گپ و گفت مامانهای 1401

[(کژال)]

نرگس و ستی من با هردوتون موافقم. به نظرم هم بحث حسودی هم قابلیت بچه دار شدن درسته.

---

بنسای اره در این حد که کمک میکنه مامانم. ما 1 ماه اول اونجا بودیم کلا. بعد هم برگستیم خونه چون بچه خواهرم به دنیا اومد و من تخت رو بهش تحویل دادم که اون بخوابه.
یا تا یک سالگی کلا مامانم پسرمو میبرد حمام.خودم بلد نبودم.
الانم کلا فریزر با مامانمه. مرغ و گوشت و سبزی و کرفس. و خیلی پیش میاد برای 2_3 وعدمون غذا درست کنه و بفرسته بابام بیاره.
ولی من انتظار کمک بیشتری داشتم. در حد مادرشوهر الهام. چون من استخدام نیستم که بتونم مرخصی بگیرم. اگه کسی بچمو نگه نداره کارمو از دست میدم. و من همیشه تو این سال ها خیلی خیلی ساپورت کردم خانوادرو از نظر مالی. یعنی کلا بخشی از هزینه ها با من بوده حتی بعد از ازدواج. و به خودم حق میدم که کمک بخوام ازشون.

[Targol]

کژال جان حالا من که هیچی از شرایطتون نمیدونم ولی طی سالهایی که دستم تو جیب خودم بوده فهمیدم ساده‌ترین کمک، کمک مالیه. یعنی یه دکتر بخواهی یه عزیزت رو ببری خیلی خیلی برات سخت‌تره و از طرف دیگه ارزشمندتره. زمان گذاشتن هم سخت‌ترین کمکه!

[(کژال)]

ترگل حرفتو قبول دارم کاملا
ولی من که نمیتونم هم از بچه نگهداری کنم ،هم کار بیرون انجام بدم.
بالاخره یکیش رو باید از روی دوش من بردارن دیگه.
یا بچه رو نگه دارن که من کار کنم و تو هزینه های زندگی بهشون کمک کنم.
یا دیگه من نقشی تو هزینه های خونه نداشته باشم.

[رخشید]

کژال خواسته تو شفاف به خانواده گفتی ؟
منظورم اینه که منتظر این نشینی که خودشون بفهمن ، درک کنن و ....

[(کژال)]

نه رخشید جان
واضح و شفاف نگفتم
چون اگه بگم مامانم بعدش میسابه منو انقد که میخواد غر بزنه و تا سال ها تک تک کلماتم رو موشکافی کنه.
آخرم میگه تو سر ما منت میزاری.
کلا مامانم خیلی غیرمنطقیه و من تمام سعیمو میکنم صحبتم رو باهاش از مسائل روزمره فراتر نبرم.

[رخشید]

خب کژال فکر کنم بخاطر همین کارت سخت شده
ولی سعی کن یه جوری محترمانه و آروم شرایط خودت توضیح بدی که متوجه بشن کمک به شما کمک به خودشونم هست

[youtab]

بچه ها ببخشید
من بحثو راه انداختم خودم رفتم  
اره ستی جون راه حلم کار توی خونس فقط اما اینجا که قبول نکرد
فعلا امروز به همکارم که برام امار میاره گفتم تا اخرای فروردین نمیتونم بیام قطعا
... 
قربونت عزیزم تو لطف داری
راستش بیشتر چون اندازه 3نفر اونجا کار میکردمه هی دعوت به کارم میکنن خخخ
... 
عاطفه من از م شو مامان خودم و زن بابام و بابام مینالم خواهرم
... 
من اگه مامان خودمم بود عمرا بچمو نگه میداشت
اونموقع ها همیشه میگفت من نوه نگه نمیدارم
و تمام عمر به منو داداشم گفت همیشه از مجردیم ارزو داشتم نازا بودم، انقدر که از بچه متنفره
... 
خود م ش منم همیشه میگه 2تا بچه اولامو یعنی همسر من و خ ش بزرگه که 2سال فرقشون رو چون طبقه بالای م ادرشوهرش که خالشم بوده مینشستن اون خدا بیامرز بزرگ کرده
اون دوتای دومم هم که 10 سال اینای بعد اومدن رو خ ش بزرگه و 2تا عمه هاشون که مجرد بودن و چون م ش و پ ش اش فوت کردن و با اینا زندگی می‌کردن اونا بزرگ کردن
میگه شوهر من 1ونیم سالش بوده صبح که چشمامو باز میکردم همیشه نبوده خودش نشسته و با باسنش یواش میرفته طبقه پایین پیش مادر بزرگش 
والا شانس داشته هااااا
... 
اما خود مامان من کلا مارو فقط زاییده
هردومون کلااااا خونه مامانیم بزرگ شدیم به نحو احسنت واقعا و اون بیشتر مامانمونه طفلی
کاش بچه منم همچین مامان بزرگی داشت
مهربونتر از مادر 
کلیم لوسمون میکرد اما عین چی ازش حساب میبردیم
... 
ستی 3ماه عالیه دختر من شب اول ترخیص پسرم خودم بودم و خودم 550 بار تعریف کردم اگه نخوندی بگم برات
حتی بلد نبودم پوشک کنم چون دوروبرمم بچه نبود اصلا
زدم یادم نیست اپارات یا یوتیوب یاد گرفتم
... 
م ش منم چندیین بار گفت دومی دومی دومی
بعد یه بار خ ش وسطی گفت خدایی به نظرت میاری یکی دیگه بلند گفتم اصلااااا
همین یکی برای هفت پشتم بس بود
م ش گفت وای نگو ناشکری نکن (این جمله نتشکری نکن انگار فحش همه کسه به من) 
گفتم نه مامان ناشکری نیست، دست تنها و یه تنه بچه بزرگ کردن واقعا ادمو خسته میکنه
بعدها یه بار خطاب به خ ش ها که جفتشون حامله بودن اونموقع اما بلند که بشنوه گفتم این جمله ناشکری نکن خیلی بده
یعنی جی
مگه ادم بچشو میتونه بگه کاش نباشه یا چی
آدما ممکنه خسته بشن جیه تا میگی فلان میگن ناشکری نکن
هرکی اینو بهتون گفت بدونین دوستانه نیست حرفش
دیگه نگفت
والا

[(کژال)]

وای آفرین یوتاب این ناشکری نکن چه قدر بده.
مامان منم روزی 100 بار میگه
میخوام سر خودمو بزنم تو دیوار

[Nedaaa28]

بنسای مامان من اتفاقا خیلی خجالتیه تو این موارد ، میگه حال ندارم همش اینارو ببینم سلام علیک کنم
ولی همسرم مستقیم بهش میگه بیا به خاطر دخترت وگرنه از خستگی غش میکنه
گاهی خرید میکنه میذاره پشت در میره
همه مامانا این مدلین دیگه

[Nedaaa28]

ولی بچه ها ما این همه رو خودمون کار میکنیم ، میدونم خسته میشیم توقع داریم
ولی خدایی تو سن و سال مامانامون سخته بخوان خیلی از خودشون کار بکشن
من دلم میخواست مامانم فقط به فکر خودش باشه
حالا هفته ای یکی دوبار اشکال نداره ولی دیگه تصمیمی که خودمون گرفتیم باید پاش وایسیم
من خودم حداقل روزی دوبار از درون داااد میزنم
حتی مامانم هم باشه بازم همه کارا با خودمه یکبارم پوشک عوض نکرده یا غذا نداده هیچییی
دیگه کاریه که کردیم تا آخر عمر همینیم
ما هیچ وقت خوب نمیشیم