گپ و گفت مامانهای 1401

[Donya]

سلام عزیزای دلم ببخشید با وجود اینکه تک به تک پیغام هاتونو خوندم لایک نزدم چون طول می‌کشید. خیلی ممنون لطف دارین واقعا
من امروز از ظهر م ش اومد نهار درست کردم، کمرش گرفته بود روغن مالی و ماساژ حسابی بهش دادم. بعد برا شب پ ش هم اومد پیتزا و اولویه درست کردم.
فردا هم برا نهار کل واحدهای ساختمون خودمون و مامان بزرگمو قراره کباب بدیم حدود چهار و نیم م پیاده میشم. البته خیرات باباست برا روز پدر جای کادویی که نمیتونم بدم.
خلاصه له لخم... دیگه موسیر خیس کردن برا فردا که چهارتا مهمون دارم...
خالم زنگ زد تبریک گفت پنجاه بار گفت ایشالله با اینکار خیر دوقلو دوقلو بزای هر سال خودت برای. هی من انکار که نه همین گل پسری تاج سرماست یکی برامون بسه، هی خالم زور و اصرار که خدا رو چه دیدی ایشالله گره از کارتون حل شه و دیدی باردار شدی!!!
حالا این خاله من دو تا پسر هم سن من داره و یک دختر سی ساله همگی مجرد. منم تا حالا یکبار نگفتم که درمان ناباروری کردم همیشه خودش گفته با شغل ماموریتی امیر محاله تو بچه دار شی.. دلم می‌خواست بدون توضیح بزنم تو دهنش ولی من مهربونم زود گفتم خاله پسرم داشت با آهنگ قر میداد شما زنگ زدی به قرقر افتاد. لطف کردی خداحافظ...

خخخخ
فردام اولین حمومشه خدا بخیر کنه.. یکبار موقع شستن پیپی تو دستم سر ریز رفت... تومل بخدا

بازهم ممنون به یادت ت هستم.