۱۴۰۱/۱۱/۱۶، ۱۲:۰۳ عصر
منم بابایی و محلاتی رو رفتم... محلاتی اصلا یه چیز دیگه اس...
اتفاقا امروز می خواستم برم برای پدر و پسر گل بگیرم و کیک، با تاخیر براشون جشن سورپرایزی بگیرم (بلکهههه یاد بگیرن منم سورپرایز کنن
تقریبا همه ی جشنا رو سورپرایزی گرفتم برای همسر ولی یه بارم برام نگرفته... هییییییییییی)... ولی اینقدر خسته بودم که صبح بلند شدم به همسرم گفتم بریم بازار گل؟ :/ تازه بعدشم یادم نبود که همچین چیزی گفتم!!!!! اینقدر هشیاریم پایینه... ایشششششش
اتفاقا امروز می خواستم برم برای پدر و پسر گل بگیرم و کیک، با تاخیر براشون جشن سورپرایزی بگیرم (بلکهههه یاد بگیرن منم سورپرایز کنن

آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم