۱۴۰۲/۴/۷، ۱۱:۳۹ صبح
رز جان خیلی عالی بودن افرین…
منم کارهایی که لیست کردم رو انجام میدم
اما چندتا هدف جدید دارم:
-حتما کالیمبا رو یاد بگیرم حالا یا خودم یا کلاس و برای این یادگیری موسیقی هرروز زمان بذارم
-نقاشی با ابرنگ رو حتما کلاس برم
-مرداد ماه زبان انگلیسی خوندن رو جدی بگیرم و با خواهرم کلاس بردارم نه بخاطر اینکه مدرک بگیرم یا تا تهش برم فقط میخوام کلاس برم که همش درگیرش باشم و سطحمو بالاتر برم…
-یه لیست خرید بنویسم برای چیزهایی که نیاز دارم مخصوصا که تولدم نزدیکه و راحتتر تیک میخورن…
یه کار جدیدی که کردم و تو لیست قبلیم نبود،بخاطر بدنم ناراحت بودم و تو کتابی که میخوندم نوشته بود بپذیرید و کلی توضیحات دیگه…
و من با خودم یکی از مشکلاتم همینه که احساس میکنم چاق هستم و گاهی باعث ناراحتیم میشه…اول اومدم پذیرفتم که خب من ژن خوب ندارم و مثل بقیه نبودم که مواظب باشم چاق نشم…پس اول پذیرفتم که این مشکل رو مقصر اصلیش خودمم و بجای اینکه ناراحت باشم بابتش،کارهایی رو بکنم که در راستای ظاهر خوب هستن…بدون توجه کردن به نتیجه…
۶ روز در هفته ورزش میکنم + با همسرم هرروز پیاده روی سریع میریم تقریبا ۴ کیلومتر که هر هفته قراره بیشتر بشه….
از بعد این تصمیم احساس رهایی بیشتری میکنم انگار مغزم از اون حرفای درونی خالی شده…
پیاده روی هم برامون خیلی خوبه چون باعث میشه تپ اون یک ساعت کلی باهم حرف بزنیم…حرفایی که در حالت عادی نمیزنیم
فقط یه کاری که نکردم دوباره سر خودمو خیلی شلوغ کردم اما ایم تاپیک برام یاداوری شد که دوباره دور خودمو شلوغ نکنم
یه چیز دیگه هست واقعا میترسم تو تاپیک بگم و مسخره شم اما این احساس برای من از خیلی وقت پیش تو وجودم نهفته اس که هیچ کس نمیدونه
منم کارهایی که لیست کردم رو انجام میدم
اما چندتا هدف جدید دارم:
-حتما کالیمبا رو یاد بگیرم حالا یا خودم یا کلاس و برای این یادگیری موسیقی هرروز زمان بذارم
-نقاشی با ابرنگ رو حتما کلاس برم
-مرداد ماه زبان انگلیسی خوندن رو جدی بگیرم و با خواهرم کلاس بردارم نه بخاطر اینکه مدرک بگیرم یا تا تهش برم فقط میخوام کلاس برم که همش درگیرش باشم و سطحمو بالاتر برم…
-یه لیست خرید بنویسم برای چیزهایی که نیاز دارم مخصوصا که تولدم نزدیکه و راحتتر تیک میخورن…
یه کار جدیدی که کردم و تو لیست قبلیم نبود،بخاطر بدنم ناراحت بودم و تو کتابی که میخوندم نوشته بود بپذیرید و کلی توضیحات دیگه…
و من با خودم یکی از مشکلاتم همینه که احساس میکنم چاق هستم و گاهی باعث ناراحتیم میشه…اول اومدم پذیرفتم که خب من ژن خوب ندارم و مثل بقیه نبودم که مواظب باشم چاق نشم…پس اول پذیرفتم که این مشکل رو مقصر اصلیش خودمم و بجای اینکه ناراحت باشم بابتش،کارهایی رو بکنم که در راستای ظاهر خوب هستن…بدون توجه کردن به نتیجه…
۶ روز در هفته ورزش میکنم + با همسرم هرروز پیاده روی سریع میریم تقریبا ۴ کیلومتر که هر هفته قراره بیشتر بشه….
از بعد این تصمیم احساس رهایی بیشتری میکنم انگار مغزم از اون حرفای درونی خالی شده…
پیاده روی هم برامون خیلی خوبه چون باعث میشه تپ اون یک ساعت کلی باهم حرف بزنیم…حرفایی که در حالت عادی نمیزنیم
فقط یه کاری که نکردم دوباره سر خودمو خیلی شلوغ کردم اما ایم تاپیک برام یاداوری شد که دوباره دور خودمو شلوغ نکنم
یه چیز دیگه هست واقعا میترسم تو تاپیک بگم و مسخره شم اما این احساس برای من از خیلی وقت پیش تو وجودم نهفته اس که هیچ کس نمیدونه
همینکه کنارهمیم کافیه…
