نه نوناجون کمکی ندارم. از جمعه برگشتم تهران و تنهام. راستش سخت که هست مخصوصا به خاطر بدقلقی کوچولوهه تو شیر خوردن که باید خواب باشه و خونه تو سکوت اونم اگه لطف کنه یکم بخوره.
اتفاقا دیروز با دو تا شرکت پرستاری تماس گرفتم ببینم چی میشه. منم آشنا پیدا نکردم دیگه. حالا شروع کنم بین همینا بگردم فعلا شاید تا عید یه پرستار خوب پیدا شد. از بعد عید هم اگه پرستار خوب پیدا نشد فوقش تا ۱ سالگی کج دار و مریز طی میکنیم بعد میذارم مهد.
نوناجون واقعا سخته. یعنی قشنگ بعضی لحظات دلم میخواد بذارمشون خونه و برم
راستی نوناجون این ملق زدنه خیلی رو مخمه. دخترم ملق میزنه بعد خسته میشه گریه میکنه. تا دوباره به پشت میخوابونمش بلافاصله ملق میزنه و گریه میکنه. در حالیکه قبلا مثلا یه ساعت هم شده راحت به پشت میخوابید برای خودش سرگرم بود. خوب آدم عاقل، ملق نزن وقتی گریهات میگیره
همین الان دارم به بزرگه شیر میدم شاید دوباره بخوابه. صدای نق و نوق اون میاد چون ملق زده خسته شده :|
اتفاقا دیروز با دو تا شرکت پرستاری تماس گرفتم ببینم چی میشه. منم آشنا پیدا نکردم دیگه. حالا شروع کنم بین همینا بگردم فعلا شاید تا عید یه پرستار خوب پیدا شد. از بعد عید هم اگه پرستار خوب پیدا نشد فوقش تا ۱ سالگی کج دار و مریز طی میکنیم بعد میذارم مهد.
نوناجون واقعا سخته. یعنی قشنگ بعضی لحظات دلم میخواد بذارمشون خونه و برم

راستی نوناجون این ملق زدنه خیلی رو مخمه. دخترم ملق میزنه بعد خسته میشه گریه میکنه. تا دوباره به پشت میخوابونمش بلافاصله ملق میزنه و گریه میکنه. در حالیکه قبلا مثلا یه ساعت هم شده راحت به پشت میخوابید برای خودش سرگرم بود. خوب آدم عاقل، ملق نزن وقتی گریهات میگیره

همین الان دارم به بزرگه شیر میدم شاید دوباره بخوابه. صدای نق و نوق اون میاد چون ملق زده خسته شده :|