بچه ها من اصلا حس نمی کنم این کارای من کدبانوگریه... چون تقریبا هیچوقت خونه م همیشه تمیز نبوده... هیچوقت برای مدت مثلا 3-4 ساعت، سینکم خالی نبوده... با اینکه واقعا خیلییییی توی خونه درحال بدو بدو هستم... ولی بخصوص بعد از بچه، مثلا همون سوسیس و پیتزای خونگی که می خوام درست کنم، باید برنامه ریزی کنم کی زمان خرید گوشت باشه، و تا بیارم خونه و بشورم و خرد کنم که سایز چرخ گوشت بکنم، انواع گوشت ها رو جدا بشورم، معمولا کنارش مثلا قلم و پای مرغ و دل و اینها هم می گیرم اونها آماده ی غذاها بشن، رسمی که توی خونه مون داریم هر سری که گوشت میگیریم یه کباب برگ داریم، باید مزه دارشون کنم... گوشت های مرغ رو خرد و جدا و مزه دار و فریز کنم... قشنگ یه نصف روز می بره... بعد باید حداقل 5-6 ساعتی بره توی فریزر، میشه شب، میفته به فرداش، بعد بخاطر حضور بچه باید هماهنگ کنم همسر باشه که کمک کنه وگرنه دست تنها نمیشه... بعد چون گوشت زیاد توی فریزر مونده بوده، چند ساعت باید یخش کم شه... بعد باید قشنگ 2-3 ساعت بذارم برای خرید و تفت دادن و پودر کردن ادویه هاییم که تموم شدن... بعد اندازه گیریشون... میشه فردا ظهرش سوسیس آماده اس تا اون خنک شه و من خمیر رو بگیرم و آماده شه و پیتزا کامل آماده ی خوردن شه، میشه ساعت 3-4 بعد از ظهر که با بچه شده تا 5-6 هم درگیریم یه وقتا هم سوسیس رو استراحت میدم و میفته فرداش... با کلی ظرف و کثیفی که بعدش جارو و تمیزکاری و دستمال کشی میخواد آخر شبم مثل مرده میفتم دیگه...
ظرفها هم معمولا میفتاد برای فردا... ولی یه چالشی برای خودم از امروز گذاشتم که شب سینک تمیز باشه و کتری هم پر باشه... و شب هم زودتر بخوابم... اصلا کار راحتی نیست آدم توی خونه کارهای خونه رو انجام بده... کلی وقت میبره...
یا مثلا من همیشه خریدام رو می شستم ولی آخر شب با همسر از خرید میومدیم و او میرفت استراحت می کرد و من میشستم و فردا که خشک میشد جاسامون می کردم و میچیدمشون... از همون اول ازدواج... ولی توی کرونا که بچه کوچیک دارم و خونه هم کوچیکه، قشنگ نصف روز بدووووو بدووووو فقط در حال خرید تنهااااااییییییی و همسر و پسر توی ماشین درحال وقت گذروندن چون نمیشه باهم بریم خرید، بعدش شستن و خشک کردن و چیدن و کنترل بچه که دست نزنه و نریزه و نپاشه و خریدا رو توی دهنش نکنه... فووووق العاده وقت گیره... اوفففف اصلا از خرید متنفر شدم... بسکه بعدش کار داره...
اگه منظورتون خانمیه که توی خونه بخوره و بخوابه من اصلا ندیدم و هیچوقت همیچین حالتی رو توی خونه ی خودم نداشتم... من قدم به گاز نمی رسید آشپزی می کردم حتی مهمون میومد تا مامانم از سر کار بیاد من شام یا نهار میذاشتم... توی نوجوانی نذری رو جمع و جور می کردم... از اول ازدواج هم یا درحال مطالعه ی سنگین کنکورها بودم، یا دانشجو بودم، یا سر کار می رفتم، خونه نشینیم هم بعد از بچه بوده که خونه دار شدم و میگم به این صورتیه که گفتم... البته همین ترم گذشته هم به لطف کرونا، من یه روز در هفته کلاس هم داشتم و خیلییییی توی روحیه م تاثیر مثبتی داشت و انگار ظهر تازه از خواب بیدار شدم با اینکه از 7 بدو بدوهام شروع میشد که صبحانه بدم به همسر و پسر و بفرستمشون بیرون... برای همینه میگم کار بیرون در مقابل کار خونهو بچه هیچیییی نیست...
من تصورم اینه که همه ی خانما همین کارا رو می کنن... چون خانمای شاغل معمولا دیرتر بچه دار میشن اما خانمهای خونه دار خیلی زودتر درگیر بچه و سختیش میشن... بالاخره یربه یر میشه به نوعی... دیگه نمی دونم چقدر از تصوراتم واقعیه... یعنی بچه هم نبود من تا پیتزا رو خودم تنهایی درست می کردم ولی خب خیلی راحت تر بود... بعد از بچه کار تزم معلق مونده و من دارم به بچه و خونه داری می رسم...
در کل به نظرم خانما به ازای هر بچه حداقل 3-4 سال از پیشرفت جا می مونن و اگه دست تنها باشن در بهترین حالت درجا میزنن... وگرنه پسرفت هم می کنن... ولی برای خود من 2 سال اول خیلی مهم بود که فول تایم پیش بچه باشم و وقف او باشم... واقعا هم آثارش رو می بینم... که با این سن کمش فوق العاده راحته و بدون من هه جا می مونه پیش باباش و دوست های باباش می مونه (با باباش که میره بیرون میرن محل کارش و یه وقت کاری باشه که همسرم لازم باشه بره برای دقایقی می مونه پیش همکارای باباش...)، با همه مهربونه و می خواد ارتباط بگیره... حتی الان که باباش نمی تونه بره نون بگیره و من باید برم، صبح که بیدار میشه براش کلیپ میذارم و توضیح میدم که دارم میرم نون بخرم و فوری میام قبل از اینکه کلیپش تموم شه... واقعا بدون هیچ گریه و آه و ناله ای هم می مونه... با اینکه دیدم بچه هایی که توی تایم اضطراب جدایی، مراقب اصلی اونها رو جایی میذاشته و بچه حتی مهد نتونسته بره... تا 5-6 سالگی با جیغ و داد خونه ی مامان بزرگاش می مونده وووو... خلاصه که بچه بزرگ کردن فداکاری فوق العاده ای می خواد... اگه دوست دارید وویس های صفر تا سه سال دکتر هلاکویی رو گوش بدید ببینید چقدر اون دو سه سال اول مهمه... چقدر مادری که توی تایم 6 تا 18 ماه دائم پیش بچه هست، داره کار بزرگی می کنه (حتی ممکنه اطلاعاتی هم نداشته یا مجبور بوده ولی تاثیرش در عزت نفس، استقلال و شجاع بودن بچه، غیر قابل انکاره... و می بینیم خیلی بچه ها رو که مامان خونه دار داشتن ولی از نظر روحی خیلییییی حالشون خوبه، خودشون رو دوست دارن، شرایط زندگیشون رو دوست دارن... فوق العاده اعتماد به نفس و عزت نفس دارن و همه ی اینها برمیگرده به حضور مراقب اولیه که معمولا مادره در اون 2 سال اول...)... خلاصه که توی خونه نشستن از چندین جهت سختی های خودش رو داره و حتی گیس گلابتون می گفت خیلی از مراجعاش (ایشون فقط به خانم های موفق با تحصیلات و درآمد بالا مشاوره میده) اعتراف می کنن که بخاطر فرار از بچه داریه که اصرار به برگشت به سرکارشون دارن... باورم نمیشد ولی الان می فهمم که سر کار بودن حتی کارهای صحرایی، خود خود زنگ تفریحه چه برسه پشت میز نشستن و کارمند بودن که خیالت بابت خیلی چیزا راحت باشه... به نظرم خیلی در حق خانم های خونه دار اجحاف میشه و من خودم تازه به همچین موضوعی رسیدم...
ظرفها هم معمولا میفتاد برای فردا... ولی یه چالشی برای خودم از امروز گذاشتم که شب سینک تمیز باشه و کتری هم پر باشه... و شب هم زودتر بخوابم... اصلا کار راحتی نیست آدم توی خونه کارهای خونه رو انجام بده... کلی وقت میبره...
یا مثلا من همیشه خریدام رو می شستم ولی آخر شب با همسر از خرید میومدیم و او میرفت استراحت می کرد و من میشستم و فردا که خشک میشد جاسامون می کردم و میچیدمشون... از همون اول ازدواج... ولی توی کرونا که بچه کوچیک دارم و خونه هم کوچیکه، قشنگ نصف روز بدووووو بدووووو فقط در حال خرید تنهااااااییییییی و همسر و پسر توی ماشین درحال وقت گذروندن چون نمیشه باهم بریم خرید، بعدش شستن و خشک کردن و چیدن و کنترل بچه که دست نزنه و نریزه و نپاشه و خریدا رو توی دهنش نکنه... فووووق العاده وقت گیره... اوفففف اصلا از خرید متنفر شدم... بسکه بعدش کار داره...
اگه منظورتون خانمیه که توی خونه بخوره و بخوابه من اصلا ندیدم و هیچوقت همیچین حالتی رو توی خونه ی خودم نداشتم... من قدم به گاز نمی رسید آشپزی می کردم حتی مهمون میومد تا مامانم از سر کار بیاد من شام یا نهار میذاشتم... توی نوجوانی نذری رو جمع و جور می کردم... از اول ازدواج هم یا درحال مطالعه ی سنگین کنکورها بودم، یا دانشجو بودم، یا سر کار می رفتم، خونه نشینیم هم بعد از بچه بوده که خونه دار شدم و میگم به این صورتیه که گفتم... البته همین ترم گذشته هم به لطف کرونا، من یه روز در هفته کلاس هم داشتم و خیلییییی توی روحیه م تاثیر مثبتی داشت و انگار ظهر تازه از خواب بیدار شدم با اینکه از 7 بدو بدوهام شروع میشد که صبحانه بدم به همسر و پسر و بفرستمشون بیرون... برای همینه میگم کار بیرون در مقابل کار خونهو بچه هیچیییی نیست...
من تصورم اینه که همه ی خانما همین کارا رو می کنن... چون خانمای شاغل معمولا دیرتر بچه دار میشن اما خانمهای خونه دار خیلی زودتر درگیر بچه و سختیش میشن... بالاخره یربه یر میشه به نوعی... دیگه نمی دونم چقدر از تصوراتم واقعیه... یعنی بچه هم نبود من تا پیتزا رو خودم تنهایی درست می کردم ولی خب خیلی راحت تر بود... بعد از بچه کار تزم معلق مونده و من دارم به بچه و خونه داری می رسم...
در کل به نظرم خانما به ازای هر بچه حداقل 3-4 سال از پیشرفت جا می مونن و اگه دست تنها باشن در بهترین حالت درجا میزنن... وگرنه پسرفت هم می کنن... ولی برای خود من 2 سال اول خیلی مهم بود که فول تایم پیش بچه باشم و وقف او باشم... واقعا هم آثارش رو می بینم... که با این سن کمش فوق العاده راحته و بدون من هه جا می مونه پیش باباش و دوست های باباش می مونه (با باباش که میره بیرون میرن محل کارش و یه وقت کاری باشه که همسرم لازم باشه بره برای دقایقی می مونه پیش همکارای باباش...)، با همه مهربونه و می خواد ارتباط بگیره... حتی الان که باباش نمی تونه بره نون بگیره و من باید برم، صبح که بیدار میشه براش کلیپ میذارم و توضیح میدم که دارم میرم نون بخرم و فوری میام قبل از اینکه کلیپش تموم شه... واقعا بدون هیچ گریه و آه و ناله ای هم می مونه... با اینکه دیدم بچه هایی که توی تایم اضطراب جدایی، مراقب اصلی اونها رو جایی میذاشته و بچه حتی مهد نتونسته بره... تا 5-6 سالگی با جیغ و داد خونه ی مامان بزرگاش می مونده وووو... خلاصه که بچه بزرگ کردن فداکاری فوق العاده ای می خواد... اگه دوست دارید وویس های صفر تا سه سال دکتر هلاکویی رو گوش بدید ببینید چقدر اون دو سه سال اول مهمه... چقدر مادری که توی تایم 6 تا 18 ماه دائم پیش بچه هست، داره کار بزرگی می کنه (حتی ممکنه اطلاعاتی هم نداشته یا مجبور بوده ولی تاثیرش در عزت نفس، استقلال و شجاع بودن بچه، غیر قابل انکاره... و می بینیم خیلی بچه ها رو که مامان خونه دار داشتن ولی از نظر روحی خیلییییی حالشون خوبه، خودشون رو دوست دارن، شرایط زندگیشون رو دوست دارن... فوق العاده اعتماد به نفس و عزت نفس دارن و همه ی اینها برمیگرده به حضور مراقب اولیه که معمولا مادره در اون 2 سال اول...)... خلاصه که توی خونه نشستن از چندین جهت سختی های خودش رو داره و حتی گیس گلابتون می گفت خیلی از مراجعاش (ایشون فقط به خانم های موفق با تحصیلات و درآمد بالا مشاوره میده) اعتراف می کنن که بخاطر فرار از بچه داریه که اصرار به برگشت به سرکارشون دارن... باورم نمیشد ولی الان می فهمم که سر کار بودن حتی کارهای صحرایی، خود خود زنگ تفریحه چه برسه پشت میز نشستن و کارمند بودن که خیالت بابت خیلی چیزا راحت باشه... به نظرم خیلی در حق خانم های خونه دار اجحاف میشه و من خودم تازه به همچین موضوعی رسیدم...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم