ترگل من این مشکل با داداشم دارم اولش که پسرم ببینتش اگر با لباس بیرون باشه گریه میکنه لباس خونگی باهاش اوکیه
داداش منم حساس و مهربون کلی غصه میخوره
اما در حد ۵تا۱۰ دقیقه بعد باهاش اوکی میشه و میره تو اتاقش بازی برای داییش اسم هم گذاشته قربونش برم
تا یه سنی خونه پدر ش میرفتیم تا میدیدشون میزد زیر گریه میبردمش تو اتاق آرومش میکردم
پسرم برعکس تابستون که میوه رو باید قایم میکردم نخوره الان اصلا میوه نمیخوره
سیب و خیار رو ریز ریز میکنه از دهنش میریزه بیرون
شاید یه پر نارنگی بخوره
از اول هم موز دوست نداشت اگر با چیزی قاطی کنم میخوره
جدیدا هم یه قاشق غذا میخوره میره یه دور میزنه میاد فقط هم میگه سفره بنداز رو صندلی نمیشینه
موندم چه جوری بهش میوه بدم
فاطمه جان خیلی سخته
یوتاب راست میگه به شوهرت بگو از رستوران غذا بگیره باهم بخورید انرژی داشته باشی به پسرت برسی
یه سوپ هم بعدا درست کن یا بگو برات بزاره
داداش منم حساس و مهربون کلی غصه میخوره
اما در حد ۵تا۱۰ دقیقه بعد باهاش اوکی میشه و میره تو اتاقش بازی برای داییش اسم هم گذاشته قربونش برم
تا یه سنی خونه پدر ش میرفتیم تا میدیدشون میزد زیر گریه میبردمش تو اتاق آرومش میکردم
پسرم برعکس تابستون که میوه رو باید قایم میکردم نخوره الان اصلا میوه نمیخوره
سیب و خیار رو ریز ریز میکنه از دهنش میریزه بیرون
شاید یه پر نارنگی بخوره
از اول هم موز دوست نداشت اگر با چیزی قاطی کنم میخوره
جدیدا هم یه قاشق غذا میخوره میره یه دور میزنه میاد فقط هم میگه سفره بنداز رو صندلی نمیشینه
موندم چه جوری بهش میوه بدم
فاطمه جان خیلی سخته
یوتاب راست میگه به شوهرت بگو از رستوران غذا بگیره باهم بخورید انرژی داشته باشی به پسرت برسی
یه سوپ هم بعدا درست کن یا بگو برات بزاره