امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
گپ و گفت مامانهای 1401
یوتاب وقتی نق میزنه واکنش شما چیه؟؟خودش بعد نق میخوابه یا به کمک شما نیاز داره؟؟ببین ی چند شب امتحان کن ببین نق که میزنه بعدش چی میشه؟چند بارش به بیداری ختم میشه چند بارش به گریه شدید؟؟؟شاید اصلا نیاز به مداخله شما نباشه!
به نظرم ی چند هفته سعی کن یواش یواش شروع کنی که به نق نق هاش مقاومت نشون بدی بزار خودش نق بزنه خودش بخوابه اگه کامل بیدار شد بخوابونش الان تو سنی هست که باید یاد بگیره خودش بخوابه تااینن مسئله حل نشه فکر نکنم بتونی جدا بخوابونیش چون واقعا کلافه میشی تا صبح
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود...
پاسخ
میس شین جون 
نه بیدار نمیشه
 40درصد خودش میخوابه بعدش انا 60 درصد انقدر وول میخوره با چشم بسته و غلت میزنه و نق نیزنه که گاهی تو بغلم گاهیم رو پام میخوابه
اما هر دو این روشا هم گاهیه و بعضی اوقات هر دورو غر میزنه و جواب نمیده و از رو پا سر میخوره بره پلیین رو تشک بخوابه
Heart  پسر دو ساله من  Heart
پاسخ
مری من خیلیی پسرتو دوست دارم در کل Smile
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Mari90
پاسخ
مرسی الهام جون و صنوبر جون
❤️❤️

یوتاب جون برای جدا کردن اتاقش باید همکاری همسرت هم باشه
ما هم سه تایی میخوابیدیم کلا میترسیدم بچه از تخت بیافته

اول از همه عادت رو پا خوابیدن را ترک بده
تا بتونه جدا بخوابه
رو یه تشک کوچیک اندازه خودش بخوابونش و بدون اینکه رو پا بذاری دو طرف تشک بگیرید بالا و مثل گهواره تکونش بدید
بالا رو هوا نباشه ها
رو زمین فقط کناره های تشک بالا بگیرید و حالت گهواره ای تکونش بدین
بعد یه مدت که عادت کرد در حد دو هفته
یک طرفه تکونش بدین
و کم کم کمش کنید تا عادت کنه بدون تکون بخوابه
یا فقط با یکم دست آروم زدن تو کمرش بخوابه
خب وقتی عادت کرد
میرم سراغ اتاق جداگانه که مبحث مفصلیهSmile
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • youtab، صنوبر۷۱
پاسخ
یوناب دخترمنم خوابش مثه گل پسرته البته ده ماهشه ، ولی چند وقتیه شبا اینجوری میخوابه
رو تختش که میذارمش خوابه یکی دو ساعتی ، بعد شروع میکنه اینقد از این پهلو به اون پهلو میکنه و وول میخوره پاشو میکوبه و … بعد اهمیت ندم کامل چشماشو باز میکنه و نق میزنه تا برش دارم ، تا سینمو میدم میخوابه
تختش پیش تخت خودمونه، خونم یه خوابش، فعلا شرایط عوض کردنشم ندارم

راه حلی دارین برای خوابش؟
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • youtab
پاسخ
یوتاب جون به خود بچه، محیط زندگی، رفتار پدر و مادر باهاش یا هر کسی که ازش نگهداری می کنه خیلی ربط داره. مفهوم خطرو به نظرم هر بچه ای از یه سنی می فهمه. مثلا پسر خواهر من از دو سالگی محتاط بود. من خودم یادمه لااقل تا پنج سالگی کله خراب و نترس بودم. دخترمو می تونم بگم از سه سالگی و کلا از سه سالگی بچه ها خیلی بیشتر می فهمن ولی خب ازون طرفم لجبازیشون خیلی بیشتر میشه و دختر منم لجبازی داشت کاملا تو اون سنها و همیشه با مشاورهای بچه تو ارتباط بودم و راهکار گرفتم. یه چیزی که خیلی خیلی به نظر من موثره برای اینکه بچه بیشتر باهات راه بیاد اینه که براش خوب وقت بذاریو زیاد اینور اونور ببریش تا انرژیش خالی بشه. من دخترمو با اینکه از کوچیکی مهد می رفت و مهدش زمین بازی داشت یا بیرون زمین بازی می بردنش. تقریبا هر روز به جز زمستونها که بعد مهد، زمین بازی تاریکه می بریمش زمین بازی و هفته ای یکی دو روزم کلاس ورزشی یا سرگرمی، موزیک اینای متناسب سنش بردیم. آلمانیهام اکثرا این رویه رو دارن. بچه خونه بمونه کنترلش خیلی سختتره و انرژیشون تخلیه نمیشه. بد غذاییم دختر منم همیشه خیلی بدغذا بوده ولی من حساسیتی رو این موضوع نداشتم چون وزن و قدش رو نمودار بوده و براش از لحاظ سلامتی مشکلیو به وجود نیاورده.
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Rose، youtab
پاسخ
منم داشتم هفته ای دو سه بار پسرمو میبردم خانه بازی
دو روزم پیش پسرداییام که باهاشون بازی کنه
کلا عصرامون خیلی خوب میگذشت
باز این ویروس آنفولانزا اومد نشستم تو خونه
فقط نیم ساعت میبرم میچرخیم همینجوری
شماها چیکار میکنین؟
پسر ۱۹ ماه ❤
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • youtab
پاسخ
ندا من شاغلم بودم اون دوران که دخترم همسن پسرت بود و سال اول مهد می تونم بگم به طور مرتب دو هفته سالم بود یه هفته مریض. من روزی یه ربع هر روز اضافه کار وایمیستادم اون دو هفته سالمیش که ذخیره کنم برای هفته مریضیش که باید پیشش بمونم، من بچه مریضمو مهد نمی فرستادم هم به خاطر خودشو هم بچه های مردم ولی اینجا بچه مریضو میارن مهد. سر کرونام یه تست می دادنو منفی بود می اومد بچه. ولی خب بچه ام سالم بود به این رویه مهد، زمین بازی و کلاس ادامه می دادم. از دو سال تمومشم معمولا یه دوستی پیدا می کردم براش که خونه هم رفت و آمد کنیم هفتگیو بازی کنن. همیشه هم سعی کردم با همسن و سال خودش بازی کنه و با بزرگترها نگرده چون دوست ندارم اصلا حرفهای بزرگتر از سنش بزنه و از دنیای معصوم بچگی ازین سن فاصله بگیره.

نرگس جون، بعضا بچه های اول نمی دونم چرا خوش قلقترن. من حالا این دومی دنیا نیومده ببینم چی از آب درمیاد. ولی دوستام که پسرشون بزرگتره و دخترشون کوچیکتر یا مثل من و شما اولی دختر و کوچیکه پسره اکثرا میگن اولی بچه راحتتری بود. اونایی که بچه هاشون همجنسن کمتر دیدم اینو بگن که اولی بهتره یا دونی
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • youtab
پاسخ
ای جانمممم، حالا من و همسرم درونگرا و خجالتی هستیم ولی دخترم اجتماعیه. کلا من با کسایی دوست میشم که بچه همسن و سال دخترم داشته باشن و دنبال دوست برای خودم نیستم و می خوام به دخترم خوش بگذره. هر روز میره تو پارک دوست جدید پیدا می کنه. حیوونهارو هم خیلی دوست داره ولی من می ترسم از سگها ولی اون ببینه یکی سگ داره میره با صاحبش سر صحبتو باز می کنه و با سگش مشغول بازی میشه. با بچه های کوچیکم خوب ارتباط برقرار می کنه و بازیشون میده حسابیو مواظبشون از جایی نیفتن یا چیزیشون نشه.
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • youtab
پاسخ
یوتاب امدم برات بنویسم انقدر پسر جان کار درست کرد نشد
فقط بگم خیلی امیدوار نباش خوب بشن من که هدفم شده ۳۰ سالگیش
پیام خصوصیت رو چک کن عزیزم

مامانا کمک
لباس اتو میکردم پسرم شیطنت میکرد بهش آب پاشیدم
حالا گیر داده تا یه کاری باب میلش نباشه بهم میگه از دست مامان آبپاش!!!
چه کار کنم اون آبپاش از ذهنش بره
نمیخوام خونه م ش میریم تکرار کنه دست بگیرن
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • youtab
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 17 مهمان