۱۴۰۰/۱۰/۶، ۰۳:۵۰ عصر
لیانه جون چقد حرفت حرف منه. خیلی دارم اذیت میشم سر این قضیه. انگار هر بار خوابیدن دختر کوچولوم یه فرصت طلاییه که باید ازش استفاده کنم. اگه یه روزی مثل امروز ساعت خوابهاشون به هر دلیلی با هم یکی نباشه و نتونم بزرگه رو ساکت نگهدارم تا به اون شیر بدم و دختر کوچولوم بیدار شه انگار مثلا لاتاری به اسمم درومد اما ایمیلمو چک نکردم و همه چی پرید 
اخه اینم چیزی بود که مثل هر بچه نرمال دیگهای قسمت ما نشد؟؟ مردم خندشون میگیره میگم شیر نمیخوره. گرسنهاش میشه اما نمیخوره، گریه میکنه اما مک نمیزنه!! اصلا ندیدن تا حالا همچین چیزی. یعنی یه وقتها انقد لجم میگیره که حد نداره.. الانم ساعت ۸ صبح خورد. تو خواب. یه لحظه چشمهاشو باز کرده بود من فوری خودم خم کردم نبینه منم! دیوونه خونه است رسما.

اخه اینم چیزی بود که مثل هر بچه نرمال دیگهای قسمت ما نشد؟؟ مردم خندشون میگیره میگم شیر نمیخوره. گرسنهاش میشه اما نمیخوره، گریه میکنه اما مک نمیزنه!! اصلا ندیدن تا حالا همچین چیزی. یعنی یه وقتها انقد لجم میگیره که حد نداره.. الانم ساعت ۸ صبح خورد. تو خواب. یه لحظه چشمهاشو باز کرده بود من فوری خودم خم کردم نبینه منم! دیوونه خونه است رسما.