۱۴۰۰/۵/۲۵، ۰۴:۵۵ صبح
بچه ها برام دعا کنین
ساعت نزدیک ۴ صبحه
خواهرشوهرم اومد دم خونمون گفت مادرشوهرم حالش بد شده
بیچاره شوهرم
دلم مثل سیر و سرکه میجوشه تا برن و بیان
اخ کی این روزا تموم میشن
اصصلا رعایت نمیکنن مادرشوهرم دیروز راست راست راه میرفت کاراشو کم کم میکرد ی پارچه سرش بسته بود و سرفه میکرد و باز میومد تو حیاط
از دور گفتم ک شام من میپزم ک بالا نرم یهو دیدم خودش وسایل مربوط ب شام رو اورد تو خونمون
دوس داشتم فقط جیغ بزنم
ب شوهرم گفتم کلی حرص خورد گفت اینا هممونو ب کشتن میدن اخرش
نمیدونم برم خونه مادرم اینا یا بمونم تو خونه خودم
برم اونجا استرس شوهرم رو دارم
روزا اول ک برادرشوهرم گرفت مادرشوهرم خیلی عادی بدون ماسک میرفت پیشش
من استرس شدید گرفتم بخدا
خواهرشوهرم طفلی ماسک زده و تموم کارا رو میکنه دلم واسه خودم و خواهرشوهرم و شوهرم میسوزه
مامانم اینا همشون گرفتن ولی خواهرم مدام اسپری گلاب و الکل دستشه
اونجا هم خواهرم طفلی کارا گردنشه
خدایا کی این کابوس تموم میشه
مردم از استرس
ساعت نزدیک ۴ صبحه
خواهرشوهرم اومد دم خونمون گفت مادرشوهرم حالش بد شده
بیچاره شوهرم
دلم مثل سیر و سرکه میجوشه تا برن و بیان
اخ کی این روزا تموم میشن
اصصلا رعایت نمیکنن مادرشوهرم دیروز راست راست راه میرفت کاراشو کم کم میکرد ی پارچه سرش بسته بود و سرفه میکرد و باز میومد تو حیاط
از دور گفتم ک شام من میپزم ک بالا نرم یهو دیدم خودش وسایل مربوط ب شام رو اورد تو خونمون
دوس داشتم فقط جیغ بزنم
ب شوهرم گفتم کلی حرص خورد گفت اینا هممونو ب کشتن میدن اخرش
نمیدونم برم خونه مادرم اینا یا بمونم تو خونه خودم
برم اونجا استرس شوهرم رو دارم
روزا اول ک برادرشوهرم گرفت مادرشوهرم خیلی عادی بدون ماسک میرفت پیشش
من استرس شدید گرفتم بخدا
خواهرشوهرم طفلی ماسک زده و تموم کارا رو میکنه دلم واسه خودم و خواهرشوهرم و شوهرم میسوزه
مامانم اینا همشون گرفتن ولی خواهرم مدام اسپری گلاب و الکل دستشه
اونجا هم خواهرم طفلی کارا گردنشه
خدایا کی این کابوس تموم میشه
مردم از استرس