(۱۴۰۰/۴/۱۷، ۰۳:۰۵ عصر)liyane نوشته است: سلام به همگي پسر گل من ٤٠٠/٤/١٤ ساعت ٧:٣٠ دقيقه صبح به دنيا اومد
من به چند نفر قول داده بودم راجع به بيمارستان توضيح بدم ، الوعده وفا
ساعت ٥/٤٥ دقيقه ي صبح بيمارستان بوديم و كاراي پذيرش رو انجام داديم ، ما اتاق خصوصي ميخواستيم كه گفتن فعلا خالي ندارن مگر اينكه صبر كنيم تا ساعت ٢ كه اگر خالي شد منتقل بشي كه ما قبول نكرديم و توفيق اجباري اتاق وي آي پي نصيبمون شد ( هزينه ٦٥٠٠)
وارد اتاق عمل شدم دكتر بيهوشي بيحسي نخاعي رو برام انجام داد دردي نداشت ولي نميدونم چرا وقتي مواجه شدم استرس گرفتم كه بهم گفت برات ارامبخش تزريق ميكنم كه متوجه نشي ( بي اندازه مهربون و مسوول بود)
خانوم دكترم اومد باهام سلام و احوالپرسيه خيلي گرمي كرد و يه خانوم ديگه اومد گفت ميخواي برات فيلم برداري كنم از عمل و تولد نوزادت كه گفتم انجام بده ( هزينه يك ميليون )
در حين عمل خيلي چيزي يادم نمياد چون ارامبخشه اثر كرده بود فقط وقتي بچه به دنيا اومد صداي گريه ش منو به خودم اوورد و گذاشتن روي صورتم و گرماشو حس كردم ( نميدونيد چقد شيرين بود اون لحظه )
بعد عمل وارد ريكاوري شدم يه خانوم ديگه كه قبل من بود هم اونجا بود داشت ناله ميكرد من دردم اندازه درد پريود بود و قابل تحمل با خودم گفتم خداروشكر شانس اووردم درد ندارم
بعد ريكاوري قبل اينكه وارد بخش بشم اومدن ماساژ رحمي ميتونم بگم رحممو ميچلوندن درد داشت آي و آي ميكردم ولي باز قابل تحمل بود ( نگو من هنوز بي حسم و درست متوجه نميشم )
منو بردن اتاقم ( اتاق شيك بود خوشم اومد ) منم شاد و شنگول بچه رو دوباره ديدم ( همسرم ميگفت توي دلم گفتم چه عمل ساده اي )
تا اينكه اومدن سرم وصل كردن يكي از سرم ها توش داروي جمع كننده رحم بود كه وقتي وصل شد من هي حس كردم دردام داره زياد ميشه
پرستار رو صدا كردم گفتم درد دارم برام دوتا امپول مسكن زد ولي مگه اثر ميكرد همچنان درد داشتم تا اينكه يه پرستار اومد دوباره شكممو فشار بده گفت تا ٥ بشمري تمومه
چشمتون روز بد نبينه من چه زجه اي زدم زير دستش بعد دردم بيشتر شد پرستارو صدا زدم اومد برام مورفين زد و شياف گذاشت ديگه كم كم دردم كم شد و كمك كردن راه برم
ميتونم بگم درداي بعد از عملم دو ساعت درد شديد بود و بعد دردا واقعا كم شد
راجع به اخلاق رفتار پرسنل ميتونم بگم عالي بود واقعا محترمانه برخورد ميكردن يه پرستار و كمك ماما اومدن خودشونو معرفي كردن و برام واقعا سنگ تموم گذاشتن حتي باهام توي سرويس بهداشتي اومدن و لباسامو عوض كردن و پوشك گذاشتن و وقتي من عذر خواهي كردم بهم ميگفتن اختيار داريد نفرماييد اصلا لازم به عذر خواهي نيست
يه چيزي هم توي پرانتز بگم همسرمم انعاماي خيلي زياد و بي رويه اي به همه ميداد متاسفانه ( من با افراط واقعا مخالفم ) حالا من نميدونم اينهمه عزت و احترام مربوط به قسمت وي آي پيه يا بخشيش هم مربوط به انعامايي بود كه از همسرم ميگرفتن!!
راستي توي اتاقمم هر تعداد همراهي كه ميخواستم ميشد بمونن محدوديت نداشت ولي ملاقات ممنوع بود
يه چيز ديگه هم من يادم رفت بگم من همراه با عمل سزارينم يه جراحي زيبايي هم داشتم كه دكترم اون تيكه از پوست و چربيه زيرش كه بعد از سزارين حالت چروكيده و افتاده به شكم ميده رو برام برداشت ، شايد يه بخشي از دردام به اون عمل هم بستگي داشت
در ضمن كيستمم چك كرد كه متاسفانه دوباره برگشته بود و اونا رو هم برام برداشت
بچه ها آندومتريوز واقعا مزخرفه و حس ميكنم كلا خوب شدني نيست مدام برميگرده خيلي مواظب باشيد و چكاب رو پشت گوش نندازيد
در مجموع من از بيمارستان خيلي راضي بودم حتي ميتونم بگم رضايتم از پارسال هم بيشتر بود خدماتشون خوب و اخلاقشون عالي بود
لیانه جون خیلی مبارک باشه عزیزم

ان شاءالله گل پسرت خوش قدم و پر روزی باشه

اگه دوست داشتی خاطره ی زایمانت رو توی این تاپیک هم بفرست

http://www.khanumha.com/showthread.php?tid=192
اسم بیمارستان هم بگی خیلی بهتره

آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم