل بودم. حالا من همیشه حال مادرشوهرتو ازت میپرسم. هم مادرشوهر تو هم آلما

[ستی‌لیته]

ترگل بیا یه کم از بامزه‌بازی‌های جدید دخترات تعریف کن.


راستی رز، من فکر کردم دنیا داره برای پسرش سور می‌ده به ساختمون، وگرنه چیزی که تو می‌گی قطعاَ خیلی قشنگتره، به خصوص که دنیا محله‌ی قدیمشون که فقیرنشین‌تره هم می‌تونه خیرات بده. من اصلاَ نمی‌تونم تصور کنم یه روز همسایه‌مون بیاد در خونه‌مون رو بزنه و بگه فردا ناهار نذارین، من میخوام به کل ساختمون کباب خیرات بدم. دنیا خیلی کارهاش عجیبه. فکر کنم خودش مبدّع رسم و رسوم حسابه.

[Rose]

سور هم باشه به نظر من آدمای فقیر بیشتر توی اولویت هستن... که یه دونه کباب هم براشون ارزشمنده...

[ستی‌لیته]

آخه سور هدفش فرق می‌کنه. هدفش اینه که نشون بده من به چیزی که می‌خواستم رسیدم و خوشحالم، آهای همسایه‌ها خبردار! ولی خب خیرات واسه اینه که طرف خیلی از چیزی که دریافت کرده (کباب) خوشحال بشه و دعای خیری برای متوفی بخونه.

[Rose]

آخه سور هدفش فرق می‌کنه. هدفش اینه که نشون بده من به چیزی که می‌خواستم رسیدم و خوشحالم، آهای همسایه‌ها خبردار! ولی خب خیرات واسه اینه که طرف خیلی از چیزی که دریافت کرده (کباب) خوشحال بشه و دعای خیری برای متوفی بخونه.

والا ما سور رو به همسایه نمیدیم... کدوم همسایه از اهداف ما خبر داره که بخوایم با رسیدن به هدفمون بهشون سور بدیم؟ ما که به خانواده و فامیل میدیم که می دونسته هدفمون چیه، چقدر تلاش کردیم، تشکر از اونهایی که پشتمون بودن و کمکمون کردن و چیزای این مدلی که دخلی به همسایه نداره و معمولا هم توی رستورانه... نه یه پرس غذا...
عقیقه هم باشه یا فامیله یا افردا نیازمند کمک... 
ولی اینکه مثلا به یمن ورود یه فرد جدید به خانواده بخوام به کسی که نه منو میشناسه نه اهدافم رو می دونسته نه من اونها رو می شناسم، چیزی بدم که حالا یک دعایی هم برای بچه م بکنن، اولویت اولم اونی هست که نیازمند کمکه، نه اونی که صرفا باهام همسایه اس و خب شرایط مالی عالی داره... من این رو خیرات می دونم نه سور... ولی اگر سور هم بود، وقتی انتخاب بین کساییه که از اهدافم خبر نداشتن (همسایه ها و افرادی که به کمکم نیاز دارن)، اولویتم اونهاییه که نیازمند کمکن...

[Donya]

مرسی رزحون، یوتاب جون، لیانه جون، فاطمه جون، بن سای جون،
دخترهااااا واااای از م ش... یعنی ها علنا بهش ده بار گفتیم امروز نیاد... ما یکم کار داریم استراحت کنیم باز عصر زنگ زد سوسه اومد باباااا دلش برا شاهان تنگ شده. نمیشه ما یه لحظه بیاییم... دوباره بدو لباس بپوش بدو خونه رو جمع کن چایی درست کن، پذیرایی کن...
هزاران بار هم گفت خواهرها و شوهرخواهرهام گفتند باغ میگیرن یا رستوران. شام بریم یا نهار... منم گفتم به امیر مرد برا دیدن بچه نمیره زنونه میرن یکساعت میشینن برمیگردن. اگر میخوان بعد خوب شدن بچه بیان.
امیر هم عین عروسی مون که گفت ما باید هتل بگیریم اما چون پول شو نداریم اصلا نمی گیریم، میگه باید مریضی بچه رو بهونه کنم هیچ کس نیاد اینها توقع رستوران‌های گرونقیمت دارن الان!!!
منم خسته بودم گفتم به تخم چپ پسرم!
توقع شونو بکنند تو 0شون!
مگه ما برا بچه های اونها سکه گرمی بردیم شام نهار دادند؟ پاشن یکساعت بیان دیدن و برن.

رز عزیزم من حتی برا بابا ختم، هفت، چله، سالگرد هیچییییی نگرفتم. همیشه هم کمک نقدی و غذایی به مستحق ش کردم، الان اصصصلا زمان نداشتیم. با همسایه هام از فامیل نزدیکتریم. همسایه اومد شاهان و شست برامون.

تازه امشبم یه همسایه دیگه آش رشته خیرات پدرش آورد.. ما برامون غذا خیرات اموات عجیب نیست چه خودم پز باشه چه از بیرون زیاد بین همسایه ها پیش میاد.


اوووف بگذریم، خلاصه م ش سوراخ دعا رو گیر آورده، هر عصر قبل شام با شوهر گرامیش یه چیزیو بهونه می‌کنند میان... منم اصصصلا دیگه انرژی ندارم.. حتی دیشب که یه مهمون خیییلی عزیز برام اومد داشتم بدوبدو جمع و جور میکردم می بینم ظهر خوابیده پتویی که کشیده روشو نکرده چهارتا کنه گوله کرده شوت کرده یه ور!!! فقط عنتر بازی واسه بچه رو خوب بلده..
همه اینها به کنار برگشته گفته بچه رو می شناختیم پدرمادرش مردن امیر و دنیا قبولش کردند!!! بی فرهنگ جای اینکه مث آدم بگه از بهزیستی آوردن چهار نفر دیگه تشویق بشن فرزندپذیری کنند،،، چاخان پاخان کرده!

[Targol]

ترگل مادرهمسر خوبن؟

عزیزم در قید حیات نیستن 

---

ستی بامزه‌بازی جدید چیز خاصی تو ذهنم نیست. امروز یکیشون خیلی این کارو کرد که یه وسیله‌ای دستش بود به اون یکیه نمیداد، تا چیز بهتری میدید فوری میرفت قبلیه رو تعارف میکرد تا خودش زودتر بره بهتره رو برداره.
تو موقعیت مشابه اون یکی دخترم وسیله‌شو طعمه میکنه. میندازه زمین به اون یکی اشاره میکنه که ببین فلان چیز اونجاست

[ستی‌لیته]

چقدر بامزه‌ن ترگل، چون دو تا هم‌سن هستن، مجبورن شارلاتان‌بازی و سازش رو زود یاد بگیرن. چقدر بعداً از هم‌سن و سالاشون که تنها بودن جلوتر خواهند بود از نظر رفتاری. وسیله‌ها اسباب‌بازی بودن یا اشیاء تو خونه؟