۱۴۰۱/۱۱/۲۶، ۰۲:۰۳ صبح
یوتاب
امشب تو دستشویی یادت افتادم(روم به دیوار).پسرم شلنگ توالت رو دور دستش می پیچوند،آبو با فشار زیاد باز کرده بود و در و دیوار خیس کرد.بعدشم اصرار داشت که دستشو نشوره،بعد از شستن دستشم باز لبه ی روشویی رو گرفت از چهارپایه اومد پایین.تو دلم گفتم یوتاب نمی دونه از پوشک گرفتن مرحله ی آسونشه.
امشب تو دستشویی یادت افتادم(روم به دیوار).پسرم شلنگ توالت رو دور دستش می پیچوند،آبو با فشار زیاد باز کرده بود و در و دیوار خیس کرد.بعدشم اصرار داشت که دستشو نشوره،بعد از شستن دستشم باز لبه ی روشویی رو گرفت از چهارپایه اومد پایین.تو دلم گفتم یوتاب نمی دونه از پوشک گرفتن مرحله ی آسونشه.
