ممنونم نسیمه جان و الهام گلی، روشنک عزیز خدا به دلت صبر و قرار بده
آره نسیمه جان طبیعی زایمان کردم و راضی ام، اینجوری شد که من ۲۸ام رفتم پیش دکترم برای مراقبتم که شده بود هفته ای یه بار، اونروز ازش خواستم معاینه م کنه ببینه دهانه رحمم باز شده یا نه که گفت ۱ سانت هستش و ... بهم اولتیماتوم داد تا ۲ دی که اگه دردات شروع نشد یا برو بستری شو یا سز، دیگه من اومدم خونه و فردا صبح ترشح صورتی دیدم ، رفتم بیمارستان اونجا معاینم کرد (به صورت وحشیانه ای) خیلی دردم اومد ، افتادم رو خونریزی ولی کم بود ،گفت ۲ سانتی، برو بستری شو،منم ترسیدم زنگ زدم ماما همراهم گفت نه بستری نشو پاشو بیا مطب ،رفتم اونجا ماما معاینم کردو گفت خوبه وضعیت خودتو بچه نگران نباش لازم نیست بستری شی که اگه بستریت کنن چون درد نداری آمپول فشار میزنن و سختت میشه، منم به حرفش گوش کردم و رفتم خونه ، دیگه کم کم کمردردام شروع شده بود ،خورد خورد درد داشتم تا۸ شب که شدید شدن،شدید شدن تا ۱۰،۳۰ تحمل کردم که دیگه دردام منظم شده بود دقیقا ۳،۴ دقیقه درد نداشتم بعد ۱ مین درد وحشتناک
اینجا زنگ زدم مامام گفت اگه دردات منظمه برو بیمارستان، دیگه پاشدیم با شوهرم رفتیم اونجا معاینم کردن گفتن ۴ شدی و بستری
دردام زیادو زیادتر میشد ، تا اینکه بی دردی اسپاینال برام زدن یکی دوساعتی درد نداشتم بعد دوباره شروع شد و دخترم به دنیا اومد
کلا از ۱۱،۳۰ رفتم بیمارستان تا ۳،۵۰ دخترم به دنیا اومد
بخیه هم مامام بهم گفت۵تا خوردی
از روز اولم سرپام،ضعیف شدم ولی از پس کارام براومدم، فکر کنم ضعیفی برای سز هم پیش میاد دقیق نمیدونم
آره نسیمه جان طبیعی زایمان کردم و راضی ام، اینجوری شد که من ۲۸ام رفتم پیش دکترم برای مراقبتم که شده بود هفته ای یه بار، اونروز ازش خواستم معاینه م کنه ببینه دهانه رحمم باز شده یا نه که گفت ۱ سانت هستش و ... بهم اولتیماتوم داد تا ۲ دی که اگه دردات شروع نشد یا برو بستری شو یا سز، دیگه من اومدم خونه و فردا صبح ترشح صورتی دیدم ، رفتم بیمارستان اونجا معاینم کرد (به صورت وحشیانه ای) خیلی دردم اومد ، افتادم رو خونریزی ولی کم بود ،گفت ۲ سانتی، برو بستری شو،منم ترسیدم زنگ زدم ماما همراهم گفت نه بستری نشو پاشو بیا مطب ،رفتم اونجا ماما معاینم کردو گفت خوبه وضعیت خودتو بچه نگران نباش لازم نیست بستری شی که اگه بستریت کنن چون درد نداری آمپول فشار میزنن و سختت میشه، منم به حرفش گوش کردم و رفتم خونه ، دیگه کم کم کمردردام شروع شده بود ،خورد خورد درد داشتم تا۸ شب که شدید شدن،شدید شدن تا ۱۰،۳۰ تحمل کردم که دیگه دردام منظم شده بود دقیقا ۳،۴ دقیقه درد نداشتم بعد ۱ مین درد وحشتناک
اینجا زنگ زدم مامام گفت اگه دردات منظمه برو بیمارستان، دیگه پاشدیم با شوهرم رفتیم اونجا معاینم کردن گفتن ۴ شدی و بستری
دردام زیادو زیادتر میشد ، تا اینکه بی دردی اسپاینال برام زدن یکی دوساعتی درد نداشتم بعد دوباره شروع شد و دخترم به دنیا اومد
کلا از ۱۱،۳۰ رفتم بیمارستان تا ۳،۵۰ دخترم به دنیا اومد
بخیه هم مامام بهم گفت۵تا خوردی
از روز اولم سرپام،ضعیف شدم ولی از پس کارام براومدم، فکر کنم ضعیفی برای سز هم پیش میاد دقیق نمیدونم