من طبیعی زایمان کردم و خیلی بد بود. درد طولانی نزدیک به ده ساعت، و بعدش وحشتناک. کلا دیر بخیه هام خوب شد. البته چون دخترم نمیتونست شیر درست بخوره و مجبور بودم هی بشینم بدترش کرد. و زیاد روم نمیشد از کسی کمک بگیرم.
ولی فکر کنم ما ژنتیکی بد زایمان هستیم. چون مامانم تعریف میکرد درد طولانی و بخیه زیاد..
اما خواهرشوهرم روز هفتم که رفتم دیدنش دامن تقریبا کوتاه پوشیده بود شنگول اینور و اونور میرفت.بخیه نداشت، درد زایمان هم کلا دو ساعت نکشید چون کیسه ابش پاره شد و سریع زایمان کرد (خودش تعریف میکرد) بعد دو هفته هم برگشت به سرکار،.!
کلا فکر کنم خیلی ژنتیکی باشه چون مامانش خوش زا بود به اصطلاح
من از دوازده شب که دردام شروع شد فاصلش کم بود، ده مین تا ساعت چهار تحمل کردم که دیر برم بیمارستان علاف نشم. چون تو کلاسا گفته بودن فاصله دردا کوتاه شد بیاین. اما چهار دیدم خونریزی یکم دارم سریع رفتیم اما تا ساعت 9 دهانه رحمم باز نمیشد. و فقط درد میکشیدم. دیگه با پاره کردن کیسه اب و امپول فشار باز شد. با اینکه ضربان بچه کم شده بود ولی دکتر احمق اصرار به طبیعی داشت.
ولی فکر کنم ما ژنتیکی بد زایمان هستیم. چون مامانم تعریف میکرد درد طولانی و بخیه زیاد..
اما خواهرشوهرم روز هفتم که رفتم دیدنش دامن تقریبا کوتاه پوشیده بود شنگول اینور و اونور میرفت.بخیه نداشت، درد زایمان هم کلا دو ساعت نکشید چون کیسه ابش پاره شد و سریع زایمان کرد (خودش تعریف میکرد) بعد دو هفته هم برگشت به سرکار،.!
کلا فکر کنم خیلی ژنتیکی باشه چون مامانش خوش زا بود به اصطلاح
من از دوازده شب که دردام شروع شد فاصلش کم بود، ده مین تا ساعت چهار تحمل کردم که دیر برم بیمارستان علاف نشم. چون تو کلاسا گفته بودن فاصله دردا کوتاه شد بیاین. اما چهار دیدم خونریزی یکم دارم سریع رفتیم اما تا ساعت 9 دهانه رحمم باز نمیشد. و فقط درد میکشیدم. دیگه با پاره کردن کیسه اب و امپول فشار باز شد. با اینکه ضربان بچه کم شده بود ولی دکتر احمق اصرار به طبیعی داشت.