۱۴۰۰/۹/۱۸، ۰۴:۱۹ عصر
(۱۴۰۰/۹/۱۸، ۰۳:۵۳ عصر)صنوبر۷۱ نوشته است: سلام بچه ها میخواستم از شما که مامان هستین یه سوالی بپرسم
به نظر شما اگر آدم میبینه که یکی یه کار اشتباهی رو در قبال بچش داره انجام میده مثلا همین تلویزیون دیدم یا توی غذا خوردن یا حالا هرچی بهش بگیم یا نه ؟
مثلا برای نمونه همینجا اخه میبینم که خیلیا ناراحتن از بابت حرفایی که اطرافیان به قصد کمک میزنن خیلی حساس شدم رو حرفایی که نمیدونم باید بزنم یا نه
البته میدونم که شاید حرفای اونا غلط باشه ولی واقعیتش اینه که از نظر خودشون درسته که میگن دیگه در نتیجه منم اگر به یه مامانی که از نظرش مثلا روزی نیم ساعت تلویزیون دیدن نوزادش اشکالی نداره بگم که نه نذار ببینه ممکنه ناراحت بشه دیگه چون فکر میکنه من دارم اشتباه میگم و دخالت میکنم و... میخواستم ببینم برخورد درست چیه؟
اگه علمی باشه من 100% توجه می کنم و تحقیق می کنم و یا قبول یا رد می کنم... معمولا از طرف مقابل هم رفرنس میخوام که خودمم برم و لینک های مرتبط رو هم با همون رفرنس مطالعه کنم... من قبل از بچه هم زیاد تذکر می دادم و رد می شدم... اما الان نه... سعی می کنم رفرنس بیارم، کلیپ بفرستم... حتی مطالب علمی و به روز در مورد تربیت بچه ها رو استوری می کنم... ایده بازی و غذا و... یه زمانی استوری می کردم... کتاب معرفی می کردم...
من خودم چند مورد رو از خواهر همسرم پرسیدم و یاد گرفتم... ولی خب می دونم او هم قدیمیه و به حرفاشون اعتقاد داره و منم که باید تحقیق کنم...
ما ناراحتیم از اینکه چیزی رو که در موردش مطالعه نکردن رو ابراز می کنن و میخوان به زور حرف خودشون بشه... من در مقابل اینها به شدت با آوردن رفرنس ها مخالفتم رو اعلام می کنم...
بعد یه مشکلی هم بعد از بچه دار شدن برام ایجاد شده، اینه که همه ی بچه ها رو مثل بچه ی خودم می بینم!!!! یعنی الان مثلا بچه ها تعریف که می کنن، برای بچه های هر کدوم یه فایل جدا توی ذهنم دارم انگار بچه های خودمن توی اتاقای جدا هستن


شاید باورت نشه من قبلا میگفتم چرا میان مادر و کودک رو توی تلفات جنگی یا حملات جدا اعلام می کنن... الان میگم باید به جای مردا یا نیروهای نظامی، روی مادر و کودکانی که ناخواسته و بدون توان دفاع، بدون راه فرار قربانی میشن گزارش تهیه بشه (که خیلی وقتا از دیدها پنهان می مونن)...
کافیه ببینم یه بچه یه جایی مظلوم واقع شده... اون ماه های اول که اگه بدونی چقدر من گریه کردم برای دل اون مادرای هواپیمای اوکراینی... چون حس می کردم این بچه ها بچه ی خودمن... هنوز فکر می کنم انگار زمان برام متوقف میشه... نمی تونم خیلی واضح حس هام رو توضیح بدم ولی انگار یه رسالتی به دوشمه که باید تا جایی که می تونم به بقیه کمک کنم تا بچه هاشون رو راحت تر و بهتر بزرگ کنن...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم