۱۴۰۱/۱۲/۲۳، ۰۹:۲۷ عصر
یوتاب مادرشوهرم انگار ب خواهرم گفته عاطفه شلخته س
اونم سر اینکه واقعا نمیتونم عمقی تمیز کنم
ظاهری تمیزه
مثلا ی روزایی میزارم دخترم راحت باشه تصمیم گرفتم بخودم برسم بیشتر تا به خونه
اینجوری واقعا نبودم
ولی اینکه هرروز حرص بخورم ک وای الان میریزه هم خودم عصبی میشم هم دخترم چیزی از بچگی نمیفهمه
دیروز سر کشو لباساش رفت یکی یکی پرت میکرد بیرون منم زیرچشمی نگاه میکرد میدید ذوق میکنم و میخندم یک ذوووووووقی میکرد ادامه میداد
مادرشوهرم یهو اومد گفت وای چ وضعشه الان پسرم میاد زود جمع کن
خیلی ب پرم خورد
اونم سر اینکه واقعا نمیتونم عمقی تمیز کنم
ظاهری تمیزه
مثلا ی روزایی میزارم دخترم راحت باشه تصمیم گرفتم بخودم برسم بیشتر تا به خونه
اینجوری واقعا نبودم
ولی اینکه هرروز حرص بخورم ک وای الان میریزه هم خودم عصبی میشم هم دخترم چیزی از بچگی نمیفهمه
دیروز سر کشو لباساش رفت یکی یکی پرت میکرد بیرون منم زیرچشمی نگاه میکرد میدید ذوق میکنم و میخندم یک ذوووووووقی میکرد ادامه میداد
مادرشوهرم یهو اومد گفت وای چ وضعشه الان پسرم میاد زود جمع کن
خیلی ب پرم خورد
دخترم ۱۸ماهه شد
