۱۴۰۰/۴/۱۰، ۱۲:۱۰ عصر
بچه ها من هفته ها و روزهای اولی که فهمیدم باردارم خیلی برام سخت بود اصلا نمیتونستم قبول کنم قراره همه چیم بهم بخوره، از بدنم گرفته تا خواب و تفریح با دوستا و مسافرت و ....،خیلی شبا گریه کردم، مخصوصا اینکه کسی از اطرافیانم باردار نبود و همش میگفتم خوش به حالشون میرن میان بدون دغدغه فکری،به خودم میگفتم حتی اتاق جدا نداره بارداریت چی بود این وسط حالا وقت داشتی و .... تا اینکه ان تی رفتم و دیدمش، نمیدونم چی شد ولی جونم شد، اصلا مهم نیست برام میخواد چی بشه یا اینکه بعد زایمان میخواد اذیتم کنه و نخوابم و ... ، وقتی وول خوردناشو دیدم فقط اشکریختم و اشک ریختم ، انگار تازه فهمیدم بچه س واقعا تو دلم
معجزه بود دیدنش
معجزه بود دیدنش