هانیل جان، دیروز با دقت کمتری تونستم حرفات رو بخونم، پس یه سری چیزها جا افتاد.
اول این که اتفاقایی که تو اینستاگرام میشنوی واسه آدما میفتن رو اصلاَ وارد زندگیت نکن. خیلی مردها اگر ذاتشون خوب باشه اصلاَ دنبال این حواشی نیستن و واقعاَ فقط دل به کار دادن و به فکر پیشرفت هستن. ممکنه اصلاَ در جریان هیچ کدوم مسائلی که تو صفحه حوادثهای مدرن (همون اینستا) بازگو میشن نباشن. خیلی هم بده که ما اینور اونور همهش بدیها رو میشنویم و کمکم داریم فراموش میکنیم که آدمهای خوب هم وجود دارن و زندگیهای آروم و قشنگ هم کنارمون جریان دارن و همه بد نیستن. اگر از همسرت بدی ندیدی بیخود بر اساس بدیهایی که اطرافت شنیدی (و حتی ندیدی!) زندگیت رو نچین.
واقعیت امروز زندگی شما اینه که یک خونه همسرت داره که حالا یا توش ساکن هستید یا انقدر دوستش ندارید که ساکن باشید و خودتون جای دیگه نشستید و دوست دارید یک روزی خونهی بهتری بخرید که بتونید ساکنش بشید. حالا که هر دو درآمد دارید میتونید زودتر به اون حالت برسید. ولی اولاَ که تو ذهنت این رو حل کن با خودت که داشتن مال و اموال شخصی خیلی مهمه. اون فردگرایی ته ذهنت میتونه زندگی مشترکت رو خیلی خیلی تلخ و بینمک کنه. نمیگم داشتنشون بده ها! ولی میگم ذهنت رو به عنوان یک آدم احتمالاَ ۳۰ سالهی متأهل به سمت چیزهای مشترک معطوف کن. به این فکر کن که با پول هر دوتون میتونید زودتر چیزهای بیشتری بخرید. به این فکر نکن که تو به عنوان زنی که شوهر داره شوهرت خونه داره ولی خودت نداری. الان یک ساله ازدواج کردین و ذهنت هنوز «مشترک» فکر نمیکنه. من کاملاَ درکت میکنم و مدل شروع کردن زندگی مشترکمون تقریباَ شبیه بوده. آدم سالهای اول هنوز فکر میکنه باید همونطور که قبل ازدواج به عنوان یه زن شاغل به فکر پسانداز و پول بود، بعدش هم همونطوری باشه. ولی واقعیت اینه که چند سال دیگه که در لایههای زیرین ذهنت واقعاَ این رو متوجه شدی که شما تا ابد قراره یک زوج و در کنار هم باشین، کمکم میفهمی که دیگه کسی شما رو به عنوان یک انسان تنها قضاوت نمیکنه. اطرافیان نمیگن چرا این خانم که الان دیگه ۱۰ ساله داره کار میکنه از خودش خونه نداره. اطرافیان میگن که خب این خانم که ۵ ساله شوهر کرده (۴ سال دیگه رو دارم میگم) زندگیش خوبه و خونه هم دارن و فرضاَ بچه هم دارن و غیره و ذلک. دیگه شما رو به عنوان بخشی از یک خانوادهی کوچیک میبینن، نه یک فرد که کار کرده و پسانداز کرده و خونه خریده و اینها. (نگاه اطرافیان به آدم هم خیلی مهمه. نگو که من برای دل خودم فقط کاری رو میکنم. نگاه اطرافیان تا حد خیلی زیادی شکلدهندهی فکرهای آدم راجع به خودش هست).
اینها رو گفتم که بگم ممکنه آدم اول ازدواج خیلی فردگرا باشه اگر قبل ازدواج مستقل بوده باشه (که شما مشخصاَ بودی، همونطور که چیزی تحت عنوان جهیزیه از خانوادهت قبول نکردی و رو پای خودت بودی). ولی حتی فردگراترین آدمها هم بعد مدتی میفهمن که زوج بودن مزایایی داره و راحتیهایی داره. سعی کن روی اون مزایا تمرکز کنی. هر روز که بیدار میشی شکر کن که شوهرت خونهای داره. فکر کن یک «ما» هستید. بعد حالا در مراحل بعدی، وقتی فرضاَ ۶۰ سالتون شد، دیگه تا اون موقع شما شاید یک خونهی دیگه هم داشته باشید که به اسم هر دو باشه (اگر شوهرت عادل باشه و خودت هم من و تویی نکرده باشی تو زندگیتون)، ماشینهای بیشتر، و الیآخر. بعد تازه باید به فکر این باشید که به بچههاتون چه کمکهایی بکنید که زندگیشون رو بسازند.
زندگیت رو از scope بالا ببین. درگیر همین امسال و این دهه نباش. اینطوری میتونی کمکم بیشتر به حس «ما» بودن نزدیک بشی.
ببین الان زنهای ۵۰-۶۰ سالهی اطرافت که حس میکنی کلاَ خوشحال هستن و بدبخت نیستن رو که میبینی، آیا اصلاَ خبر داری که خونهای چیزی به اسمشون هست یا نه؟ اصلاَ چه فرقی میکنه در خوشحالی اون زنها؟ مهم اینه که تونستن ۴۰-۵۰ سال زندگی مشترکشون رو طوری اداره کنن که تهش خوشحال باشن. مردی که تو جوونی خونه خریده و الان هم اهل کاره و اول ازدواج هم ازت خواسته که کارت رو ادامه بدی و تو خرج زندگیتون سهیم باشی خیلی بعیده آدمی باشه که بعداَ قدر ندونه و همه چیز رو برای خودش بخواد. من فکر میکنم شوهرت از ایناست که خرج الکی الان نمیکنه ولی اگر شریکش بشی تو مسائل مالی و من و تویی نکنی بتونه با فکر اقتصادیش برای هردوتون زندگی خوبی بسازه و تهش یک زن خوشحال باشی. پس قدرش رو بدون و درگیر حرفای الکی اینستاگرام نباش. خیلی با دست و دلبازی هر چی داری رو استفاده کن برای هر دوتون، حتی گاهی برای شوهرت کادوی خوب بخر تا بهش یاد بدی که چجوری میشه طرف مقابل رو خوشحال کرد. حتی اگر همسرت کاملاَ باهات «رو» بازی میکنه و حساب پنهان نداره، میتونید حقوقتون رو بریزید تو یه حساب مشترک و قسطاتون رو هم مشترکاَ بدید و هر چی تهش موند یا حالا خرج عشق و حال کنید یا پسانداز کنید یا هر دو. البته این مرحلهی خیلی بالاتریه، ولی یک مدل رفتار اقتصادی خوب برای بعضی زوجهاست که هر دو نفر توش شاغلن. اگر همه پولاتون تو یه حساب باشه (با دو تا کارت مشترک و حق برداشت کامل برای هر دو طرف)، اونطوری وقتی خرجی میکنی و کارت میکشی حس نمیکنی همسرت حمایتت نمیکنه، بلکه حس میکنی هردوتون دارید همدیگه رو حمایت میکنید و کیفیت زندگی مشترکتون رو بالا میبرید. حس قدرت پیدا میکنی، چرا که به واسطهی دو نفر بودنتون، قدرت مالیتون بیشتره.
اول این که اتفاقایی که تو اینستاگرام میشنوی واسه آدما میفتن رو اصلاَ وارد زندگیت نکن. خیلی مردها اگر ذاتشون خوب باشه اصلاَ دنبال این حواشی نیستن و واقعاَ فقط دل به کار دادن و به فکر پیشرفت هستن. ممکنه اصلاَ در جریان هیچ کدوم مسائلی که تو صفحه حوادثهای مدرن (همون اینستا) بازگو میشن نباشن. خیلی هم بده که ما اینور اونور همهش بدیها رو میشنویم و کمکم داریم فراموش میکنیم که آدمهای خوب هم وجود دارن و زندگیهای آروم و قشنگ هم کنارمون جریان دارن و همه بد نیستن. اگر از همسرت بدی ندیدی بیخود بر اساس بدیهایی که اطرافت شنیدی (و حتی ندیدی!) زندگیت رو نچین.
واقعیت امروز زندگی شما اینه که یک خونه همسرت داره که حالا یا توش ساکن هستید یا انقدر دوستش ندارید که ساکن باشید و خودتون جای دیگه نشستید و دوست دارید یک روزی خونهی بهتری بخرید که بتونید ساکنش بشید. حالا که هر دو درآمد دارید میتونید زودتر به اون حالت برسید. ولی اولاَ که تو ذهنت این رو حل کن با خودت که داشتن مال و اموال شخصی خیلی مهمه. اون فردگرایی ته ذهنت میتونه زندگی مشترکت رو خیلی خیلی تلخ و بینمک کنه. نمیگم داشتنشون بده ها! ولی میگم ذهنت رو به عنوان یک آدم احتمالاَ ۳۰ سالهی متأهل به سمت چیزهای مشترک معطوف کن. به این فکر کن که با پول هر دوتون میتونید زودتر چیزهای بیشتری بخرید. به این فکر نکن که تو به عنوان زنی که شوهر داره شوهرت خونه داره ولی خودت نداری. الان یک ساله ازدواج کردین و ذهنت هنوز «مشترک» فکر نمیکنه. من کاملاَ درکت میکنم و مدل شروع کردن زندگی مشترکمون تقریباَ شبیه بوده. آدم سالهای اول هنوز فکر میکنه باید همونطور که قبل ازدواج به عنوان یه زن شاغل به فکر پسانداز و پول بود، بعدش هم همونطوری باشه. ولی واقعیت اینه که چند سال دیگه که در لایههای زیرین ذهنت واقعاَ این رو متوجه شدی که شما تا ابد قراره یک زوج و در کنار هم باشین، کمکم میفهمی که دیگه کسی شما رو به عنوان یک انسان تنها قضاوت نمیکنه. اطرافیان نمیگن چرا این خانم که الان دیگه ۱۰ ساله داره کار میکنه از خودش خونه نداره. اطرافیان میگن که خب این خانم که ۵ ساله شوهر کرده (۴ سال دیگه رو دارم میگم) زندگیش خوبه و خونه هم دارن و فرضاَ بچه هم دارن و غیره و ذلک. دیگه شما رو به عنوان بخشی از یک خانوادهی کوچیک میبینن، نه یک فرد که کار کرده و پسانداز کرده و خونه خریده و اینها. (نگاه اطرافیان به آدم هم خیلی مهمه. نگو که من برای دل خودم فقط کاری رو میکنم. نگاه اطرافیان تا حد خیلی زیادی شکلدهندهی فکرهای آدم راجع به خودش هست).
اینها رو گفتم که بگم ممکنه آدم اول ازدواج خیلی فردگرا باشه اگر قبل ازدواج مستقل بوده باشه (که شما مشخصاَ بودی، همونطور که چیزی تحت عنوان جهیزیه از خانوادهت قبول نکردی و رو پای خودت بودی). ولی حتی فردگراترین آدمها هم بعد مدتی میفهمن که زوج بودن مزایایی داره و راحتیهایی داره. سعی کن روی اون مزایا تمرکز کنی. هر روز که بیدار میشی شکر کن که شوهرت خونهای داره. فکر کن یک «ما» هستید. بعد حالا در مراحل بعدی، وقتی فرضاَ ۶۰ سالتون شد، دیگه تا اون موقع شما شاید یک خونهی دیگه هم داشته باشید که به اسم هر دو باشه (اگر شوهرت عادل باشه و خودت هم من و تویی نکرده باشی تو زندگیتون)، ماشینهای بیشتر، و الیآخر. بعد تازه باید به فکر این باشید که به بچههاتون چه کمکهایی بکنید که زندگیشون رو بسازند.
زندگیت رو از scope بالا ببین. درگیر همین امسال و این دهه نباش. اینطوری میتونی کمکم بیشتر به حس «ما» بودن نزدیک بشی.
ببین الان زنهای ۵۰-۶۰ سالهی اطرافت که حس میکنی کلاَ خوشحال هستن و بدبخت نیستن رو که میبینی، آیا اصلاَ خبر داری که خونهای چیزی به اسمشون هست یا نه؟ اصلاَ چه فرقی میکنه در خوشحالی اون زنها؟ مهم اینه که تونستن ۴۰-۵۰ سال زندگی مشترکشون رو طوری اداره کنن که تهش خوشحال باشن. مردی که تو جوونی خونه خریده و الان هم اهل کاره و اول ازدواج هم ازت خواسته که کارت رو ادامه بدی و تو خرج زندگیتون سهیم باشی خیلی بعیده آدمی باشه که بعداَ قدر ندونه و همه چیز رو برای خودش بخواد. من فکر میکنم شوهرت از ایناست که خرج الکی الان نمیکنه ولی اگر شریکش بشی تو مسائل مالی و من و تویی نکنی بتونه با فکر اقتصادیش برای هردوتون زندگی خوبی بسازه و تهش یک زن خوشحال باشی. پس قدرش رو بدون و درگیر حرفای الکی اینستاگرام نباش. خیلی با دست و دلبازی هر چی داری رو استفاده کن برای هر دوتون، حتی گاهی برای شوهرت کادوی خوب بخر تا بهش یاد بدی که چجوری میشه طرف مقابل رو خوشحال کرد. حتی اگر همسرت کاملاَ باهات «رو» بازی میکنه و حساب پنهان نداره، میتونید حقوقتون رو بریزید تو یه حساب مشترک و قسطاتون رو هم مشترکاَ بدید و هر چی تهش موند یا حالا خرج عشق و حال کنید یا پسانداز کنید یا هر دو. البته این مرحلهی خیلی بالاتریه، ولی یک مدل رفتار اقتصادی خوب برای بعضی زوجهاست که هر دو نفر توش شاغلن. اگر همه پولاتون تو یه حساب باشه (با دو تا کارت مشترک و حق برداشت کامل برای هر دو طرف)، اونطوری وقتی خرجی میکنی و کارت میکشی حس نمیکنی همسرت حمایتت نمیکنه، بلکه حس میکنی هردوتون دارید همدیگه رو حمایت میکنید و کیفیت زندگی مشترکتون رو بالا میبرید. حس قدرت پیدا میکنی، چرا که به واسطهی دو نفر بودنتون، قدرت مالیتون بیشتره.