۱۴۰۲/۲/۱۰، ۱۰:۳۲ صبح
يوتاب ما هم داستانمون همينه
تقريبا يك ساعت و نيم پروسه خواب شبش طول ميكشه
من دراز ميكشم، دختري هم بغلم
به قول دوستم خودم رو به مردن ميزنم! ولي فايده نداره
صدبار ميگه تخت
ميره بالاي تخت و برميگرده كه البته جديدا باهاش صحبت كردم و بيخيال اين قضيه شده.
اگه من و خودش تنها باشيم از اتاق بيرون نميره ولي اگه باباش باشه، ميره دوراش رو ميزنه و مياد.
جديدا هم كه ميگه قصه..
قصه براش دارم تعريف ميكنم باز وسطش ميگه قصه...
از من بالا ميره، روي من ميشينه
خلاصه اينكه تنها نيستي خواهر
تقريبا يك ساعت و نيم پروسه خواب شبش طول ميكشه
من دراز ميكشم، دختري هم بغلم
به قول دوستم خودم رو به مردن ميزنم! ولي فايده نداره

صدبار ميگه تخت
ميره بالاي تخت و برميگرده كه البته جديدا باهاش صحبت كردم و بيخيال اين قضيه شده.
اگه من و خودش تنها باشيم از اتاق بيرون نميره ولي اگه باباش باشه، ميره دوراش رو ميزنه و مياد.
جديدا هم كه ميگه قصه..
قصه براش دارم تعريف ميكنم باز وسطش ميگه قصه...
از من بالا ميره، روي من ميشينه
خلاصه اينكه تنها نيستي خواهر