۱۴۰۰/۹/۱۵، ۱۱:۳۰ عصر
سوفی جان اصلا کشتم خودمو دخترمبسلامتی اضطراب جداییش در حدی شده که واقعا به دقیقه نمیرسه تنها موندنش
دیروز ساعت ۲ نیت کردم ( کلا دو هفته بود تو فکرش بودم) تا ساعت ۷ که همسرم بیاد فقط تونستم مرغارو از فریزر درآرم و گردوها رو آسیاب کنم
شب پیازورنده کردم و گردوهارو قاطی کردم و تا صبح گذاشتم بپزه صبح هم تا دخترم خواب بود مرغاروسرخ کردم و ادامه ماجرا
یعنی واقعا موندم آخه به فسنجون چیه که اینهمه برای پختنش بخوام برنامه ریزی کنم قبلنا تا اراده میکردم نهایت ۴ ساعت بعد آماده میشد…
وای آش رشته نسیمه جان واقعا میطلبه
دیروز ساعت ۲ نیت کردم ( کلا دو هفته بود تو فکرش بودم) تا ساعت ۷ که همسرم بیاد فقط تونستم مرغارو از فریزر درآرم و گردوها رو آسیاب کنم
شب پیازورنده کردم و گردوهارو قاطی کردم و تا صبح گذاشتم بپزه صبح هم تا دخترم خواب بود مرغاروسرخ کردم و ادامه ماجرا
یعنی واقعا موندم آخه به فسنجون چیه که اینهمه برای پختنش بخوام برنامه ریزی کنم قبلنا تا اراده میکردم نهایت ۴ ساعت بعد آماده میشد…
وای آش رشته نسیمه جان واقعا میطلبه