(۱۴۰۰/۸/۵، ۱۱:۵۳ عصر)shiningdiamond نوشته است: بچه ها مامانم از شهرستان میخواد بیاد پیشم واسه زایمان. قرار بود جمعه یا شنبه بیاد. عصر یهو زنگ زد که بلیت خوب گیرم اومده بگیرم؟ ما هم هنوز خونمون کلی کار داره و همین ظهری همسرم داشت می گفت خسته شدم و اقلا یه روز در کنارت استراحت کنم. منم یجوری بهونه آوردم که مامانم همون شنبه بیاد. بعد که همسرم فهمید خودش زنگ زد به مامانمکه بیاین و چرا نمی یاین؟ دیگه مامانم گفت نه.
حالا عذاب وجدان دارم. کارم خیلی بد بوده به نظرتون؟؟
واقعا آمادگیش رو نداشتیم واسه امشب
امیدوارم مامانم ناراحت نشده باشه
شاینینگ عزیز، شوهرِ به این خوبی و مهربونی که در هر حالی این همه به خانوادهت احترام قلبی میذاره، این همه به فکر خوشحالی تو هست، و در کنارش مامانِ به این کمکحالی، انشالله زایمانت هم به سلامت و بدون مشکل، بیخیال همه چیز باش و فقط بابت نعمتهایی که داری که مطمئنم خیلی دخترها آرزوش رو دارن شاکر باش. توی زندگیت دنبال مشکل نباش، چون واقعاَ همه چیز زندگیت سر جاش هست و هیچ نیازی به این همه دغدغهمند بودن نیست. (اینا رو دارم تو پرانتز به خودم هم میگم. خودم هم گاهی به همین تلنگرها نیاز دارم).
یک سوءتفاهم یا اتفاق خیلی خیلی خیلی کوچیکی هست که پیش اومده، سعی کن ازش سریع عبور کنی. اگر هم دوست داری خودت زنگ بزن به مامانت بگو مامان لطفاَ بیا با بلیط خوبه. بهونهای که آوردی رو ماسمالی کن اگر میتونی، اگر نه هم فقط زنگ بزن به مامانت اصرار کن بگو راستش به دلم افتاده که شاید زودتر مجبور شم زایمان کنم، کاش بتونی امروز بیای.
اما اگرم واقعاَ خوشحالی که قراره یه روز با همسرت استراحت کنین، نمیخواد دیگه زنگ بزنی. چون شاید دیگه فرصت دوتایی بودن حالا حالاها نداشته باشین. اشکالی نداره گاهی یه کم خودخواه باشی. بعداَ مهربون باش مامانت از دلش در میاد. مامانها خیلی مهربونن و با مهربونی سریع گول میخورن.