لیانه جان خداروشکر درد نداره
دیروز هم فقط موقعی که دکتر دست رو پیچوند گریه کرد بعدش آروم شد
موندم چه جوری دو هفته میخواد تحمل کنه
هنوز دو روز نشده کلافه است که چرا نمیتونه خودش بره دستشویی
امروز هم لج کرده ناهار خودش با دست چپ خورده
نونا جون من مثلا آدم صبوریم اما کم آوردم میگم کاش یه دکمه داشت میشد خاموش و روشنش کنم
مامانم خیلی صبور و مهربونه اما در مقابل پسر من کم میاره همیشه میگه مامان تو همینکه غذاش رو آماده کنی و حواست به پسرت باشه عالیه الکی خودتو سرزنش نکن کارام مونده و ...
دیروز هم فقط موقعی که دکتر دست رو پیچوند گریه کرد بعدش آروم شد
موندم چه جوری دو هفته میخواد تحمل کنه
هنوز دو روز نشده کلافه است که چرا نمیتونه خودش بره دستشویی
امروز هم لج کرده ناهار خودش با دست چپ خورده
نونا جون من مثلا آدم صبوریم اما کم آوردم میگم کاش یه دکمه داشت میشد خاموش و روشنش کنم
مامانم خیلی صبور و مهربونه اما در مقابل پسر من کم میاره همیشه میگه مامان تو همینکه غذاش رو آماده کنی و حواست به پسرت باشه عالیه الکی خودتو سرزنش نکن کارام مونده و ...