عاطفه جان برای آتلیه بیشتر از اینها باید مدنظرت باشه... هر یه دونه عکسی که بگیرن، فایل همون یه دونه رو بهت میدن معمولا، مگه مدل خاصی باشه که مثلا چاپ نداشته باشی و کلیپ و هزینه ی عکس رو با کلیپ بگیرن... شاید مدل های دیگه هم باشه ولی ما تک عکس هم که مثلا توی جاهایی که دکور چیدن (توی پاساژهای بزرگ مثل پالادیوم)، قبل از کرونا حداقلللل 150 تا 200 برای اندازه A4 (حالا یکم کوچیکتر و بزرگتر)، هزینه می کردیم ولی خب یه دونه بود فشاری به آدم وارد نمیشد...
ورودی دارن...
شما که شمالید، کلی موقعیت مختلف برای عکاسی هست... اول بشین و خوب سرچ کن و عکس های بارداری در موقعیت های مختلف ببین... بعد موقعیت عکاسی که زیاد دارید... برو کنار دریا، جنگل، درخت های نارنج که الان فصلشونه، درختای بی برگ... حتی کنار یه دیواری که پیچک گرفته... یه نفرم ببر که برات عکس بگیره... و اون عکسهای مدنظرتم توی گوشی یا لپ تاپ داشته باش که طرف الگو داشته باشه...
خیلی از عکس های قشنگ بارداری هم سمی نودن.... یعنی با یه پارچه یا تور (با یا بی لباس زیر... باید سرچ کنی و ببینی) عکاسی انجام شده.... فوق العاده هم خاص میشن... لباس های مختلفی هم می تونی بپوشی، حتی برای شیردهی که میخوای لباس بگیری یکم مجلسی تر بگیر که هم عکاسی کنی، هم اگه مهمون اومد با همون توی خونه راحت باشی...
اگر سوالی چیزی هم داری می تونی توی همینجا مثلا از بانوی قصه بپرسی، توی پیج های عکاسی که آموزش دارن بپرسی معمولا جواب میدن.... می تونی دنبال مدل عکاسی باشی (اگر مشکلی نداری) یا افتتاحیه ها معمولا ممکنه دنبال مدل عکاسی باشن... باید بگردی دیگه...
من خودم عکس ندارم و فقط چندتا شانسی توی مراسمی جایی بوده که با مانتو و مقنعه و اینها عکس گرفتم... کلا بدون لباس بیرون یه دونه تار روز قبل از زایمان دارم... و خیلی تاسف می خورم که ندارم... ولی بعدش هم برای زمان زایمان هم برای 40 روزگیش عکاسی داشتیم... و یکم دردم التیام پیدا کرد... برای همین توصیه نمی کنم که نگیری اما به شرایطت هم توجه کن...
وقتی شرایط در حدی وخیمه که مجبوری تنها طلاهایی که دارید رو بفروشید، باید اولویت بندی کنی عزیزم... بخصوص برای امور غیرمترقبه پول کنار بذاری...
از نظر شخص من، اولویت اول برای هر خانم باردار، اوووول باید باید باید یه زایمان ایمن و با کیفیت باشه...
بعد ذخیره پول برای امور غیرمترقبه ی بچه...
بعد مسائل مرتبط با ایمنی بچه که مثلا اگر ماشین دارید یا قراره با ماشین این طرف و اونطرف برید، کریر یا بهتر از اون صندلی ماشین اوجب واجباته...
هزینه ی پوشک حداقل ماهی 300-400 مدنظرت باشه (اگر قراره پوشک نشه و بشورید، باید فکرش رو از الان بکنید...)
هزینه ی ویزیت های دکترش که الان زیر 70-80 نیست... هفته ی اول حداقل 1 تا دو تا 3 بار ویزیت ممکنه لازم باشه... بسته به اینکه بچه و شما در چه شرایطی هستید
داروها رو تا 3 ماه اول حدود ماهی 200-300 حداااقل بذار کنار...
بعد از همه ی اینها، یه سیسمونی کاملا هوشمندانه، مفید و مختصر با تحقیق و از جای مناسب تهیه بشه...
اگه قراره برید خونه ی خودتون، بسته به اینکه چند تا خواب داره (اصلا می تونی تخت بخری مثلا؟ می تونی اتاق بچه رو جدا کنی؟ و...)؟ کی قراره برید (چه تختی تا چه سنی تهیه کنی، کنارش تشک، روتختی و اینها هم هزینه داره باید لحاظ کنی و...)؟ اتاقها کمد دیواری داره (که ببینی چه کمدی بخری؟ اصلا نخری؟و...) ؟
موارد ضروری بهداشتی مثل کرم پوشک، زیر انداز، خشک کن، چند تا سرهمی، بسته به فصل یکی دو تا لباس برای بیرون بردن بچه... اینها رو می تونی بخری، بیشتر نخر که نمونه... اصلا زیاد نخر که می مونه... و اولویت هم لباس بچه نیست ابدا... هیچوقت هم به امید اینکه فروش میره چیزی رو نخر... اگر نوی نو هم باشه، باور کن شایدددد به زور بتونی 1.3 هزینه ای که کردی بفروشی...
یه نکته ی خواهرانه هم بگم... اینقدر درگیر ظواهر نباش... اینقدر به طرز فکردیگران اهمیت نده... چرا همش فکر می کنی که دیگران چی فکر می کنن؟ تا بچه نیومده یکم روی عزت نفست کار کن... اعتماد به نفست رو ببر بالا... هیچکس از آدمی که وابسته اس، ضعیفه، منفیه، نظری از خودش نداره خوشش نمیاد... سر همینه داری اینقدر از همه حرف می کشی و بهت کمک نمی کنن... اگه قدرت نشون می دادی، می دونستن حرفت حرفه... قرض میخوای یعنی سرت بره حرفت نمیره... با ضعیف بودن دائم تنها و تنهاتر میشی اما قدرتمند که باشیا، همه دورت موس موس می کنن که یه چیزی ازت بهشون برسه اما الان ازت فرار می کنن که یه وقت رو بهشون نندازی، یه وقت ازشون چیزی نخوای...
این اصل رو یادت باشه که هیچکس دوست نداره با آدم ضعیف باشه (چون فکر می کنن خودشون هم پایین کشیده میشن...)
از الان میخوای فکر کنی، به قرضت و قوله فکر نکن... اینقدر روی ضعیفت رو به بقیه نشون نده و نذار ضعف هات رو بدونن... نذار فکر کنن خیلی بیچاره ای دور از جونت... شده برو توی خونه ی ناقصت بشین ولی رو ننداز... نذار ملت همه چیزت رو بدونن.. اهدافت رو بدونن، آرزوهات رو بدونن... مطمئن باش اینطوری کمک های بیشتری دریافت می کنی چون حتی در ظاهر یه آدم قوی به نظر میای و این برای همه جذابه... شب یه نیمرو دور هم بخورید ولی نذار کسی فکر کنه از بدبختی بوده... با همون نیمرو خوشحال باش... بگو من انتخاب کردم که این نیمرو رو بخورم... نه از اینکه ندارم این رو انتخاب کرده باشم... توی همون نمیرو 2 تا قاشق آرد و ماست بزنی شده پنکیک، دو ق رب بزنی شده املت، 2 ق صیفی جات بزنی شده املت اسپانیایی، دو ق سیب زمینی و پیاز بزنی شده کوکو، 2 ق سبزی بزنی شده کوکو سبزی... می بینی فرق خاصی ندارن... بسته به اطلاعاتی که داری می تونی از چیزی که داری بهترین استفاده رو بکنی... پس سعی کن اطلاعاتت رو ببری بالا ولی از زندگی و درون زندگیت به کسی چیزی نگو... آدما استاد خراب کردن چیزای خوبن... حتی شده حسادت... شده تنگ نظری... شده کوچیک دیدن طرف مقابل... نمیذاره جوری حرف بزنه که تو دلگرم کارت بشی... بذار کارت معرف شخصیتت باشه... اونجایی که رسیدی نشون بده تو چه آدم بزرگی بودی و هستی...
توی یه مصاحبه از ریانا پرسیدن وقتی خیلی حالت خوب نیست چیکار می کنی؟ گفت تظاهر می کنم که حالم خوبه و در نتیجه حالم خوب میشه...
شما الان اصلا نمی بینی که یه خونه داری... چیزی که خیلی هم سنات آرزوش رو دارن... نمی بینی که سال دیگه، دو سال دیگه توی خونه ی خودتی و خونه به دوش نمیشی... غصه ی اجاره و رهن و اینها رو نداری... دکور خونه ت دست خودته... می تونی به سلیقه ی خودت درست کنی و تغییرات ایجاد کنی هیچکس هیچی بهت نمیگه... بچه ت آزاد توی خونه ت بزرگ میشه هی درگیر خط نکشیدن و دست نزدن به دیوار نمیشی... یه میخ بخوای بزنی استرس نمیگیری.. اگه ویلایی باشه بچه ت توی خونه ی حیاط دار بزرگ میشه، توی حیاط می تونی چیزایی که دوست داری بکاری، حتی شاید بتونی مرغ و خروس و بلدرچین و گربه و هر حیونی که دوست داری رو نگهداری پیش خودتون... می تونی تا هر وقت بخوای مهمون دعوت کنی... هر کاری میخوای توی خونه ت بکنی... کسی نمی تونه هیچی بهت بگه...
یا با خانواده ی همسرت زندگی می کنی و به فوایدش نگاه نمی کنی و فقط زوم میشی روی رفتارهاشون... نمی بینی که الان هزینه ی خورد و خوراکت تقریبا هیچه (توی سبد خانوارهای ایرانی، درصد زیادی از درآمد میره برای مواد غذایی... وقتی بری خونه ی خودت متوجه میشی یه کیلو گوشت که کلا 2-4 وعده بشه یا نشه، 250 پات آب میخوره... باید حدااقل ماهی 1 تومن برای گوشت قرمز بذاری کنار... یه دونه قزل می خری، میشه یه وعده ی یه نفر، باید دونه ای 100-150 پیاده شی... برای دو نفر دوبرابرش کن... برنج کیلویی 50 تومن و روغن کیلویی 200 تومن نمیذاره نفس بکشید... میوه گرون، صیفی و سبزی گرون... سبزی کیلو 20 تومن شده... اینها رو ببین جای ضعف ها)...
بعد داری پول جمع می کنی و خونه دار شدی... اگر جایی مستاجری می رفتی میدیدی که هر اسباب کشی 3-5 میلیون هزینه بر میداره... هر خونه ای یه سری تعمیرات داره که قبل از وارد شدن بهش معمولا باید انجام بدی... هزینه ی شارژ ساختمون، هزینه ی تعمیرات آسانسور و سقف و اینها نداری...
ببین اگر خونه ی مادرشوهرت نشستی، حتما فوایدی داشته برات که قبول کردی دیگه... بیا و اون فواید رو ببین...
اینی که میگی پول نداری رو با تمام وجود درک می کنم... حتی جرات نمی کردم برم خرید... انگار چون پول ندارم حق هم ندارم ببینم و ملت می فهمن که من اون قدرته رو ندارم... و وقتی من این رو فهمیدم، کم کم روی خودم کار کردم... اولا که روی نیازهام فکر و خرید هوشمندانه می کردم، دوما اینکه فهمیدم که اون فروشنده قرار نیست بفهمه من پول دارم یا ندارم... فقط ساخته و پرداخته ی ذهنمه که انگار وقتی پول ندارم، قدرت هم ندارم... یعنی می ترسیدم بگم نمی خوام و او فکر کنه پول ندارم (و نداشتم هم)... ولی از اون موقع خیلی وقتا پیش اومده که شاید پول داشتم، شاید پول نداشتم، ولی اگر برام گرون بوده، گفتم پول ندارم و اومدم بیرون... شاید حتی مثلا 30 تومن توی حسابم بوده، طرف گفته این 1 تومنه، من با قدرت گفتم نمی تونم اینقدر براش هزینه کنم و اومدم بیرون... با همون حالتی که اگر 500 توی حسابم بود و پول هم نداشتم میومدم بیرون... ولی قبلا نه... اصلا جرات داخل مغازه شدن و قیمت گرفتن هم نداشتم...
پس فکر می کنم شما هم بهتره که روی خودت کار کنی... چرا اینهمه موارد مفید رو نمی بینی که توی زندگی داری؟ چرا همش چشمت به دست دیگرانه؟ چرا قدرتمندانه خرج نمی کنی به جای اینکه حس نیازمندانه داشته باشی؟ چرا وقتی نداری، باید 400-500 تومن حروم یه چیز بدلی کنی عاطفه؟
من خودم برای زایمان وضعیتم مالیم معمولی بود واقعا... ولی اولین کارم انتخاب دکتر و بیمارستان درست بود که نخ درست استفاده کنن، دکترم دستش فرز باشه، عوارض زایمانم کم باشه وووو خیلی مسائل مهم دیگه... و خدا رو شکر پسرم زود دنیا نیومد، زردی نداشت، مشکلات متابولیک نداشت و اون هزینه ای که گذاشته بودم کنار، دست نخورد (البته پسرم کولیک و ریفلاکس داشت که خودش هزینه بره و خیلی از داروهاش خارجی بود ولی در طی مثلا 9 ماه این هزینه ها انجام شد و فشار وارد نشد بهمون) و در کنار کادوهاش حدود 3 تا سکه خریدیم گذاشتیم کنار... این شد برای پسرم (اسما) ولی همسرم اصلا از این حرفا نداره... و به واقع مال همه مونه... اون طلایی هم که مثلا اگه همسرم می خرید، قرار بود برای همه باشه و فقط یه مدتی من ازش استفاده کنم دیگه... وگرنه کدوم زنی توی سختی زندگی از طلاش نمی گذره؟ من جای اینکه پول رو پیش خور کنم، اومدم و بهترین زایمان رو در یه بیمارستان عالی و توسط یه دکتر خیلی خوب انجام دادم، هر چی خریدم بهترین کیفیت و کارآمدی رو داشت، حتی عکاسی بعد زایمان رو هم داشتم و بدون فکر کردن به هزینه انجامش دادیم... ولی ولی ولی، به هیچکس نگفتم یه قرون کمکم کنن، هر چی هم کادو گرفتیم، گفتم خیلی زحمت کشیدید وووو...
من حتی یه بارم به کسی نگفتم پول میخوام... هر کس کادو داد با کمال میل تشکر کردم ولی با اینکه شاغل نبودم، با اینکه دانشجو بودم و........................، با همه ی اینها، کل سیسمونی رو خودم با وام های دانشجوییم خریدم، هزینه ی زایمانم با همون پرداخت شد... اصلا به کسی نگفتم این پول از کجا اومد، همسرم چیکار کرد یا نکرد و چی شد و چی نشد... اصلا به کسی گزارش ندادم... اتفاقا میگفتم که بهترینا رو دارم براش میخرم (که همینطور هم بود) اما عاقلانه و هوشمندانه (با تحقیق و بررسی کیفیت در کنار قیمت)... اصلا هیچ جا بحث کادوی زایمان و اینها رو مطرح نکردم... به کسی چه مربوط؟ همین که من بهترین جا برم برای زایمان و همسرم پشت انتخابای من باشه و بهترین رو برای من و بچه بخواد برام کافی بود... حتی یکبار ما حرف نزدیم که چه سقفی باشه برای زایمان یا هزینه ی بچه... و خدا رو شکر به مرور وضعمون بهتر و بهتر شد... و هر روز من شاکر نعمت ها هستم... حتی من از کرونا تشکر می کنم که فرصت شرکت کردن توی کنفرانس های علمی در اقصی نقاط جهان رو برای من فراهم کرد... که بهم یادآوری می کنه که چقدر بوی کباب و گوشت و بلال تازه خوبه... بوی مه و خزه و دریا چقدر خوبه... در مورد بقیه ی مسائل که بماند چقدر جای شکرگزاری هست... نعمت هات رو ببین... ازشون تشکر کن... بذار نعمت به سمتت جاری بشه... ببین تا حالا چیا داشتی و داری...
برای شما هم آرزو می کنم که دختر گلت خوش پاقدم باشه (یه نفر به خود من این رو گفت و شدیدا به دلم نشست... احساس می کنم به آرزوی خوب او هم مربوط بوده که وضع مالیمون بهتر شد...)
بازم یادآوری می کنم که توی ذهنت باشه... هیچکس دوست نداره با آدم ضعیف باشه... سعی کن روی خودت کار کنی و قدرتمند شی... اونوقته که همه آرزو می کنن یه نیم نگاهی بهشون بکنی و نظر لطفت بهشون بیفته... نه اینکه بگن ای بابا این باز با بدبختیاش برای ما اومد... اگه اینقدر بد بهش می گذره خب جدا شه، چرا داره از طرفش بچه دارم میشه؟ وقتی ما از شرایط خودمون شکایت کنیم، در نظر بیننده و شنونده، ضعف خودمون رو هم نشون میدیم که چقدر انتخاب بدی داشتیم... چقدر مهارت ها رو نداریم... چقدر خودمون بد و ضعیف هستیم... متاسفانه این اولین تصویریه که به ذهن طرف مقابل میدیم و همین آدما رو از ما دور می کنه... باید جوری رفتار کنی که برای دیدنت صف بکشن دختر... کار داری، خونه داری، شوهر و بچه داری... ولی همیشه شاکی هستی... همیشه چشمت به دست و دهن دیگرانه... که چی بهت میگن یا چی بهت میدن... بقیه رو ول کن و زندگی خودت رو زندگی کن...
ورودی دارن...
شما که شمالید، کلی موقعیت مختلف برای عکاسی هست... اول بشین و خوب سرچ کن و عکس های بارداری در موقعیت های مختلف ببین... بعد موقعیت عکاسی که زیاد دارید... برو کنار دریا، جنگل، درخت های نارنج که الان فصلشونه، درختای بی برگ... حتی کنار یه دیواری که پیچک گرفته... یه نفرم ببر که برات عکس بگیره... و اون عکسهای مدنظرتم توی گوشی یا لپ تاپ داشته باش که طرف الگو داشته باشه...
خیلی از عکس های قشنگ بارداری هم سمی نودن.... یعنی با یه پارچه یا تور (با یا بی لباس زیر... باید سرچ کنی و ببینی) عکاسی انجام شده.... فوق العاده هم خاص میشن... لباس های مختلفی هم می تونی بپوشی، حتی برای شیردهی که میخوای لباس بگیری یکم مجلسی تر بگیر که هم عکاسی کنی، هم اگه مهمون اومد با همون توی خونه راحت باشی...
اگر سوالی چیزی هم داری می تونی توی همینجا مثلا از بانوی قصه بپرسی، توی پیج های عکاسی که آموزش دارن بپرسی معمولا جواب میدن.... می تونی دنبال مدل عکاسی باشی (اگر مشکلی نداری) یا افتتاحیه ها معمولا ممکنه دنبال مدل عکاسی باشن... باید بگردی دیگه...
من خودم عکس ندارم و فقط چندتا شانسی توی مراسمی جایی بوده که با مانتو و مقنعه و اینها عکس گرفتم... کلا بدون لباس بیرون یه دونه تار روز قبل از زایمان دارم... و خیلی تاسف می خورم که ندارم... ولی بعدش هم برای زمان زایمان هم برای 40 روزگیش عکاسی داشتیم... و یکم دردم التیام پیدا کرد... برای همین توصیه نمی کنم که نگیری اما به شرایطت هم توجه کن...
وقتی شرایط در حدی وخیمه که مجبوری تنها طلاهایی که دارید رو بفروشید، باید اولویت بندی کنی عزیزم... بخصوص برای امور غیرمترقبه پول کنار بذاری...
از نظر شخص من، اولویت اول برای هر خانم باردار، اوووول باید باید باید یه زایمان ایمن و با کیفیت باشه...
بعد ذخیره پول برای امور غیرمترقبه ی بچه...
بعد مسائل مرتبط با ایمنی بچه که مثلا اگر ماشین دارید یا قراره با ماشین این طرف و اونطرف برید، کریر یا بهتر از اون صندلی ماشین اوجب واجباته...
هزینه ی پوشک حداقل ماهی 300-400 مدنظرت باشه (اگر قراره پوشک نشه و بشورید، باید فکرش رو از الان بکنید...)
هزینه ی ویزیت های دکترش که الان زیر 70-80 نیست... هفته ی اول حداقل 1 تا دو تا 3 بار ویزیت ممکنه لازم باشه... بسته به اینکه بچه و شما در چه شرایطی هستید
داروها رو تا 3 ماه اول حدود ماهی 200-300 حداااقل بذار کنار...
بعد از همه ی اینها، یه سیسمونی کاملا هوشمندانه، مفید و مختصر با تحقیق و از جای مناسب تهیه بشه...
اگه قراره برید خونه ی خودتون، بسته به اینکه چند تا خواب داره (اصلا می تونی تخت بخری مثلا؟ می تونی اتاق بچه رو جدا کنی؟ و...)؟ کی قراره برید (چه تختی تا چه سنی تهیه کنی، کنارش تشک، روتختی و اینها هم هزینه داره باید لحاظ کنی و...)؟ اتاقها کمد دیواری داره (که ببینی چه کمدی بخری؟ اصلا نخری؟و...) ؟
موارد ضروری بهداشتی مثل کرم پوشک، زیر انداز، خشک کن، چند تا سرهمی، بسته به فصل یکی دو تا لباس برای بیرون بردن بچه... اینها رو می تونی بخری، بیشتر نخر که نمونه... اصلا زیاد نخر که می مونه... و اولویت هم لباس بچه نیست ابدا... هیچوقت هم به امید اینکه فروش میره چیزی رو نخر... اگر نوی نو هم باشه، باور کن شایدددد به زور بتونی 1.3 هزینه ای که کردی بفروشی...
یه نکته ی خواهرانه هم بگم... اینقدر درگیر ظواهر نباش... اینقدر به طرز فکردیگران اهمیت نده... چرا همش فکر می کنی که دیگران چی فکر می کنن؟ تا بچه نیومده یکم روی عزت نفست کار کن... اعتماد به نفست رو ببر بالا... هیچکس از آدمی که وابسته اس، ضعیفه، منفیه، نظری از خودش نداره خوشش نمیاد... سر همینه داری اینقدر از همه حرف می کشی و بهت کمک نمی کنن... اگه قدرت نشون می دادی، می دونستن حرفت حرفه... قرض میخوای یعنی سرت بره حرفت نمیره... با ضعیف بودن دائم تنها و تنهاتر میشی اما قدرتمند که باشیا، همه دورت موس موس می کنن که یه چیزی ازت بهشون برسه اما الان ازت فرار می کنن که یه وقت رو بهشون نندازی، یه وقت ازشون چیزی نخوای...
این اصل رو یادت باشه که هیچکس دوست نداره با آدم ضعیف باشه (چون فکر می کنن خودشون هم پایین کشیده میشن...)
از الان میخوای فکر کنی، به قرضت و قوله فکر نکن... اینقدر روی ضعیفت رو به بقیه نشون نده و نذار ضعف هات رو بدونن... نذار فکر کنن خیلی بیچاره ای دور از جونت... شده برو توی خونه ی ناقصت بشین ولی رو ننداز... نذار ملت همه چیزت رو بدونن.. اهدافت رو بدونن، آرزوهات رو بدونن... مطمئن باش اینطوری کمک های بیشتری دریافت می کنی چون حتی در ظاهر یه آدم قوی به نظر میای و این برای همه جذابه... شب یه نیمرو دور هم بخورید ولی نذار کسی فکر کنه از بدبختی بوده... با همون نیمرو خوشحال باش... بگو من انتخاب کردم که این نیمرو رو بخورم... نه از اینکه ندارم این رو انتخاب کرده باشم... توی همون نمیرو 2 تا قاشق آرد و ماست بزنی شده پنکیک، دو ق رب بزنی شده املت، 2 ق صیفی جات بزنی شده املت اسپانیایی، دو ق سیب زمینی و پیاز بزنی شده کوکو، 2 ق سبزی بزنی شده کوکو سبزی... می بینی فرق خاصی ندارن... بسته به اطلاعاتی که داری می تونی از چیزی که داری بهترین استفاده رو بکنی... پس سعی کن اطلاعاتت رو ببری بالا ولی از زندگی و درون زندگیت به کسی چیزی نگو... آدما استاد خراب کردن چیزای خوبن... حتی شده حسادت... شده تنگ نظری... شده کوچیک دیدن طرف مقابل... نمیذاره جوری حرف بزنه که تو دلگرم کارت بشی... بذار کارت معرف شخصیتت باشه... اونجایی که رسیدی نشون بده تو چه آدم بزرگی بودی و هستی...
توی یه مصاحبه از ریانا پرسیدن وقتی خیلی حالت خوب نیست چیکار می کنی؟ گفت تظاهر می کنم که حالم خوبه و در نتیجه حالم خوب میشه...
شما الان اصلا نمی بینی که یه خونه داری... چیزی که خیلی هم سنات آرزوش رو دارن... نمی بینی که سال دیگه، دو سال دیگه توی خونه ی خودتی و خونه به دوش نمیشی... غصه ی اجاره و رهن و اینها رو نداری... دکور خونه ت دست خودته... می تونی به سلیقه ی خودت درست کنی و تغییرات ایجاد کنی هیچکس هیچی بهت نمیگه... بچه ت آزاد توی خونه ت بزرگ میشه هی درگیر خط نکشیدن و دست نزدن به دیوار نمیشی... یه میخ بخوای بزنی استرس نمیگیری.. اگه ویلایی باشه بچه ت توی خونه ی حیاط دار بزرگ میشه، توی حیاط می تونی چیزایی که دوست داری بکاری، حتی شاید بتونی مرغ و خروس و بلدرچین و گربه و هر حیونی که دوست داری رو نگهداری پیش خودتون... می تونی تا هر وقت بخوای مهمون دعوت کنی... هر کاری میخوای توی خونه ت بکنی... کسی نمی تونه هیچی بهت بگه...
یا با خانواده ی همسرت زندگی می کنی و به فوایدش نگاه نمی کنی و فقط زوم میشی روی رفتارهاشون... نمی بینی که الان هزینه ی خورد و خوراکت تقریبا هیچه (توی سبد خانوارهای ایرانی، درصد زیادی از درآمد میره برای مواد غذایی... وقتی بری خونه ی خودت متوجه میشی یه کیلو گوشت که کلا 2-4 وعده بشه یا نشه، 250 پات آب میخوره... باید حدااقل ماهی 1 تومن برای گوشت قرمز بذاری کنار... یه دونه قزل می خری، میشه یه وعده ی یه نفر، باید دونه ای 100-150 پیاده شی... برای دو نفر دوبرابرش کن... برنج کیلویی 50 تومن و روغن کیلویی 200 تومن نمیذاره نفس بکشید... میوه گرون، صیفی و سبزی گرون... سبزی کیلو 20 تومن شده... اینها رو ببین جای ضعف ها)...
بعد داری پول جمع می کنی و خونه دار شدی... اگر جایی مستاجری می رفتی میدیدی که هر اسباب کشی 3-5 میلیون هزینه بر میداره... هر خونه ای یه سری تعمیرات داره که قبل از وارد شدن بهش معمولا باید انجام بدی... هزینه ی شارژ ساختمون، هزینه ی تعمیرات آسانسور و سقف و اینها نداری...
ببین اگر خونه ی مادرشوهرت نشستی، حتما فوایدی داشته برات که قبول کردی دیگه... بیا و اون فواید رو ببین...
اینی که میگی پول نداری رو با تمام وجود درک می کنم... حتی جرات نمی کردم برم خرید... انگار چون پول ندارم حق هم ندارم ببینم و ملت می فهمن که من اون قدرته رو ندارم... و وقتی من این رو فهمیدم، کم کم روی خودم کار کردم... اولا که روی نیازهام فکر و خرید هوشمندانه می کردم، دوما اینکه فهمیدم که اون فروشنده قرار نیست بفهمه من پول دارم یا ندارم... فقط ساخته و پرداخته ی ذهنمه که انگار وقتی پول ندارم، قدرت هم ندارم... یعنی می ترسیدم بگم نمی خوام و او فکر کنه پول ندارم (و نداشتم هم)... ولی از اون موقع خیلی وقتا پیش اومده که شاید پول داشتم، شاید پول نداشتم، ولی اگر برام گرون بوده، گفتم پول ندارم و اومدم بیرون... شاید حتی مثلا 30 تومن توی حسابم بوده، طرف گفته این 1 تومنه، من با قدرت گفتم نمی تونم اینقدر براش هزینه کنم و اومدم بیرون... با همون حالتی که اگر 500 توی حسابم بود و پول هم نداشتم میومدم بیرون... ولی قبلا نه... اصلا جرات داخل مغازه شدن و قیمت گرفتن هم نداشتم...
پس فکر می کنم شما هم بهتره که روی خودت کار کنی... چرا اینهمه موارد مفید رو نمی بینی که توی زندگی داری؟ چرا همش چشمت به دست دیگرانه؟ چرا قدرتمندانه خرج نمی کنی به جای اینکه حس نیازمندانه داشته باشی؟ چرا وقتی نداری، باید 400-500 تومن حروم یه چیز بدلی کنی عاطفه؟
من خودم برای زایمان وضعیتم مالیم معمولی بود واقعا... ولی اولین کارم انتخاب دکتر و بیمارستان درست بود که نخ درست استفاده کنن، دکترم دستش فرز باشه، عوارض زایمانم کم باشه وووو خیلی مسائل مهم دیگه... و خدا رو شکر پسرم زود دنیا نیومد، زردی نداشت، مشکلات متابولیک نداشت و اون هزینه ای که گذاشته بودم کنار، دست نخورد (البته پسرم کولیک و ریفلاکس داشت که خودش هزینه بره و خیلی از داروهاش خارجی بود ولی در طی مثلا 9 ماه این هزینه ها انجام شد و فشار وارد نشد بهمون) و در کنار کادوهاش حدود 3 تا سکه خریدیم گذاشتیم کنار... این شد برای پسرم (اسما) ولی همسرم اصلا از این حرفا نداره... و به واقع مال همه مونه... اون طلایی هم که مثلا اگه همسرم می خرید، قرار بود برای همه باشه و فقط یه مدتی من ازش استفاده کنم دیگه... وگرنه کدوم زنی توی سختی زندگی از طلاش نمی گذره؟ من جای اینکه پول رو پیش خور کنم، اومدم و بهترین زایمان رو در یه بیمارستان عالی و توسط یه دکتر خیلی خوب انجام دادم، هر چی خریدم بهترین کیفیت و کارآمدی رو داشت، حتی عکاسی بعد زایمان رو هم داشتم و بدون فکر کردن به هزینه انجامش دادیم... ولی ولی ولی، به هیچکس نگفتم یه قرون کمکم کنن، هر چی هم کادو گرفتیم، گفتم خیلی زحمت کشیدید وووو...
من حتی یه بارم به کسی نگفتم پول میخوام... هر کس کادو داد با کمال میل تشکر کردم ولی با اینکه شاغل نبودم، با اینکه دانشجو بودم و........................، با همه ی اینها، کل سیسمونی رو خودم با وام های دانشجوییم خریدم، هزینه ی زایمانم با همون پرداخت شد... اصلا به کسی نگفتم این پول از کجا اومد، همسرم چیکار کرد یا نکرد و چی شد و چی نشد... اصلا به کسی گزارش ندادم... اتفاقا میگفتم که بهترینا رو دارم براش میخرم (که همینطور هم بود) اما عاقلانه و هوشمندانه (با تحقیق و بررسی کیفیت در کنار قیمت)... اصلا هیچ جا بحث کادوی زایمان و اینها رو مطرح نکردم... به کسی چه مربوط؟ همین که من بهترین جا برم برای زایمان و همسرم پشت انتخابای من باشه و بهترین رو برای من و بچه بخواد برام کافی بود... حتی یکبار ما حرف نزدیم که چه سقفی باشه برای زایمان یا هزینه ی بچه... و خدا رو شکر به مرور وضعمون بهتر و بهتر شد... و هر روز من شاکر نعمت ها هستم... حتی من از کرونا تشکر می کنم که فرصت شرکت کردن توی کنفرانس های علمی در اقصی نقاط جهان رو برای من فراهم کرد... که بهم یادآوری می کنه که چقدر بوی کباب و گوشت و بلال تازه خوبه... بوی مه و خزه و دریا چقدر خوبه... در مورد بقیه ی مسائل که بماند چقدر جای شکرگزاری هست... نعمت هات رو ببین... ازشون تشکر کن... بذار نعمت به سمتت جاری بشه... ببین تا حالا چیا داشتی و داری...
برای شما هم آرزو می کنم که دختر گلت خوش پاقدم باشه (یه نفر به خود من این رو گفت و شدیدا به دلم نشست... احساس می کنم به آرزوی خوب او هم مربوط بوده که وضع مالیمون بهتر شد...)
بازم یادآوری می کنم که توی ذهنت باشه... هیچکس دوست نداره با آدم ضعیف باشه... سعی کن روی خودت کار کنی و قدرتمند شی... اونوقته که همه آرزو می کنن یه نیم نگاهی بهشون بکنی و نظر لطفت بهشون بیفته... نه اینکه بگن ای بابا این باز با بدبختیاش برای ما اومد... اگه اینقدر بد بهش می گذره خب جدا شه، چرا داره از طرفش بچه دارم میشه؟ وقتی ما از شرایط خودمون شکایت کنیم، در نظر بیننده و شنونده، ضعف خودمون رو هم نشون میدیم که چقدر انتخاب بدی داشتیم... چقدر مهارت ها رو نداریم... چقدر خودمون بد و ضعیف هستیم... متاسفانه این اولین تصویریه که به ذهن طرف مقابل میدیم و همین آدما رو از ما دور می کنه... باید جوری رفتار کنی که برای دیدنت صف بکشن دختر... کار داری، خونه داری، شوهر و بچه داری... ولی همیشه شاکی هستی... همیشه چشمت به دست و دهن دیگرانه... که چی بهت میگن یا چی بهت میدن... بقیه رو ول کن و زندگی خودت رو زندگی کن...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم