امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
گپ و گفت مامانهای 1401
یا خدا نونا من طاقت ندارم از این شیطون تر بشه!!

بچه ها تون اگر قبل شام خوردن بخوابن چه کار میکنید؟بیدارشون میکنید؟
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona، youtab
پاسخ
مینو جان چرا سه سال و نیم دیر هست؟
من و همسرم تو عید تازه کلی نشستیم درباره مهد تبادل نظر کردیم و تصمیم گرفتیم از سه سال و نیم بفرستیمش مهد

سلین من هیچوقت انقد سعادتمند نبودم که پسرم قبل شام بخوابه.
اصلا این مرحله برای من قفله
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Celin، nona، youtab
پاسخ
ندا دقیفا پسر من
یه اسب از اینا که تکون میخوره اسمسو نمیدونم باباش براش خریده
یعنی قابلیت اینو داره هررررجیزی رو به خطرناکترین ها تبدیل کنه
میره انقدررر با قدرت سواری میکنه که ردزی 15 بار دوتایی با اسبه با دماغ میان رو زمین
بعد میره عین این اراذلا که رو موتور حرکت نیزنن روش با دوپا وایمیسته منو نگاه میکنه صداشو نازک میکنه نیگه اده اده که یعنی من میگم نیوفتی نیوفتی
بعد حالا نوبت یه طرفی نشستنه که از بغل خودش و عقب اسبه بیوفته زمین
بعد میوفته غرغر میکنه و عصبانی میشه خخخ
بلز رو روزی 17 بار میگه از دیوار بده میدم میاره وسط سالن 2تا روش میزنه با چوباش بعد شروع میمنه دونه دونه شو در میاره با زحمت همه رو یه جا تو دستاش نیگیره میره روی سرامیک پرت میکنه میگه ادهههههههه یعنی هورا
(کلا اده در زبان پسر من به معنی هممممه چیز میباشه، لحنش مهم است Big Grin)
و موارد بسیاااار
نونا ماهم دقیقا هردومون داغونیما
من باشم من باباش بیاد اون هرجا باشیم میاد دستمونو میگیره میییکشه هی هم پامونو نگاه میکنه که بیایم همراهش بعد میبره تو اتاقش مثلا میره سراغ اسباب بازیاش Dodgy
Heart  پسر دو ساله من  Heart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Elham67، Nedaaa28، nona
پاسخ
کژال چه بهتر وگرنه باید مثل من غصه بخوری گرسنه خوابیده
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona، youtab
پاسخ
ما دیروز پارک بودیم یه خانومی از سرکار با مامانش اینا اومده بود پسرش 4سالش بود خیلی شیطون و بانمک بود
تاب کنار ارشا نشسته بود سر حرف باز شد گفت مهد میره گفت الان یکساله میره از 3سالگی جون تا 3سالگی حرف نزده و یهو حرف زده و مجبور شده تا همون موقع که حرف بزنه پوشکش کنه اما خود مهد پوشکشو کم کم گرفته و کلا خیلی راضی بود
مهدش سمت شرق بود
محل کارشم اونجا بود
گفت موقع خوبی گذاشتم و اینا
Heart  پسر دو ساله من  Heart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona
پاسخ
سلین جان یه شبه دیگه.
من بودم بیدارش نمیکردم راستش.

یوتاب راستش سه سالگی پسر من تو شهریوره. و خوب اول سرما و مریضی هست.
حالا اهمیتش برای من بیشتر برگشت به کاره.
چون اگه از سه سالگی بزارمش مهد میتونم از اول مهر برم مدرسه. ولی اگر نزارم یه سال دیرتر میتونم برگردم.
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Nedaaa28، youtab
پاسخ
ندا سلین من بی تقصیرم روانشناس اول که خیلیم معروفه گفت
گفت برخلاف تصور دختر بچه ها عموما تا سه سال پیچیدگی های رفتاری بیشتر دارن سختترن شیطنتشون بیشتره پسرا راحتترن اما بعد سه و عموما ۴ سال کلا برعکس میشه

شانس من باشه تا اون موقع علم پیشرفت میکنه میگن دختر بچه ها زیر سه آسونن بعد سه شرور میشن

سلین جان بذار بخوابه بچه
یه شبه دیگه
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Celin، Nedaaa28، youtab
پاسخ
من الان خوشحال باشم که بعد از 3 بچم اروم تر میشه یا عزا بگیرم که پسره و از بدو تولد تا همیشه همینجور میمونه؟؟؟ ؟؟؟؟؟
Heart  پسر دو ساله من  Heart
پاسخ
نه دیگه یوتاب الان طبق گفته روانشناس بچت آرومه Smile
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • youtab
پاسخ
(۱۴۰۲/۱/۲۳، ۰۱:۱۰ صبح)(کژال) نوشته است: مینو جان چرا سه سال و نیم دیر هست؟
من و همسرم تو عید تازه کلی نشستیم درباره مهد تبادل نظر کردیم و تصمیم گرفتیم از سه سال و نیم بفرستیمش مهد

سلین من هیچوقت انقد سعادتمند نبودم که پسرم قبل شام بخوابه.
اصلا این مرحله برای من قفله

نظر شخصیمه.فکر میکنم پسر من زودتر می رفت واسش بهتر بود.احساس می کنم تو ۶ ماه گذشته اونقدری که باید براش وقت نذاشتیم.
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona، youtab
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 19 مهمان