ارسالها: 1,733
موضوعها: 0
تشکر Received:
5,714 in 1,177 posts
تشکر Given: 1,195
تاریخ عضویت: تير ۱۴۰۰
اعتبار:
6,046
بچه ها ممنونم ک سعی دارین کمکم کنین
اما من انگار تو عمق غم رفتم
ی جور عجیبی هستم
ی سری چیزا واقعا بهم زنجیر شده
از اول ازدواج دوس داشتم مستقل بشم همتون یادتونه
چندباری ک ب شوهرم گفتم گفت خودت میدونی ولی کلی دلیل آورد ک خودت هم راحت تری اینجوری
مادرشوهرم هم چندباری اومد و نذاشت
الان ک بعد سالها قراره بریم خونه خودمون شوقی ندارم شوهرم دیشب میگفت بریم موکت بخریم ی سری چیزایی بخریم برا خونه ساعت بخریم
اون ذوق داره اما من نه
منفعل شدم انگار دوس دارم در حالت سکون بمونم تا همه چیز ب مرور زمان درست شه تمایلم ب خواب زیاد شده
اتفاقای کوچیک بهم میریزه منو
نمیدونم حالمو چجوری توصیف کنم
ی ماشین داشتم تو مجردی بعد ازدواج بابام فروخت
تا قبل بارداری با ماشین شوهرم داخل شهر میرفتم بعد بارداری با بچه سخته تنها برم از روستا بنابراین باید صبر کنم شوهرم هروقت وقت کرد منو ببره یا زنگ بزنن خواهرم ببره
این منتظر بودن و انتظار برای همه چیز از اول زندگیم منو عصبی کرده
واقعا نمیتونم تنها برم جایی
خیلی چیزا رو مخمه
مثلا تو این شرایط ک هستم بارها ب شوهرم با شوخی گفتم بیا یکم رمانتیک باشیم بیا حرفای عشقولانه بزنیم ولی بازم زندگی دویدن داره ک آدما رو خصوصا مردا رو خسته میکنه
تصمیمی ک گرفتم و متاسفانه تازه فهمیدم اینه ک برای خودم خرج کنم من لباس تو خونه اصصصصلا نمیخریدم لباسام مال چند سال پیشه اونروز ی لگ شاین گرفتم ۲۰۰ تومن بااینکه پولشو داشتم بیشترم داشتم ولی خیلی زورم اومد بخرم ک شوهرم اصرار کرد خیلی حالم خوب شد ولی خب تو خونه نمیشه بپوشم شوهرم گفت موقع خواب بپوش
نمیدونم ی سری چیزا ک شاید خنده دار بیاد برای من معضله
الان ک قراره مستقل بشم همش دلهره دارم
دخترم ۱۸ماهه شد
ارسالها: 10,766
موضوعها: 9
تشکر Received:
29,091 in 7,959 posts
تشکر Given: 44,430
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
33,760
عاطفه من همین الانه الان حاضرم هرچی دارم بدم فقططط برم توی خونهای که برای خودمه
میدونم ادما یه جیزایی توی فکر و دلشونه که اصلا هم مسخره نیستاااا، شاید منم یه چیزایی رو مخمه که برای خیلیا بیخود باشه
اما الن این خرید واسه خونه حدید، اونم خونه ای که خودتون ساختین و اینهمه منتظرش بودین، حتی جمع مردن خورد خورد وسایلت، همش به نظرم خیلی میتونه حالتو خوب کنه
عاطفه یه کاری کن تا رفتی خونه جدید (به دیگران کاری ندارم) خودت بگی دیدی تونستم
اقا تو الانم داری خودت بچتو بزرگ میکنی، یه غذا درست مردنه که اونم صبح که خوابه تا بیدار بشه یه غذایی میذاری که شبم بخورین
کاری که من دارم میکنم
بچه که پامیشه صبحانشو میدم و کاراشو میکنم و بازی و تا وقت ناهارش بشه
تازه من یه شوهر دارم که دایم خونس و هیچ کمکی تقریبا نمیکنه بهم و حتی اگه نباشه من راحتترم جون ارد میده یک ریز
مستقل شدن اقلا اون غولی نیست که تو برای هودت ساختی عاطی
انقدرررر شیرینه که قول میدم سر سال میای از حال خوبت و برنامه ریزیات میگی

پسر دو ساله من
ارسالها: 571
موضوعها: 0
تشکر Received:
2,321 in 320 posts
تشکر Given: 1,430
تاریخ عضویت: شهر ۱۴۰۰
اعتبار:
2,392
عاطفه این علایمی که گفتی یه ذره حالت افسردگی هم داره حواست باشه
۱۴۰۱/۲/۲۶ بالاخره مال هم شدیم
ارسالها: 10,766
موضوعها: 9
تشکر Received:
29,091 in 7,959 posts
تشکر Given: 44,430
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
33,760
اره سحری درست میگه
خودت نتونی خودتو نجات بدی باید دور از جون بری سراغ دکتر و دوا درمون
عاطی من خودم از همه بدتر بودم و هنوزم هستما اما دلم میخواد تزدیکت بودم فقط خدا میدونه

پسر دو ساله من
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• mahtakhanoum، شیدا
ارسالها: 6,736
موضوعها: 0
تشکر Received:
9,547 in 3,761 posts
تشکر Given: 5,949
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
16,123
بنظرم محتوای این تاپیک با عنوانش همخوانی نداره !
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• Paula، ستیلیته
ارسالها: 613
موضوعها: 0
تشکر Received:
2,080 in 377 posts
تشکر Given: 3,963
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
4,482
عاطفه همه چیزو ول کن
فقط و فقط برو پیش مشاور
هیچکس جز مشاور نمیتونه بهت کمک کنه
اون با تو مستقیم حرف میزنه
درسشو خونده، علمشو داره، شاید صد تا آدم با مشکلات مختلف دیده و .....
خواهش میکنم مشاور رفتن رو جدی بگیر
و یه نکته دیگه حتما سه روز در هفته تو محیط باشگاه ورزش کن.
ارسالها: 1,733
موضوعها: 0
تشکر Received:
5,714 in 1,177 posts
تشکر Given: 1,195
تاریخ عضویت: تير ۱۴۰۰
اعتبار:
6,046
نسیمه جان امیدوارم ی روز بیاد منم بگم ملکه شدم مرسی ازت
پری میدونم چی میگی مظلوم نمایی و ..
ولی نمیدونم چی بگم
ستی من از خودم دور شدم انگار فقط و فقط بیرون از خودم رو میبینم
سودا اصلا شرایطش ندارم پیش مشاور برم باشگاه ک عمرا نمیتونم برم چون وقت و شرایطشون رو ندارم
ولی باید خودم بخودم کمک کنم
یوتاب کاش نزدیکم بودی کنارم بودی ازت یاد میگرفتم قوی بودن رو
آره انگار افسردگی گرفتم
همش تو گذشته زندگی میکنم ن حال و نه آینده
هی سعی میکنم شاد باشم ی کاری کنم ولی باز بهم میریزم
ولی انگار زندگی همینه
رخشید جان معذرت میخوام مقصر منم
چند روز دیگه پستامو پاک میکنم
ببخشید
دخترم ۱۸ماهه شد