۱۴۰۰/۱۲/۲۷، ۱۱:۳۳ عصر
مونا جان كار خوبي كردي
منم چندسال نميدونم چرا نگه داشته بودم شده بود اينه دق امسال دادم رفت
منم چندسال نميدونم چرا نگه داشته بودم شده بود اينه دق امسال دادم رفت
ميخندي و در دلم پر ميشود از خوشبختي
خونه تکونی
|
۱۴۰۰/۱۲/۲۷، ۱۱:۳۳ عصر
مونا جان كار خوبي كردي
منم چندسال نميدونم چرا نگه داشته بودم شده بود اينه دق امسال دادم رفت
ميخندي و در دلم پر ميشود از خوشبختي
۱۴۰۰/۱۲/۲۸، ۱۲:۲۴ صبح
(۱۴۰۰/۱۲/۲۷، ۱۱:۱۴ عصر)mona70 نوشته است: فاطمه جون فعلا لباس و این چیزا رو همه روریختم مونا بیا تو چالش خرید طلا، روی پول این نشونتم حساب کن یه چیز خفن بگیر حااااالشو ببر دختر ![]()
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
۱۴۰۰/۱۲/۲۸، ۰۶:۴۲ عصر
اخ سلام من اومدم
دیروز: با همسرم درگیر پسر بودیم از صبح همش رو سروکولمون بود و میگفت دوتایی باهم بشینین من بازی کنم خودم با خودم! تا اینکه همسرم طی یک حرکت انتحاری بردش بیرون با خواهراش منم : تی وی و کنسول و مبلمان رو تنهایی جابجا کردم فرشو روفرشیرو جمع مردم و تمام سرامیکارو با اسپری و دستمال دونه دونه شستم جارو و گردگیری حسسسابی کردم ی دیوار بالای رادیاتورو دستمال کشیدم اتاق خوابارو جارو و گردگیری حسسسابی کردم بازم کلی اضافه ریختم دور یه کوووه ظرف شستم و جابجا کردم فرشو روفرشبی رو پهن کردم و حارو زدم ی لباسشویی برای پسر زدم در اتاقا و در ورودی و در سرویسارو با اسپری تمیز کردم به همراه همه چهارچوباشون دیگه پدر پسر اومدن امروز: صبح باز ی عالمه ظرف شستم به بازار گل محلاتی امسال نرسیدم, با دوتا خ ش کوچیکا و همسر و پسری رفتیم همینجا بر نیایش افتضاح و گروووون بود اصلا جنگ بود انگار, اما سبزه و گل خشک خوشگل و گلدون برای سبزه و اینا خریدم رفتیم ی سررسید ابی خوشگل جمعه کامل برای خودم خریدم رومیزی برای میز هفت سین ویکم شکلات و دستمال خرگوشی خریدم ناهارم مرغ گرفتیم رفتیم خونه م ش خوردیم و برگشتیم خونمون الانم پسر جان رو پام خوابه, بیدار بشه باباشم بیاد اشپزخونه رو تموم کنم خدا بخواد و هفت سینمو بچینم فردا هم برنامه حمام کله سحری تا اب داغه و رسیدگی به خودمان جهت اومدن بهااااار جاااااان ![]() ![]() • 2015، Almam، Hamii99، mahtakhanoum، Rose، بانوی قصه،
۱۴۰۰/۱۲/۲۸، ۰۹:۴۵ عصر
خسته نباشید همگی
![]() من میگفتم امسال خونهتکونی ندارم ولی خب همون خردهکاریها کلی انرژی ازم گرفته تا الان ! الان چند روزه خورد خورد دارم کارا رو میکنم ولی تموم نمیشه که؛ همسر عزیز هم که تا دیروقت سرکار بود و عملا خودم بودم و خودم! تنبل هم خودتونید! ![]() یه روز وسایل عکاسیم رو مرتب کردم، یه روز کتابخونه رو کلا ریختم بیرون و دستمال کشیدم رو تک تک کتابا و دوباره چیدمشون، یه روز ظرفای ادویه و چای رو شستم و یخچال رو حسابی تمیزکردم، یه روز به جاروبرقی و تی کشیدن و گردگیری و شستن روتختی و روبالشیها گذشت، امروز هم که افتادم به جون سرویس بهداشتی و حموم و تا تونستم سابیدم! :/ الان فقط مونده دستمال کشیدن روی در کابینتها و چیدن هفتسین و خرید آجیل و شیرینی و صدالبته لباس ! :| استرس هفتسین هم گرفته منو که چهارتا سین کم داره و امشب هرطور شده باید بریم بخریم!
| امید رهایی نیست
وقتی همه دیواریم | ![]() • 2015، Almam، Hamii99، Rose، youtab،
۱۴۰۱/۹/۲۸، ۰۴:۲۴ عصر
سلام خانم ها
برای خونه تکونی از کی شروع می کنید؟ من دیشب دوتا کابینت تمیز کردم
سلام
وای هلیا نگوو. تو خیلی زرنگی آدم عذاب وجدان میگیره
هلیا هولمون نکن هنوز سه ماه مونده تا بهار
۱۴۰۱/۹/۲۸، ۰۴:۲۹ عصر
صنوبر جون چرا عذاب وجدان عزیزم؟
ایسان جان چون من بچه کوچک دارم دست تنهام هستم از اون نظر هول هولی نمی تونم شاید عید برنامه سفر داشتیم نمیخوام خستگی به تنم بمونه
که شروع کردی
![]() ولی نه شوخی کردما راحت باش.هرچند مطمئنم تو انقدر همیشه کار میکنی خونت تمیزه و خیلی کاری نداره فقط دوست دارم ترگل بالا اومدن این تاپیکو ببینه ![]()
۱۴۰۱/۹/۲۸، ۰۴:۳۶ عصر
یا ابر فرضضضضضضضضضضضضضض
باز این تاپیک اومد بالا
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم |