گپ و گفت مامانهای ۱۴۰۰

[nona]

خودم رفتم آخر . بستریش کردم دخترم که تو ماشین بود طفل معصوم. حالا احتمالا همتون بگید چقدر بدجنس رفتار کردی ولی دیگه مجبور شدم تهدیدش کنم بگم گواهی عدم صلاحیت تصمیمگیری برات میگیرم اختیار همه چیم دستم میگیرم… در سکوت بستری شد
والا از بس همه مامان جان مامان جان کفتن یه هفته اعصابم خورد شد
الان احساس رضایت از خودم دارم
حالا هنوز درمانش شروع نشده مسخره هست ملت مریضشون مرخص میشه با سلامتی بعد ابراز خوشحالی میکنن ما تازه موفق شدیم بستریش کنیم ابراز خوشحالی میکنیم تاسف باره
ترگل جون به شخصه من بیجا بکنم اینطوری بچه یا بچه هامو به استرس بندازم زندگیاشونو مختل کنم خودم میرم بی سر و صدا درمان میشم اصلا نمیذارم مطلع بشن کما اینکه عمل گردنمم بجز خواهر و برادرم به هیچکس نگفتیم همسرمم یه ماه بعدتولددختم متاسفانه دچار یهعارضه بد شد خدا شاهده به هیچکس حز برادرم نگفتیم بعد عملش که سنگینم بود به خانواده هاگفتیم
هفته قبلم باز یه عمل سبک داشت باز به کسی نگفتیم
برای چی اخه استرس بدیم

---

کاریم از دستشون بر نمیاد فقط با پیگیری اونام استرس متقابل بهمون میدن