۱۴۰۰/۸/۱۲، ۱۰:۴۰ عصر
نه نگران نباش، فاجعه که نیست به حول قوه ی الهی...
فقط سعی کن بیشتر با این یکی که ناراحته باشی...
یعنی مثلا بخوابونشون زمین، و این یکی رو بذار نزدیکترت... اگه بدقلقی می کنه، به جای اینکه بی خیالش بشی و بری اون یکی که خوش قلقه رو بغل کنی، یکم نازشو بکش، آواز بخون براش، باهاش صحبت کن، نازش کن و... تا یکم بتونه با شما بیشتر در تماس باشه و اطمینان بگیره از شما چون واقعا واقعا هیچکس جای شما رو نمیگیره و هیچیییی توی دنیا به اندازه ی شما براش مهم نیست... اون الان یهو انگار از شما قطع شده معلومه که بدقلقی می کنه... هم از بدنت جدا شده هم شیرت رو نمی خوره... من فکر می کنم این شیرخوردنه راهیه که ارتباط مادر و فرزند یهو قطع نشه که هر دو آسیب نبینن... و این بچه متاسفانه ناگهان هم بدن شما هم شیر شما رو باهم از دست داده، بغل بعد از تولدشم که جای مامانش یکی دیگه داره می کنه...
بخصوص که میگی میری اون یکی رو بعنوان آرامبخش، بغل می کنی، مطمئنا او هم حس می کنه... چون همسن هستن، سعی کن حسابی روی خودت کار کنی که تبعیض قائل نشی... و فعلا با این کوچولویی که شما رو میخواد یکم رابطه ت رو بساز چون اون یکی که حالش خوبه و طبیعتا نیازش به شما کمتره و حداقل توی شیر خوردن کلی از نیازهای جسمی و روحیش برطرف میشه... مادرتونم خواستن بچه ها ر بگیرن، اون خوش قلقه رو بدید حتی اگه سنگین تره اشکال نداره، یکی دو کیلو چیز خاصی نیست... می تونید بگید روی زمین تو آغوش بگیرن، چون بالاخره وزنشون دائم بالا خواهد رفت و آسیب بیشتری می تونن بزنن... پس بخاطر اینکه میگی اون خوش قلقه سنگین تره، این یکی رو از خودت محروم نکن... یا مدل های بغل کردن دوقلوها رو ببین، اونجوری بغل کن یا ببند به خودت (تا وزنشون کمتره میتونی راحت این کارو بکنی...)...
ببخشید من اسم بچه ها یا سنشون رو حتی نمی دونستم بالاجبار از این و اون استفاده کردم... خیلی ببخشید... اگه برات اشکالی نداره راهنمایی کنی که کدوم بزرگتر یا سنگین تر یا خوش غذاتره یا شیر خودت رو میخوره یا شیرخشک، میشه از صفت استفاده کرد...
فقط سعی کن بیشتر با این یکی که ناراحته باشی...
یعنی مثلا بخوابونشون زمین، و این یکی رو بذار نزدیکترت... اگه بدقلقی می کنه، به جای اینکه بی خیالش بشی و بری اون یکی که خوش قلقه رو بغل کنی، یکم نازشو بکش، آواز بخون براش، باهاش صحبت کن، نازش کن و... تا یکم بتونه با شما بیشتر در تماس باشه و اطمینان بگیره از شما چون واقعا واقعا هیچکس جای شما رو نمیگیره و هیچیییی توی دنیا به اندازه ی شما براش مهم نیست... اون الان یهو انگار از شما قطع شده معلومه که بدقلقی می کنه... هم از بدنت جدا شده هم شیرت رو نمی خوره... من فکر می کنم این شیرخوردنه راهیه که ارتباط مادر و فرزند یهو قطع نشه که هر دو آسیب نبینن... و این بچه متاسفانه ناگهان هم بدن شما هم شیر شما رو باهم از دست داده، بغل بعد از تولدشم که جای مامانش یکی دیگه داره می کنه...
بخصوص که میگی میری اون یکی رو بعنوان آرامبخش، بغل می کنی، مطمئنا او هم حس می کنه... چون همسن هستن، سعی کن حسابی روی خودت کار کنی که تبعیض قائل نشی... و فعلا با این کوچولویی که شما رو میخواد یکم رابطه ت رو بساز چون اون یکی که حالش خوبه و طبیعتا نیازش به شما کمتره و حداقل توی شیر خوردن کلی از نیازهای جسمی و روحیش برطرف میشه... مادرتونم خواستن بچه ها ر بگیرن، اون خوش قلقه رو بدید حتی اگه سنگین تره اشکال نداره، یکی دو کیلو چیز خاصی نیست... می تونید بگید روی زمین تو آغوش بگیرن، چون بالاخره وزنشون دائم بالا خواهد رفت و آسیب بیشتری می تونن بزنن... پس بخاطر اینکه میگی اون خوش قلقه سنگین تره، این یکی رو از خودت محروم نکن... یا مدل های بغل کردن دوقلوها رو ببین، اونجوری بغل کن یا ببند به خودت (تا وزنشون کمتره میتونی راحت این کارو بکنی...)...
ببخشید من اسم بچه ها یا سنشون رو حتی نمی دونستم بالاجبار از این و اون استفاده کردم... خیلی ببخشید... اگه برات اشکالی نداره راهنمایی کنی که کدوم بزرگتر یا سنگین تر یا خوش غذاتره یا شیر خودت رو میخوره یا شیرخشک، میشه از صفت استفاده کرد...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم