الهی من بمیرم برای بچههایی که قراره از شیر گرفته شن 
بچههای طفلکی ناز
( وای من بمیرم برای ذوق اون روز دخترم
(((((
بچهها دختر من قبلا به محض این که جایی دراز میکشیدم یا لم میدادم میومد پیشم فوری لباسمو میزد بالا. الان اصلا چیزی نمیگه فقط سرشو میذاره روم و خودشو لوس میکنه. حتی گاهی از چشمهاش میخونم چی تو دلشه اما جلوی خودشو میگیره. وای کی میدونست این بچهها انقد میفهمن؟؟؟ الهی من دورش بگردم.
یک مادر عـ.ن درآر هستم.
ولی یکی از دوستهام میگفت یه روز از سرکار برگشتم خواستم به پسرم شیر بدم، بغلش که کردم یه نگاه به بدنم انداخت و پاشد رفت. دیگه هیچ وقت نخورد. گفتم تو وااااااااقعا خوشبختی، واقعا واقعا. کاش دختر منم یه نگاه بهم میکرد اصلا یه تف هم روم مینداخت اما اونجور بغض نمیکرد
(
نونا ولی این کارو بکنیااااا، هر چی دیرتر بدتر.
من سه ماه پیش وابستگی دخترم خیلیییییی کم شده بود. اصلا محلم نمیداد. نمیدونم چرا عقلی نکردم اون موقع بگیرمش. بعد دختر نازنینم روز به روز وابستهتر شد. حالا هر چقدر حسرت بخورم چه فایده..

بچههای طفلکی ناز


بچهها دختر من قبلا به محض این که جایی دراز میکشیدم یا لم میدادم میومد پیشم فوری لباسمو میزد بالا. الان اصلا چیزی نمیگه فقط سرشو میذاره روم و خودشو لوس میکنه. حتی گاهی از چشمهاش میخونم چی تو دلشه اما جلوی خودشو میگیره. وای کی میدونست این بچهها انقد میفهمن؟؟؟ الهی من دورش بگردم.
یک مادر عـ.ن درآر هستم.
ولی یکی از دوستهام میگفت یه روز از سرکار برگشتم خواستم به پسرم شیر بدم، بغلش که کردم یه نگاه به بدنم انداخت و پاشد رفت. دیگه هیچ وقت نخورد. گفتم تو وااااااااقعا خوشبختی، واقعا واقعا. کاش دختر منم یه نگاه بهم میکرد اصلا یه تف هم روم مینداخت اما اونجور بغض نمیکرد

نونا ولی این کارو بکنیااااا، هر چی دیرتر بدتر.
من سه ماه پیش وابستگی دخترم خیلیییییی کم شده بود. اصلا محلم نمیداد. نمیدونم چرا عقلی نکردم اون موقع بگیرمش. بعد دختر نازنینم روز به روز وابستهتر شد. حالا هر چقدر حسرت بخورم چه فایده..