۱۴۰۰/۵/۵، ۰۱:۲۲ عصر
عاطفه جان ما صبحانه خوردیم و راه افتادیم، بعد زمان ندادن توی نیلو و ما هی فکر می کردیم الان نوبتمون میشه الان نوبتمون میشه دیگه نوتلایی کا گرفته بودیم هی خوردم... وگرنه که اصلش نهار و میان وعده باید میخوردم... هنون موقع هم حالم بد شده بود از حجم شیرینی...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم