ارسالها: 1,127
موضوعها: 0
تشکر Received: 1,809 in 680 posts
تشکر Given: 4,786
تاریخ عضویت: شهر ۱۴۰۰
(۱۴۰۰/۱۱/۲۷، ۰۳:۳۴ عصر)*كيانا* نوشته است: بچه ها پلاستیکی های حمام مثل لگن و صندلی رو چجوری جرمشو میگیرید؟
من معمولا پودر و سفید کننده قاطی میکنم بعد با برس میکشم روشون
ارسالها: 3,962
موضوعها: 0
تشکر Received:
9,992 in 2,583 posts
تشکر Given: 21,346
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
11,818
کیاناجان من با سیف کرمی میزنم به این اسکاچ زبر ها بعد میکشم تمیز میشن ولی تمیز کزدن این پلاستیکی ها هم زمانبره
فاطمه هستم
ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received:
22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
(۱۴۰۰/۱۱/۲۷، ۰۴:۵۹ عصر)صنوبر۷۱ نوشته است: رز جون خدا قوت
البته شما خیلی دقیق خونه داری میکنی ولی واقعا برای کسایی که به دقیقی شما هم نیستن (نمونش خودم
) جدا کارای خونه زیاده اگر بخوای واقعا انجام بدی مثلا من از صبح تا ظهر میرم توی اشپزخونه و واقعا دارم کار میکنم ولی وقتی پیش خودم میخوام تیتر وار بگم چیکارا کردم عملا خیلی کار خاصی نکردم همین شستن و جابه جا کردن چندباره ظرفا شستن و برق انداختن سینک پر کردن جلی مایع ظرفشویی تمیز کردن گاز پر کردن جا ادویهایا و ... خودش کلی زمان میبره انگار
مرسی عزیزم
والا من دقیق هم خونه داری نمی کنم
خیلییییی وقتا همش روی دور تندم که زودتر تموم شه... خیلی وقتا از سر و ته خیلی چیزا میزنم که زودتر تموم شه... خیلی وقتا از کنسروها یا سبزی های آماده استفاده می کنم وووو...
ولی واااااقعا وقتگیر و اعصاب خرد کنه و همییییششششه انگار یه گوشه ی ذهن پره در مورد کارهایی که باید بعنوان یک زن انجام بدی یا ندی... یه جور استهلاک دائمی انگار...
آفرین منظورم دقیقا همینه... مثلا بخوام همسرم ظرف بشوره اولا که باید بهش بگم... بعد اینکه بگم کجاها ظرف هست، با اینکه خودم باشم از توی اتاق تا توی کابینت که مثلا پسرم لیوانشو آب خورده و نصفه گذاشته رو می گردم و میشورم چه برسه به مثلا ظرف هایی که روی گاز یا اپن و جاهای دیگه هست... بعد کنارش ظرفا رو هم مرتب می کنم، اگه لازم باشه باید پارچو بیارم بشورم و پر کنم، چه می دونم خرده ریزا رو از دور سینک جابجا کنم، آشغال های سینک رو خالی کنم، مایع بزنم و بشورم و برق بندازم، ظرفا رو بچینم، ظرفای دردار رو جدا مرتب کنم و جای خودشون بذارم، کنارش مثلا دارم غذا هم درست می کنم، ینش باید غذا هم تفت بدم، برنج خیس کنم، صیفی جات رو بیارم و بشورم و آماده ی غذا کنم، به قول شما ادویه تموم شده باشه تفت بدم و خنک کنم و پودر کنم و بریزم توی جاش، تموم شده باشه یا بنویسم بخرم یا درست کنم... ولی همسرم تماااام اینها رو باید بهش بگم... انگار مثلا مهمون میاد میخواد توی مرتب کردنا کمک کنه (من خودم نمیذارم ولی در مجردی زیاد این اتفاق می افتاد)، اصلا نمی دونه جای هر چیزی کجاست و چه کارایی باید بکنه، ظرفای بزرگ و آشغال پاشغالا و تمیز کردن سینک و اینها هم آخر به عهده ی میزبانه وووو...
تاااازه همسر من جزو اونایی که کمک به خونه داری و بچه داری رو کسرشان نمی دونه، مردایی که از مردونگیشون کم میشه دو تا ظرف بشورن رو که باید بگم خدا از روی زمین برداره...
واقعا باید این فرهنگ مرد مهمان پنداری رو از فرهنگمون جمع کنیم...........................
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received:
22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
۱۴۰۰/۱۱/۲۷، ۰۸:۰۷ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۱۱/۲۷، ۰۸:۱۰ عصر، توسط Rose.)
پری جون حرف من اینه که چرا باید بگیم کمک؟؟؟؟
مگه خونه ی اونها هم (خیلی وقتا خونه ی اونها) نیست؟
مگه بچه فقط مال مادره؟
مگه غذا فقط برای مادره؟
مگه امکانات خونه فقط برای مادره؟
مردا چرا فکر می کنن مهمون خونه های خودشونن؟
چرا کاری کنن هم کمکه؟ نه اینکه خودجوش یه گوشه ی کارها رو بگیرن و انجام بدن؟
یا مثلا چرا تصور اینه که خانم خانه دار باید همه ی کارها رو انجام بده و مرد فقط در حد کمک کردن باید کار کنه مثلا آشغالا رو ببره بیرون کافیه... کار خونه همیشگیه، بیمه و بازنشستگی نداره، مرخصی نداره... درآمدددد نداره... و برای همه ی اعضای خونه اس یعنی یه نفر کار کنه، بقیه فیض ببرن... با این شرایط هم عادلانه نیست که همه ی کارهای خونه با خانم خونه باشه از نظر من... و مرد باید همکاری داشته باشه...
ما همیشه باید حواسمون باشه کی پرده بشوریم، کی بریم خرید و چی بخریم... کی پتو و فرش و بدیم بیرون... کی لوازم نو بشه، کی تعمیر بشه وووووووو.... مردا انگار فقط مجری و دستیار یا کارمند خونه هستن...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received:
22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
۱۴۰۰/۱۱/۲۷، ۰۹:۱۲ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۱۱/۲۷، ۰۹:۱۳ عصر، توسط Rose.)
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
ارسالها: 3,438
موضوعها: 0
تشکر Received:
11,246 in 2,495 posts
تشکر Given: 9,416
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
15,596
بنده امروز دم ظهر بیدار شدیم با همسر.
الویه از شب قبل داشتیم خوردیم
رفتیم دوش گرفتیم
همسر رفت به کارش سر بزنه
من ظرفارو شستم
گازو تمیز کردم
کانترهارو با دامستوس برق انداختم
ماکرو و لباسشویی و یخچال رو برق انداختم
کل خونه رو مرتب کردم وسایل و لباسارو سرجاشون گذاشتم
ملافه هارو کندم انداختم تو لباسشویی
همه خونه رو گردگیری کردم
جاروبرقی کشیدم
کل خونه رو تی کشیدم
کف آشپزخونه رو دوباره دستمال کشیدم چون خیلی کثیف بود
دستشویی رو با سیف شستم
آینه هارو برق انداختم
۲ سری لباس شستم پهن کردم
بعد دل درد کمردرد پری اومد سراغم افتادم رو تخت یه چرت زدم تا همسر اومد. پاشدم یه مسکن خوردم یه چای هم خوردیم بعد دیدم پری تشریف آورده. دیگه دراز کشیدم واسه خودم جلوی تی وی