ارسالها: 869
موضوعها: 0
تشکر Received: 2,744 in 754 posts
تشکر Given: 2,040
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
3,022
۱۴۰۱/۱۰/۱۸، ۰۵:۰۸ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۱/۱۰/۱۸، ۰۵:۲۲ عصر، توسط مینو.)
همسر منم همین طوره رخشید.از همون چیزی که خودش می خوره میده مثلا دیروز به بچه ی یک ساله گز داده.
نه فاطمه همسر من خودش می خوره 
فکر می کنم من باید براش لیست بنویسم.کارشم این چند وقت خیلی زیاد بوده.
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• 2015، youtab، ستیلیته
ارسالها: 1,458
موضوعها: 0
تشکر Received: 7,277 in 1,312 posts
تشکر Given: 5,338
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
7,886
ستی جان شوهر منم کارش زیاده 6 ماه دوم سال. هی خونه اومدنش دیرتر میشه. اولای پاییز 6 میومد. الان شده 7.همینجوری هی زیاد میشه تا چند روز آخر سال اصلا نمیاد تا ده دقیقه قبل سال تحویل میرسه خونه. منم دست تنهام.تازه پیش شوهرم نمیمونه. یعنی همش باید گولش بزنه که یکم پیشش بمونه وگرنه روابط مسالمت آمیز ندارن اصلا.
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• Seti69، youtab
ارسالها: 10,766
موضوعها: 9
تشکر Received: 29,091 in 7,959 posts
تشکر Given: 44,430
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
33,760
بچه ها واقعا دارم به یه پرستار برای بعد از عید فکر میکنم
چون نگاه کنین کسی که ندارم همیناییم که دارم کنسله کلا
همچین گردنم نمیگیرن
بعد مهد هم همش مریضیه و مکافات بعدم میخواد 4،5 تومن بشه
خب بدم یه پرستار صبح تا ظه یا تا عصر
میدونم پرستار حرفه ای گرونه
اما مثلا موقع بله برون خ ش بود 2ماه پیشا
یه خانمی رو گرفته بودن حدود 50 ساله
من چون پسرم کلا اونشب تو بغلم بود و گریه میکرد اکثرا پیش اون خانومه تو آشپزخونه بودم
بعد اون تونست گریشو اروم کنه
میگفت 4سال پرستار یه پسر بچه بوده، از 4ماهگیش تا حدود 4سالگیش
دیگه گفت خودم 2تا بچه داشتم نمیشد
همچین ادمی منظورمه
دیگه اردیبهشت اینا هم 22 ماهشه دیگه
هان؟
نظرتون چیه؟
 پسر دو ساله من
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• Bonsai، Gitii
ارسالها: 10,766
موضوعها: 9
تشکر Received: 29,091 in 7,959 posts
تشکر Given: 44,430
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
33,760
اره صنوبری هم برای کار کردن هم همه چی کلا
لره میذارم
خودمم دوست دارم کلا مهد بره اما خیلی مریضی هست
تا بره میخواد هر روز حالا مریض بشه دور از جونش
اره میذارم
مثلا 4ونیم ساله فکر کنم پیش دبستانیه یک هست قبلشم میذارم مهد
کلا دلم نمیخواد منت نگهداریشو کسی برام بذاره
پریروزم حرف کار شد م ش باز گفت نه بابا دختر جان ول کن خدا بزرگه بشین خودت بچتو بزرگ کن
دیگه این بار دوم بودو فهمیدم نه اصلا تا زنده ام یا خودم یا مهد و پرستار
والا
 پسر دو ساله من
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• Gitii، صنوبر۷۱
ارسالها: 10,766
موضوعها: 9
تشکر Received: 29,091 in 7,959 posts
تشکر Given: 44,430
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
33,760
حالا اونموقع ها ما هی میگفتیم بچه نمیخوایم همین م ش روزی 150 بار میگفت تا من میتونم و دست پا دارم برای نگهداری بچتون بیارید
اصلا همش پیش خودمه و شماها برید سراغ کارو زندگیتون
کلا توی این 18 ماهه جمعا 24 ساعت نگهش نداشته
چه نوزاد بود چه الان
خودمم که الحمدالله رب العالمین سر راهیم و کس و کار ندارم کلا
انقدر بهم پیشنهاد کار میشه
الان باز از شرکت قبلیم گفتن بهم پاشو بیا ماهی 10 با کلیییی مزایایی که داشت و داره
که مزایاش و حواشیش از حقوقش بیشتره
گفتم نمیتونم به خدا
بچمو چیکار کنم اخه
باز از یه جا همون شرکتای وابسته به همون جا قبلیم زنگ زد دختره که پاشو بیا اینجا با حقوق مزایای عالی گفتم نمیتونم الان
حالم داره بهم میخوره باز از این حجم از بی کسی
 پسر دو ساله من
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• Bonsai، Gitii، Targol
ارسالها: 10,766
موضوعها: 9
تشکر Received: 29,091 in 7,959 posts
تشکر Given: 44,430
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
33,760
۱۴۰۱/۱۰/۱۸، ۰۷:۴۴ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۱/۱۰/۱۸، ۰۷:۴۵ عصر، توسط youtab.)
نه ماهرخ
الان الهام طفلی رو ببین هی بچشو میذاره مهد جند وقته طفل معصوم هی مریض میشه
نمیدونم شاید اونور سال بهتر بشه
یعنی امیدوارم
اره صنوبری بابای خودم منو...
اون که دیگه راه میرفت میگفت اقا شما برای من نوه بیارین خرجش بامن
کلا 1بار دیده بچمو اونم توی تشییع عموم هه
اخه صنوبر اونام تا یه حدی پیشنهاد میدن دیگه
شرکت خودمون این بار سومه
مطمئنم دیگه بیخیال میشه
 پسر دو ساله من
ارسالها: 1,458
موضوعها: 0
تشکر Received: 7,277 in 1,312 posts
تشکر Given: 5,338
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
7,886
یوتاب هروقت احساس کردی مادرشوهرت تو بچه داری کمک نکرده، به مادرشوهر من فکر کنم. حست خوب بشه.
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• youtab
ارسالها: 10,766
موضوعها: 9
تشکر Received: 29,091 in 7,959 posts
تشکر Given: 44,430
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
33,760
کژال م ش تو راه دوره عذرش مثلا میگیم حالا موجهه
مال من همین کوچه بغلیه و 3دقیقه فاصله داریم
 پسر دو ساله من
ارسالها: 1,458
موضوعها: 0
تشکر Received: 7,277 in 1,312 posts
تشکر Given: 5,338
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
7,886
ولی حرفاتوکامل قبول دارم. من از روز پاتختیم مامانم هر رووووز میگفت بچه دار شو. بچه دار شو. من میگفتم مامان نمیتونم. من ارزومه یه کوله بندازم پشتم دنیارو بگردم . اون موقع میگفت تو بچه دار شو. من خودم بزرگش میکنم. هر جا میخوای بری برو.
حالا الان هفته ای یه بارمیبرم اونجا بچه رو. هفته پیش یه ساعت بعد اینکه رفتم داداشم زنگ زد گفت کی برمیگردی؟ گفتم من تازه راه افتادم. چیزی شده؟
گفت من میخوام برم بیرون. مامانم نمیتونه بچه رو نگه داره تنها. گفتم زودتر بیای من کار دارم بیرون.
یعنی انگار آتیش زدن منو از عصبانیت.
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• youtab
ارسالها: 10,766
موضوعها: 9
تشکر Received: 29,091 in 7,959 posts
تشکر Given: 44,430
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
33,760
اخ گفتی کژال
گیری افتادم که راه به هیچجا ندارم کلا
 پسر دو ساله من
|