۱۴۰۰/۸/۲۳، ۱۲:۵۱ صبح
(۱۴۰۰/۸/۲۲، ۱۰:۳۹ عصر)Rose نوشته است:رز جون به پدرش که بیشتر از من عادت داره روزای تعطیل مسوول اصلی نگهداری ایشونه شبام از سرکار میاد بازم همینطور. اصلا شبا میاد دخترم همچین با خنده و جیغ جیغ ازش استقبال میکنه هرکی ندونه فکر میکنه از صبح اسیرم بوده.مشکل من اینه دخترم فقط از سینه شیر میخوره برای همین اصلا نمیتونم بذارمش برم. یهو بعد یک ساعت شیر میخواد یهو دو ساعت. و اینگونه هست که همه جا بهم چسبیدیم.(۱۴۰۰/۸/۲۲، ۱۰:۲۳ عصر)nona نوشته است: وای یوتاب جون چه خوب ایول
این دختر جون عزیز ما هم اگر شیشه میگرفت منم میتونستم یه چند ساعت برم به کارم برسم برگردمهییییییی تا یکسالگی باید صبر کنم بنظر
نه نونا جون راحت بدوش و برو... تا اضطراب جدایی شروع نشده برو دور دور... بعدش دیگه سخت میشه... هر چی بیشتر عقب بندازی سخت تره... اگه از الان به پدرش عادت کنه، می تونی توی اضطراب جداییش هم بذاریش پیش باباش... اما اگه فقط با شما عادت کنه، خیلی اسیر میشی...