ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received:
22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
(۱۴۰۰/۶/۱۴، ۰۲:۰۳ عصر)Roshanak7367 نوشته است: بچه هایی که تجربه دارید یا میدونید سوندو کی در میارن؟؟؟
چند ساعت بعد عمل؟
بعد راجع به بیهوشی و بی حسی نظر بدین همه من خیلی دو به شکم...
یعنی اولین بار که میگن از رو تخت بلند شو راه برو چند ساعت بعده؟ اون موقع سوند هنوز وصله؟؟؟
من حدود 12 بود عمل کردن، حدود 9-10 سوند رو درآوردن و پیاده کردن بردن دستشویی... فکر نکنم که سوند وصل بود و یادمه خوابیده بودم که سوند رو درآوردن... چون با پد و اینها اصلا نمیشد اون هم آویزون باشه... واقعا خاطراتش برام محوه... موقعی که خواستی بلند شی، با یه دستت با یه بالش کوچیک روی زخم رو بگیری خیلی کمکت می کنه که به عضلات فشار نیاد... بعد زایمان هم اگه مثلا یهو سرفه یا عطسه اینها گرفت با گرفتن بالش روی زخم خیلییییی درد کمتر میشه...
بیهوشی و بی حسی چیزی نیست که شما انتخاب کنی، مشاوره ی بیهوشی توسط متخصص انجام میشه و توسط متخصص هم بیهوش میشی و بالاسرت می مونه... نرمال اپیدورال انجام میدن که هشیاری، اگه مورد خاصی مثل حساسیت یا چیزی باشه (من آشنایی ندارم)، ممکنه اسپاینال شی...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
ارسالها: 3,962
موضوعها: 0
تشکر Received:
9,992 in 2,583 posts
تشکر Given: 21,346
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
11,818
من دکترم گفت هرکدوم که خودت میخوای بیهوشی یا بی حسی...
منم سر دخترم بی حسی بودم دیروز دکترم گفت من الان به خاطر کرونا به همه میگم بی حسی چون ماسک روی صورتتون هست ولی اگر بیهوش بشین ماسک زو برمیدارند تا وقتی که بیارنتون تو اتاق..
منم دو دلم سر این قضیه
فاطمه هستم
ارسالها: 1,458
موضوعها: 0
تشکر Received:
7,277 in 1,312 posts
تشکر Given: 5,338
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
7,886
دوستای خوبم سلام
بی نهایت ممنونم از پیام های تبریک همتون. انشالله نی نی های همتون به سلامتی به دنیا بیاد
من میام شرح زایمان رو کامل براتون مینویسم. الان لپ تاپم پیشم نیست و با گوشی سختمه.
اما چون از همه جدیدتر زایمان کردم چند تا چیزی که تو ارسال های آخر دوستان پرسیده بودن و میگم
برای بیهوشی از من سوال نشد. دکتر بیهوشی بهم گفت بی حسی برات بهتره. منم گفتم هرچی خودتون صلاح میدونید. البته بعد از بی حس شدن گفت میخوای یه دارو بهت بزنم بخوابی یکم؟ که من گفتم لازم نیست. خوبم. کلا آنقدر آروم بودم تو اون لحظات که پیش خودم گفتم نکنه دارم میمیرم که انقد به آرامش رسیدم. فضای اتاق عمل اصلا ترسناک نیست. هیچ صدایی نمیاد. همه افراد هم خیلی خوشحال و پرانرژی هستن. من با اینکه شرایطم خیلی خاص و اورژانسی بود انقد قبل از عمل خندیدم که اشکم اومد برام دستمال کاغذی آوردن. اون آمپول کمر هم انقدددددر درد نداره که خندتون میگیره. یک درصد هم بهش فکر نکنید. اصلا درد نداره. این که میگن بعدش آدم احساس میکنه برق میگیرتش و سوزن سوزن میشه که من هیچی حس نکردم. تا 5_6 عصر هم بی حس بودم
کلا سزارین ساده تر از چیزی بود که فکر میکردم.
نگران نباشید
ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received:
22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
(۱۴۰۰/۶/۱۴، ۰۲:۴۱ عصر)Roshanak7367 نوشته است: ممنون عزیزم آخه دکتر من میزاره به انتخاب خودمون...ولی اونم میگه بی حسی چون بچتو همون لحظه میبینی بهتره
بچه ها کی مثل من انقدررر بد ویار بوده خوب نمیشه نه؟؟؟؟ من ماه هفتم هنوز گلاب به روتون بالا میارم خسته شدم دیگه
بعد بچه ها ببخشید حستون وقتی برگرده بخواید جیش کنید ولی سوند هنوز باشه اون تو جیش میکردین؟ حس بدی نیست؟
عزیزم انتخاب اول معمولا اپیدوراله چون با فاصله ی بیشتری از نخاع تزریق میشه... در نتیجه هشیار می مونی... دوم اینکه قبل از اینکه مواد بیهوشی به بچه برسه، بچه خارج شده و بیحال دنیا نمیاد که آپگارش پایین بشه خدای نکرده...
بدویاری هم بله منم تا روز آخر نمی تونستم گوشت و برنج بخورم... تا خود زمانی که اپیدورال زدن هم گلاب به روتون بالا میاوردم......
حس برگرده هم چیزی حس نمی کنی و اصلا حس دستشویی نداری چون اون سوند میره توی مثانه و خود بخود تخلیه ش می کنه شما اصلا چیزی حس نمی کنی که

خیلی حس خوبیه یه 10-12 ساعت دستشویی نمیری هیچ حس جیشی هم نداری
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
ارسالها: 65
موضوعها: 0
تشکر Received:
560 in 65 posts
تشکر Given: 1,051
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
560
مرسی رز جون خیالمو راجع به سوند یکم راحت کردی....
پس ویار منم خوب نمیشه باید تحمل کنم...چقدر بددد
ارسالها: 332
موضوعها: 0
تشکر Received:
1,963 in 335 posts
تشکر Given: 1,004
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
1,963
۱۴۰۰/۶/۱۴، ۰۵:۱۰ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۶/۱۴، ۰۶:۱۱ عصر، توسط سحر بانی.)
روشنک و بنسای خیلی ناراحت شدم که هنوزم حالت تهوع هاتون تموم نشده واقعا ناراحت کنندس امیدوارم این روزهای باقیمونده براتون زودتر و راحت تر بگذره
کژال چقدر حرفات امیدوار کنندس مخصوصا که از فضا و محیط اون بیمارستان تعریف میکنی خودمو توش حس میکنم پر از ارامش میشم
من واسه بیمارستانم خیلی مردد بودم ولی با تعریفای تو اروم شدم و فهمیدم حتما نباید بیمارستانم یه بیمارستان معروف و شیکو نو باشه داشتن ارامش توش بخاطر پزشکا پرستارا کادرشو خلوتیش مهمتره چون الان فقط تو از ارامشی که توش داشتی حرف میزنی یعنی این از همه بیشتر به چشمت اومده
حالا من ازت سوال زیاد خواهم داشت!!! کم کم ازت میپرسم بعدا که روبراه شدی