شیدا جان، البته سپردن بچه دست کسی که خودش بچه اس، اصلا توصیه نمیشه و صد درصد آسیب هایی داره چه برای بزرگه که بار اضافی روی دوشش میذاره و از دنیای خودش دورش می کنه... نگهداری اصولی از بچه گاها حتی برای مادر هم طاقت فرساست، چه برسه بچه... و کلا آسیب های زیادی داره و خودش منشاء چندین تله ی روانی در بزرگسالیه...
چه برای کوچیکه که ممکنه براحتی عزت نفسش آسیب ببینه یا جیما آسیب ببینه و... من حتی مواردی خوندم که بچه رو سپردن به خاله یا عمه ی بالغ و بالای ۱۸ سال و رفتن بیرون و اون عمه بچه رو ول کرده روی مبل و بچه افتاده چشماش کج شده تازه به مادره هم نگفته، بچه رو داغ کرده، بچه رو هل داده بچه از پشت خورده زمین وووو... کلا یه لحظه نباید روی کمک آدمی که بچه نداره یا بخصوص خودش کودک یا نوجوان هست، حساب کرد...
تنها خرید رفتن و بیرون رفتن و اینها حداقل یکی رو میخواد که خودش بچه بزرگ کرده باشه و بدون اجبار بچه مون رو نگهداره، یا مراقب کودک، یا پرستار حرفه ای کودک... غیر از این واقعا باید حساب کنیم که توی ۳-۴ سال اول اگه همچین گمکهایی نداریم، تا وقتی که بچه یا بچه هامون برن مهد، ما فقط خودمون رو داریم و خدا و شاید کمی هم همسر...
اینکه میگن بچه کمک می کنه مثلا در این حد که بیاد باهاش جلوی چشم ما بازی کنه، یا مثلا برای آدم آب بیاره یا چیزی دست مادر بده یا مثلا برای بچه شعر بخونه یا داستان بگه یا عروسک بازی کنه... یا اصلا اینکه جایی بمونه یا مثلا مهد و مدرسه بره واقعا مادر یه نفسی می کشه... اما مثلا بچه دو ساله رو شاید راحت نشه جایی سپرد چون هنوز زبون باز نکرده...
که برای بچه ی اول، این بار روی دوش مراقب اصلیه، ولی دو تا که بشن ممکنه اولی دوست داشته باشه که همکاری کنه، ممکن هم هست دوست نداشته باشه... اجبار نمیشه کرد... ولی کوچیک که باشن بحث خطرات، احساس نادیده گرفته شدن و بقیه ی آسیب ها هم به کمک نداشتن و درک نکردنه اضافه میشه (من الان همینجوریش نمی تونم جلوی جیغ پسرمو بگیرم چه برسه که مثلا دومی رو آورده بودم و خواب بود و میخواست که بیدارش کنه...)
چه برای کوچیکه که ممکنه براحتی عزت نفسش آسیب ببینه یا جیما آسیب ببینه و... من حتی مواردی خوندم که بچه رو سپردن به خاله یا عمه ی بالغ و بالای ۱۸ سال و رفتن بیرون و اون عمه بچه رو ول کرده روی مبل و بچه افتاده چشماش کج شده تازه به مادره هم نگفته، بچه رو داغ کرده، بچه رو هل داده بچه از پشت خورده زمین وووو... کلا یه لحظه نباید روی کمک آدمی که بچه نداره یا بخصوص خودش کودک یا نوجوان هست، حساب کرد...
تنها خرید رفتن و بیرون رفتن و اینها حداقل یکی رو میخواد که خودش بچه بزرگ کرده باشه و بدون اجبار بچه مون رو نگهداره، یا مراقب کودک، یا پرستار حرفه ای کودک... غیر از این واقعا باید حساب کنیم که توی ۳-۴ سال اول اگه همچین گمکهایی نداریم، تا وقتی که بچه یا بچه هامون برن مهد، ما فقط خودمون رو داریم و خدا و شاید کمی هم همسر...
اینکه میگن بچه کمک می کنه مثلا در این حد که بیاد باهاش جلوی چشم ما بازی کنه، یا مثلا برای آدم آب بیاره یا چیزی دست مادر بده یا مثلا برای بچه شعر بخونه یا داستان بگه یا عروسک بازی کنه... یا اصلا اینکه جایی بمونه یا مثلا مهد و مدرسه بره واقعا مادر یه نفسی می کشه... اما مثلا بچه دو ساله رو شاید راحت نشه جایی سپرد چون هنوز زبون باز نکرده...
که برای بچه ی اول، این بار روی دوش مراقب اصلیه، ولی دو تا که بشن ممکنه اولی دوست داشته باشه که همکاری کنه، ممکن هم هست دوست نداشته باشه... اجبار نمیشه کرد... ولی کوچیک که باشن بحث خطرات، احساس نادیده گرفته شدن و بقیه ی آسیب ها هم به کمک نداشتن و درک نکردنه اضافه میشه (من الان همینجوریش نمی تونم جلوی جیغ پسرمو بگیرم چه برسه که مثلا دومی رو آورده بودم و خواب بود و میخواست که بیدارش کنه...)
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم