۱۴۰۲/۲/۲۷، ۱۰:۵۷ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۲/۲/۲۷، ۱۰:۵۹ عصر، توسط نسیمه جااان.)
منم کاملا اتاق عمل و ریکاوری رو یادمه
با اینکه میدونستم لحظه ب لحظه عمل داره چه اتفاقاتی میوفته
ولی آرامش عجیبی داشتم ،بی حسی فوق العاده بود حسش
بعدم صدای گریه پسرم
بعدم دیدنش و بوسیدنش
بعدم ب دوستم ک بیهوشی بالای سرم بود،گفتم برام دارو بزن بخوابم
دیگه خوابیدم تا تموم شدن بخیه ها
بچه هااصلانگران عمل نباشید،تازه شما با آمادگیهای قبلی قراره سز بشید
من ک یک درصد فک نمیکردم سز بشم ،ولی واقعا استرس و نگرانی نداشت
دردوحشتناکی هم نداره .
اینقد لحظه ی تولد بچه حس ش خوبه ،ک هیچی برات ارزش نداره دیگه
با اینکه میدونستم لحظه ب لحظه عمل داره چه اتفاقاتی میوفته
ولی آرامش عجیبی داشتم ،بی حسی فوق العاده بود حسش
بعدم صدای گریه پسرم
بعدم دیدنش و بوسیدنش
بعدم ب دوستم ک بیهوشی بالای سرم بود،گفتم برام دارو بزن بخوابم
دیگه خوابیدم تا تموم شدن بخیه ها
بچه هااصلانگران عمل نباشید،تازه شما با آمادگیهای قبلی قراره سز بشید
من ک یک درصد فک نمیکردم سز بشم ،ولی واقعا استرس و نگرانی نداشت
دردوحشتناکی هم نداره .
اینقد لحظه ی تولد بچه حس ش خوبه ،ک هیچی برات ارزش نداره دیگه
گوش کن! نبض دلم زمزمه اش با تو یکیست ♥︎