عید 1402

[Donya]

بنظر من رخشید بهترین ایده رو داد، نصف مبلغو که سر بگیرن هم مشتری می فهمه مبلغ نهایی چقدره، هم دیگه دلش برا پولی که داده میسوزه و میره بموقع کارو تحویل میگیره...
یعنی من سه تا پارچه دیگه گذاشته بودم ببرم برام بدوزه... حالا دیگه خیاط ندارم، اون مزون قبلی م عمرا شب عید کار بمن تحویل بده... اونطرف باید واسه عید فکر شلوار کنم که دامن کوتاه با این مانتو تو هر محله ای نمیشه پوشید رفت عید دیدنی...
امروز تو ماشین همین مانتو و گیرهن کوتاه و پوشیدم عای شاهان تقلا کرد.. تمام مسیر کل لنگ و پاچه م تا رونم مشخص بود
الان نونا حافظ حقوق کودکان میگه تو ماشین بقلش نکن خطر داره ولی ولله تو صندلی ماشین زجه میزنه بقل میخواد.. ما دلشو نداریم... خخخ