۱۴۰۱/۱۱/۴، ۰۴:۳۸ عصر
(۱۴۰۱/۱۱/۴، ۰۴:۳۱ عصر)Celin نوشته است: رز دو روز پیش که در مورد مریضی پسرت و اتفاقی که تو راه برات افتاد نوشتی پیش خودن کلی باهات همدردی کردم و غصه خوردم و...
دیروز خفیفش سرم امد![]()
![]()
اگر همه چیز رو انقدر راحت و زود جذب میکردم عالی بود
ای بابا!!!!
چی شد یعنی؟
منم دکتری که بردم بهم تویه کرد حتما بزن...
منم نه پرونار زده بودم نه انفولانزا...
گفت بچه رو می خوای بفرستی توی جامعه اول آماده ش کن...
واقعا حرف درستی زد...
حس کردم که انگار بچه رو لخت فرستادم به جنگ..
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم