۱۴۰۲/۱/۲۴، ۰۴:۲۵ عصر
سلاااام
ارتا جون و ندایا جون ببخشید من اون پیامتونو الان دیدم فکر کنم دم عید بوده که من خیلی وقت نمیکردم سایت بیام از دستم دررفته…
آرتا جان من شخصیتم کاملا یه شخصیت محافظه کار و پس انداز کنیه
حتی دستاوردهای شغلی و مالی که باعث میشه ادامه بدم…
اینارو بهت میگم چون من از همون ۱۸ سالگی همینجوزی بودم،وقتی عقد کردیم زود با وام و غیره خونه کوچولو خریدیم چون میترسیدم از اجاره نشینی و میدونستم عقدمون طولانیتر میشه…حتی یادمه پولی که برای عروسیمون جمع شد زود دادیم به یخچال!الان فکر میکنم مثلا اونپولو چرا ندادم یه سفر خوب؟چون انقدر محتاط بودم که از دوماه بعدم میترسیدم نشه پول یخچال رو داد…یا وقتی خودم سرکار رفتم کمتر میپوشیدم و میخریدم که مثلا ماشین عوض کنیم..تا ۳ سال پیش که همسرم شغلش رو تغییر داد و من کار جدیدم شروع شد…بازهم تو مود پس انداز بودم ولی واقعیت میدونستم بااین پولا پس انداز کرد یه مدت پس اندازمو رفتم خرید کردم…از طلا و لباس بگیر تا ساز…ولی هیچ کدوم حس خوبی بهم ندادن و احساس پوچی میکردم چون اون دستاورده تو زندگیم نبود که از شغلم رضایت داشته باشم یا از زندگی…
حتی سال گذشته با گریه و ناراحتی کار کردم ۶ ماه هم حتی کار نکردم…چون نه خرج میکردم نه تفریح داشتم و نه دستاورد بزرگ…
تا بهمن ماه که هدفم از درامد شد سفر رفتن…این واقعیت رو پذیرفتم که بااین پول من نه میشه خونه عوض کرد نه ماشین…طلادوست هم نیستم…
از وقتی این اشتیاق رو پیدا کردم کارم برام لذتبخش شده…حتی قدیم یادمه اس ام اس واریزی ثبت نام میومد ناراحت میشدم که وای کارم قراره بیشتر بشه!
چون نمبدونستم با پولم چیکار کنم…
الان هم همچنان محتاط هستم فقط جوری که یه مقدار پول تو حسابم به عنوان پس انداز مونده و همیشه هم به شوهرم میگم ما چقدر ترسو هستیم که بااین پول هیچکاری نمیکنیم فقط نقد گذاشتیم تو حساب برای یه روزی!
من به هیچ عنوانموافق مصرف گرایی نیستم که خونهات پر از لباس باشه…اما برای من گاهی اوقات پیش اومده که چرا مثل بقیه هیچی ندارم؟اونجوری که بقیه ۴ تا کتونی دارن من ندارم؟
یه لیست تهیه کردم از لباسهایی که خداقل باید داشته باشم تا این احساس منفی نیاد سراغم که از بقیه عقبم!
هر ماه یه بخشی از این لیست رو مدیریت شده میخرم…
و یکبارهمگفتم جنس خوب میخرم…ببین کلا بنظر من چندتا حنس معمولی درمقابل یدونه جیز با کیفیت عالی قابل مقایسه نیست!
هم تو احساست زمان پوشیدن و هم تو کیفیت ظاهرت…
نه بخاطر دیگران بلکه بخاطر خودت…بخاطر اون احساسی که خب من رفتم این همه کار کردم الان با پولم ببین چه چیز قشنگ و شیکی خریدم!
و ناخواسته وقتی اینجوری باشه ارزشهای ظاهریت تغییر میکنن…
پیشنهادم بهت اینه اول اشتیاقت زو پیدا کن که تو چی بیشتره…یه لیست تهیه کن بابت اون چیزهایی که ضعف داری و نیاز داری داشتت باشید و مدیریت شدت تهیه کنی…توی خریدت دقت کن و تا جاییکه بودجه ات میرسه جنس خوب بخر
ارتا جون و ندایا جون ببخشید من اون پیامتونو الان دیدم فکر کنم دم عید بوده که من خیلی وقت نمیکردم سایت بیام از دستم دررفته…
آرتا جان من شخصیتم کاملا یه شخصیت محافظه کار و پس انداز کنیه

اینارو بهت میگم چون من از همون ۱۸ سالگی همینجوزی بودم،وقتی عقد کردیم زود با وام و غیره خونه کوچولو خریدیم چون میترسیدم از اجاره نشینی و میدونستم عقدمون طولانیتر میشه…حتی یادمه پولی که برای عروسیمون جمع شد زود دادیم به یخچال!الان فکر میکنم مثلا اونپولو چرا ندادم یه سفر خوب؟چون انقدر محتاط بودم که از دوماه بعدم میترسیدم نشه پول یخچال رو داد…یا وقتی خودم سرکار رفتم کمتر میپوشیدم و میخریدم که مثلا ماشین عوض کنیم..تا ۳ سال پیش که همسرم شغلش رو تغییر داد و من کار جدیدم شروع شد…بازهم تو مود پس انداز بودم ولی واقعیت میدونستم بااین پولا پس انداز کرد یه مدت پس اندازمو رفتم خرید کردم…از طلا و لباس بگیر تا ساز…ولی هیچ کدوم حس خوبی بهم ندادن و احساس پوچی میکردم چون اون دستاورده تو زندگیم نبود که از شغلم رضایت داشته باشم یا از زندگی…
حتی سال گذشته با گریه و ناراحتی کار کردم ۶ ماه هم حتی کار نکردم…چون نه خرج میکردم نه تفریح داشتم و نه دستاورد بزرگ…
تا بهمن ماه که هدفم از درامد شد سفر رفتن…این واقعیت رو پذیرفتم که بااین پول من نه میشه خونه عوض کرد نه ماشین…طلادوست هم نیستم…
از وقتی این اشتیاق رو پیدا کردم کارم برام لذتبخش شده…حتی قدیم یادمه اس ام اس واریزی ثبت نام میومد ناراحت میشدم که وای کارم قراره بیشتر بشه!
چون نمبدونستم با پولم چیکار کنم…
الان هم همچنان محتاط هستم فقط جوری که یه مقدار پول تو حسابم به عنوان پس انداز مونده و همیشه هم به شوهرم میگم ما چقدر ترسو هستیم که بااین پول هیچکاری نمیکنیم فقط نقد گذاشتیم تو حساب برای یه روزی!
من به هیچ عنوانموافق مصرف گرایی نیستم که خونهات پر از لباس باشه…اما برای من گاهی اوقات پیش اومده که چرا مثل بقیه هیچی ندارم؟اونجوری که بقیه ۴ تا کتونی دارن من ندارم؟
یه لیست تهیه کردم از لباسهایی که خداقل باید داشته باشم تا این احساس منفی نیاد سراغم که از بقیه عقبم!
هر ماه یه بخشی از این لیست رو مدیریت شده میخرم…
و یکبارهمگفتم جنس خوب میخرم…ببین کلا بنظر من چندتا حنس معمولی درمقابل یدونه جیز با کیفیت عالی قابل مقایسه نیست!
هم تو احساست زمان پوشیدن و هم تو کیفیت ظاهرت…
نه بخاطر دیگران بلکه بخاطر خودت…بخاطر اون احساسی که خب من رفتم این همه کار کردم الان با پولم ببین چه چیز قشنگ و شیکی خریدم!
و ناخواسته وقتی اینجوری باشه ارزشهای ظاهریت تغییر میکنن…
پیشنهادم بهت اینه اول اشتیاقت زو پیدا کن که تو چی بیشتره…یه لیست تهیه کن بابت اون چیزهایی که ضعف داری و نیاز داری داشتت باشید و مدیریت شدت تهیه کنی…توی خریدت دقت کن و تا جاییکه بودجه ات میرسه جنس خوب بخر
همینکه کنارهمیم کافیه…
