رز اون زمان که خالم بچه اولش رو زایمان کرد یه شهر دیگه بود، از ماها دور بود
ولی وقتی جابجا شدن(یه چندسالی طول کشید) مادربزرگم کمک حالش بود بچه ها رو نگه میداشت تا خاله م بره سر کار.
ولی یه ویژگی بارزی داره خاله م !
اونم ریلکس بودنشه!
مثلا رو تغذیه و تی وی و موبایل و اینا حساس نبود.
یا اگه خیلی جیغ میزدن و گریه میکردن کلافه نمیشد
میگفت گریه برای بچه ست دیگه!
اگه غذا نمیخوردن فکر و خیال نمیکرد، میگفت گرسنه شون باشه میخورن.
یا اگه میخوردن زمین ، عادی برخورد میکرد.
میخوام بگم مراقبشون بود اما در عین حال بیخیال بود
بعد اینکه بعد یه مدت هم خب بچه ها شیر خشکی شدن
اینجا هم خیلی ریلکس بود
یعنی عذاب وجدان نداشت یا ناراحت نبود، خیلی عادی برخورد کرد.

ولی وقتی جابجا شدن(یه چندسالی طول کشید) مادربزرگم کمک حالش بود بچه ها رو نگه میداشت تا خاله م بره سر کار.
ولی یه ویژگی بارزی داره خاله م !
اونم ریلکس بودنشه!
مثلا رو تغذیه و تی وی و موبایل و اینا حساس نبود.
یا اگه خیلی جیغ میزدن و گریه میکردن کلافه نمیشد
میگفت گریه برای بچه ست دیگه!
اگه غذا نمیخوردن فکر و خیال نمیکرد، میگفت گرسنه شون باشه میخورن.
یا اگه میخوردن زمین ، عادی برخورد میکرد.
میخوام بگم مراقبشون بود اما در عین حال بیخیال بود

بعد اینکه بعد یه مدت هم خب بچه ها شیر خشکی شدن
اینجا هم خیلی ریلکس بود
یعنی عذاب وجدان نداشت یا ناراحت نبود، خیلی عادی برخورد کرد.
