ارسالها: 627
موضوعها: 0
تشکر Received:
2,709 in 516 posts
تشکر Given: 3,776
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
2,787
لی لی جون شما جنسیت بچتو ان تی گفت؟
ارسالها: 65
موضوعها: 0
تشکر Received:
560 in 65 posts
تشکر Given: 1,051
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
560
عزیزم فکر کنم سل فری داده حالا باز خودش میاد بهت میگه
ارسالها: 10,766
موضوعها: 9
تشکر Received:
29,091 in 7,959 posts
تشکر Given: 44,430
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
33,760
بچه ها سلام
من چواب آز قندم رو بردو امروز دکتر که گفت بالاست و برام انسولین نوشت
روز 2بار هرکدوم 4واحد و رژیم سخت دیابتی
خیلی حالم گرفته و اعصابم خورده
کسی هست تجربه داشته باشه و راهنماییم کنه؟
کاش نونا بود
ارسالها: 2,315
موضوعها: 1
تشکر Received:
5,668 in 1,665 posts
تشکر Given: 9,657
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
6,842
یوتاب نگران نباش من هم خواهرشوهرم و هم دخترداییم دیابت بارداری گرفتن و بعدش خوب شدن فقط باید رعایت کنی، زود تموم میشه❤️
ارسالها: 8,455
موضوعها: 1
تشکر Received:
30,666 in 6,991 posts
تشکر Given: 20,214
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
35,283
۱۴۰۰/۴/۱، ۰۶:۲۲ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۴/۱، ۰۶:۲۵ عصر، توسط nona.)
بچه ها جون کلیت همه پیاما رو یدور خوندم تو این فاصله که دخترم ۵ دقیقست لطف کرده خوابیده
ممنون از هماون خوشگلا
ترگل جون خیلی مبارکه دوقلو ۳۴ هفته خیلیم خوبه
بچه ها چند تا توصیه که برم باز
همراه که گفتم حتما باشه
من پمپ درد خواستممتخصص بیهوشیمموافقت نکرد خود بیخسی ۱۳ ساعت جواب داد بعدشم بهتره سریعتر راه بیفتین
امااااا
مشکلات از بعد بیمارستان شروع میشه تا سه چهار روز نی نی روز و شب بنظر نداره دختر من که کلا تا صبح بیداره تو روز میخوابه من روز بعد بیمارستان تا دیسب بدترین حالات رو هم تجربه کردم فکر کنید خواب درست نداشتم شیر نداشتم و ... اما اینقدر از همون بعد زایمان که آوردنم بخش تلاش کردم و با هر زخم و بخیه و آنژیوکت و اینا بچه رو بغل کردم بزور دوقطره شیر بدمخدا روشکر ازدیروز شیرم راه افتاده تا حدی و بچه بنظر سیر میشه
راجع به سوالاتون من بی حسی بودم خداروشکر با وجودیکه سرمو بخاطر شیردهی روز اول مدام حرکت دادم اما سردرد نگرفتم
وزن نی نی هم خوب بود خدارو شکر نه کم نه زیاد ۳۳۰۰ اما بعد تولد سریع کاهش وزن داد رسید به ۳ امیدوارم روند کاهشیش متوقف بشه خیلی کوچولوشده طفل معصوم
به اوصیه دکترم بعد حموم اول شکم بند بستم و خیلی تو کاهش دردم کمک کرد یعنی من هنوز صاف نمیتونم راه برم ولی باز حداقل با کمربند تو ماشین اذیت کمتر میشم شکمم مدام جابجا نمیشه
بخیه ها تا الان که واقعا اذیتم کرده اما خب شباف رو قطع کردم باعث بیرون روی زیاد شده
این بود توصیه های من
اره خودمم خندم گرفته به حرفمکه من یه هفته نهایت در دسترس نیستم با این وضعیت بعیده تا یه ماه سر پا بشم
ایشالا زایمان راحتی همگی داشته باشید
یوتاب متاسفانه دقیقا تشخیص دکترمون درست بوده
همون ۹۰ و بقیه اعداد ۱۰۰ من که دکتر گفتن بالاست نسبتا و قرص نوشتن خوبه که نوشتن
بعد زایمان قندم شد ۱۵۰
قبلش ازم پرسیدن دیابت دارین کفتم نه خانم دکتر گفتن لب مرزه در صورتیکه پروندمو نگاه کردن همون دیابتیک نوشته شده بود واسه همین از بعد زایمان خودم که هیچی از نی نی هم چند بار خون گرفتن بچه قندش بالا نباشه
تو هم دقیقا به خرف دکتر و تزریق انسولین گوش کن بعدش گرفتار نشی
الان بازم باید برم آزمایش چون ممکنه رو شیر و بچه اور بذاره
ارسالها: 6,736
موضوعها: 0
تشکر Received:
9,547 in 3,761 posts
تشکر Given: 5,949
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
16,123
نوناجون مبارکه
من تازه اومد دیدم فارغ شدی به سلامتی
ارسالها: 216
موضوعها: 0
تشکر Received:
1,534 in 222 posts
تشکر Given: 2,279
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
1,534
الهی یوتاب جان .من تجربه ای ندارم ولی هر کاری دکترت گفته انجام بده .انشالله که چیزی نیست و میاد پایین.
نونا جونم مرسی که از تجربیاتت گفتی.تو روز خونه رو پر سر و صدا و پر نور نگه دار و از ساعت ۸ یا ۹ شب به بعد ساکت و کم نور تا کم کم دخترت فرق شب و روز رو بفهمه.یک هفته اول طبیعیه ولی بعدش باید شب و روز رو بهش اموزش بدی .
ارسالها: 2,744
موضوعها: 2
تشکر Received:
9,079 in 2,141 posts
تشکر Given: 5,129
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
11,097
يوتاب جان چيزي نمونده ديگه عزيزم اين مدتم هرچي خانوم دكترت گفته انجام بده كه بعدش خدايي نكرده توي دردسر نيوفتي
نونا جون مرسي بابت گفتن تجربياتت ، ادم نميدونه چه دعايي واقعا بكنه؟! من فقط دلم ميخواد بگذره واقعا خسته شدم از اينهمه سنگيني ، يه موقع هايي حس ميكنم بچه از حلقم شروع ميشه تا زير دلم ادامه داره ، شكمم منقبضه سفته مثل سنگ ، با هر تكونش جونم بالا مياد