۱۴۰۰/۱۲/۱۲، ۱۲:۴۷ صبح
کژال فک کنم می بینن من تنها و بی کسم و بالاخره هر جور باشه از پس همه کارام برمیام، هیچوقت از کسی درخواست کمک نمی کنم، یکی کارش موردپسندم نباشه اصلا کارش ندارم و میرم خودم انجامش میدم و... و هیچوقتم ناله پیششون نمی کنم، فکر می کنن هر جور باهام برخورد کنن من تحمل می کنم!
یکی از دوستای خودم که ۴ سال هم خوابگاهی بودیم و من و روحیات و مشکلاتم رو نسبتا میشناسه، بهم می گفت بابا چرا با همه مشکل داری، حداقل خانواده ی شوهرتو راضی نگهدار که ملت فکر نکنن تویی که مشکل داری...
من واقعا ناراحت شدم... چون او انگار من هر چی میگم، آسیب هایی که خانواده م برام داشتن رو نمی بینه و بنده خدا از روستا هست و همش میگفت پدر و مادر بد نمیشن،خوبیتو میخوان، شماره شونو بده آشتیتون بدم وووو...
ولی به خدا کی می تونه تخریب شدنش رو تحمل کنه؟ باید خیلی بی عزت نفس باشی که تحمل کنی هر جور باهات برخورد بشه......... من نمی تونم واقعا... برام هم مهم نیست که حتی ۱ نفر هم منو نپسنده یا دوستم نداشته باشه... وقتی پدر و مادر و همخون خودم این برخوردا رو باهام کردن، از غریبه چه انتظاری هست؟
یعنی من باید بشینم هر جور میخوان باهام رفتار کنن چون خانواده م پشتم نیستن؟
به خدا من توی زندگیم بخاطر اینکه همسرمو دوست دارم موندم ولی خیلیا ممکنه فکر کنن چون پشت و پناه ندارم موندم و پا به پای همسر خیلی چیزا رو تحمل می کنم... یا خیلیا فکر کنن همسر بخاطر مهریه مه که نمی تونه طلاقم بده... ولی واقعا اگه روزی همو دوست نداشته باشیم بهشم گفتم با عزت و احترام جدا میشیم... من نه به مهریه ت نیازی دارم نه نفقه ت، اینقدر هنر دارم که حتی شده با آشپزی توی خونه از پس خرج خودم و بچه بربیام چهبرسه از تخصصم استفاده کنم، ولی چیزی که نمی تونم تحمل کنم اینه که من رو خرد کنی... من هستم اگر احترامم حفظ شه، یک درصد بی احترامم کنی میرم پشتمم نگاه نمی کنم خودشم میدونه یکی رو که خط میزنم دیگه طرف برام تموم شده اس...
والا من اگه بچه سر راهی بودم، یا یتیم بودم، شرایطم بهتر بود...
یکی از دوستای خودم که ۴ سال هم خوابگاهی بودیم و من و روحیات و مشکلاتم رو نسبتا میشناسه، بهم می گفت بابا چرا با همه مشکل داری، حداقل خانواده ی شوهرتو راضی نگهدار که ملت فکر نکنن تویی که مشکل داری...
من واقعا ناراحت شدم... چون او انگار من هر چی میگم، آسیب هایی که خانواده م برام داشتن رو نمی بینه و بنده خدا از روستا هست و همش میگفت پدر و مادر بد نمیشن،خوبیتو میخوان، شماره شونو بده آشتیتون بدم وووو...
ولی به خدا کی می تونه تخریب شدنش رو تحمل کنه؟ باید خیلی بی عزت نفس باشی که تحمل کنی هر جور باهات برخورد بشه......... من نمی تونم واقعا... برام هم مهم نیست که حتی ۱ نفر هم منو نپسنده یا دوستم نداشته باشه... وقتی پدر و مادر و همخون خودم این برخوردا رو باهام کردن، از غریبه چه انتظاری هست؟
یعنی من باید بشینم هر جور میخوان باهام رفتار کنن چون خانواده م پشتم نیستن؟
به خدا من توی زندگیم بخاطر اینکه همسرمو دوست دارم موندم ولی خیلیا ممکنه فکر کنن چون پشت و پناه ندارم موندم و پا به پای همسر خیلی چیزا رو تحمل می کنم... یا خیلیا فکر کنن همسر بخاطر مهریه مه که نمی تونه طلاقم بده... ولی واقعا اگه روزی همو دوست نداشته باشیم بهشم گفتم با عزت و احترام جدا میشیم... من نه به مهریه ت نیازی دارم نه نفقه ت، اینقدر هنر دارم که حتی شده با آشپزی توی خونه از پس خرج خودم و بچه بربیام چهبرسه از تخصصم استفاده کنم، ولی چیزی که نمی تونم تحمل کنم اینه که من رو خرد کنی... من هستم اگر احترامم حفظ شه، یک درصد بی احترامم کنی میرم پشتمم نگاه نمی کنم خودشم میدونه یکی رو که خط میزنم دیگه طرف برام تموم شده اس...
والا من اگه بچه سر راهی بودم، یا یتیم بودم، شرایطم بهتر بود...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم