۱۴۰۱/۱۱/۲۵، ۰۷:۴۰ عصر
بعد دختره خیلی سردش بوده، نامزدش میبینه عشقش سردش شده ، میگه من هر طور شده باید برم پایین.
بعد خودش رو تا یه ارتفاعی پرت میکنه، جفت پاهاش میشکنه نمیتونه دیگه پاشه.
بعد یه گرگه میاد ، باهاش درگیر میشه. ولی گرگه میره.
اینا خوشحال میشن که گرگه رفت.
ولی نگو رفته بوده با یه گله گرگ بیاد سروقت پسره
(((
پسره گرگا رو که میبینه ، کلاهش رو میکشه رو چشماش که نبینه گرگا دارن میخورنش.
دختره هم اون بالا جیغ میزنه و گریه میکنه
((((
بعد خودش رو تا یه ارتفاعی پرت میکنه، جفت پاهاش میشکنه نمیتونه دیگه پاشه.
بعد یه گرگه میاد ، باهاش درگیر میشه. ولی گرگه میره.
اینا خوشحال میشن که گرگه رفت.
ولی نگو رفته بوده با یه گله گرگ بیاد سروقت پسره

پسره گرگا رو که میبینه ، کلاهش رو میکشه رو چشماش که نبینه گرگا دارن میخورنش.
دختره هم اون بالا جیغ میزنه و گریه میکنه
